معنای کلمه «مصیبت» و «اذن»

در مورد کلمات "اصاب" و "مصیبه" اصل این لغت یعنی ماده "اصاب یصیب" به معنای رسیدن است، ولی رسیدن چیزی از بالا. اگر چیزی از بالا به پایین بیاید، به این امر "صوب" می گویند. این بیت در مطول آمده است:
و کان محمر الشقیق اذا تصوب او تصعد *** اعلام یاقوت نشرن علی رماح من زبرجد
(مطول، فن بیان، باب تشبیه، ص 313 از چاپ حروفی)
گل شقایق را توصیف می کند: آن شقایق قرمز به تبع حرکت باد گاهی سر را پایین می گیرد و گاهی بالا، گویی پرچم هایی از یاقوت است که بر روی نیزه هایی از زبرجد قرار داده اند. چون خود گل قرمز است و ساقه سبز، شاعر چنین گفته است. غرض از بیان این بیت، این کلمه "تصوب" است که در مقابل "تصعد" قرار گرفته است. "تصعد" یعنی بالا رفت و "تصوب" یعنی فرود آمد. این رسیدن از بالا به پایین، هم در مورد نعمت و رفاه و هم در مورد مصیبت و ناراحتی در قرآن به کار رفته است: «ما اصابک من حسنه فمن الله و ما اصابک من سیئه فمن نفسک؛ هر خیری به تو رسد از جانب خداست و هر بدی به تو رسد از خود توست.» (نساء/ 79). کلمه "اصاب" هم در مورد خوبی و هم در مورد بدی به کار رفته است. پس ماده "اصاب" به معنای فرود آمدن چیزی از بالا است، اعم از آنکه آن چیز خوب باشد و یا بد. ولی لغت "مصیبت" که از همین ماده "اصاب" است و اسم فاعل مفرد مونث از باب افعال است بیشتر اختصاص پیدا کرده است به حادثه ای که برای انسان ناراحت کننده و به اصطلاح حادثه ای سوء باشد، حادثه ای که در آن سختی و رنج و ناراحتی باشد، دیگر به حادثه خوب مصیبت گفته نمی شود. ماده "اصاب و یصیب" در مورد خوبی ها هم اطلاق می شود ولی کلمه "مصیبت" اختصاص پیدا کرده است به حادثه هایی که به انسان می رسد و رنج آور و ناراحت کننده است. ضمنا معلوم شد که قرآن کریم در این تعبیری که در باب نعمات و در باب بلایا و شدائد و سختی ها و حوادثی که به انسان می رسد کرده است، به اعتبار انتسابی که به خداوند متعال دارد خداوندی که قاهر است «و هو القاهر فوق عباده؛ و او بر بندگان خویش قاهر و چیره است.» (انعام/ 18) و بالای همه اشیا قرار گرفته است (نه بالای مکانی) و همه چیز در تحت قدرت و فرمان اوست هم چیزهایی که خوشایند است (حسنات) و هم چیزهایی که ناخوشایند است (سیئات)، همه را به این تعبیر ذکر می کند: آنچه از بالا به پایین فرود می آید.

معنای کلمه اذن
کلمه دیگری که احتیاج به توضیح دارد کلمه "اذن" است ما معمولا در فارسی به جای کلمه "اذن" کلمه "اجازه" و یا "جواز" را به کار می بریم که تا اندازه زیادی با هم فرق دارند و من به خاطر ندارم که در
قرآن کریم به جای کلمه اذن، ماده جواز به کار رفته باشد. اذن یعنی چه؟ ریشه این لغت را اینچنین بیان می کنند، می گویند اذن اعلام رخصت است. کسی می خواهد کاری انجام دهد و احتیاج دارد که شخص دیگری موافقت یا عدم مخالفت خود را اعلام کند. این را "اذن" می گویند. "این کار را به اذن پدرم کردم" یعنی پدرم اعلام کرد که من مخالف نیستم. در مفهوم اذن، اعلام خوابیده است. اصلا این لغت در زبان عربی هر جا به کار برده می شود، به معنای اعلام است: «ثم اذن مؤذن ایتها العیر انکم لسارقون» (یوسف/ 70) که در داستان یوسف (ع) است: اعلام کننده ای اعلام کرد (که ای اهل قافله هر آینه شما سارق هستید). به اذان به همین جهت که اعلام است "اذان" می گویند.
فرق اذان با اقامه این است که اقامه مقدمه بر پا داشتن نماز است، با اقامه نماز شروع می شود، ولی اذان اعلام است. ما اگرچه، هم اذانی که مقدمه نماز باشد داریم و هم اذان اعلامی، ولی اصل معنای اذان اعلام است که کسی بالای مأذنه می رود و با صدای بلند به مردم اعلام می کند که موقع نماز است و آماده برای نماز باشید. پس مسئله اذن، اعلام رخصت است، اطلاع دادن به طرف مقابل است که مانعی نیست. به فارسی می گوییم: اجازه دادیم. کلمه "اجازه" که در فارسی به کار می رود و عربی است، از ماده "جواز" به معنای عبور است. وقتی کسی می خواهد از دروازه ای و یا مرزی عبور کند و از آنجا بگذرد، نیاز دارد که شخص دیگری به او جواز بدهد، یعنی به او اعلام کند که حق عبور کردن و گذشتن دارد.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن جلد 7- صفحه 129-161

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/22906