نسبت ایرانیان با تشیع

برخی از شرق شناسان و ناسیونالیست های ایرانی گرایش ایرانیان را به مذهب تشیع نوعی عکس العمل در برابر تعالیم اسلام دانسته برای احیاء رسوم و آیین قدیم ایرانی. از این گذشته دو دسته سد برده اند، یکی سنیان متعصب که به این وسیله شیعه را یک فرقه سیاسی و غیر مخلص نسبت به اسلام معرفی کنند و به اساس تشیع حمله برند، چنان که احمد افین مصری در کتاب "فجر الاسلام" چنین کاری کرد و علامه فقید محمدحسین کاشف الغطاء برای رد آن افتراء کتاب "اصل الشیعه و اصول ها" را نوشت. دسته دیگر، به اصطلاح ناسیونالیست های ایرانی هستند، این دسته، بر عکس دسته اول، ایرانیان را تجلیل می کنند که توانستند آئین کهن را زیر پرده تشیع حفظ و نگهداری کنند.

نظر شرق شناسان و ناسیونالیست های ایرانی در خصوص نسبت میان عقاید ایرانیان و اسلام:
به نظر شرق شناسان و ناسیونالیست های ایرانی میان عقاید ایرانیان درباره جنبه آسمانی و الهی داشتن سلاطین ساسانی و عقاید شیعه در باب امامت و عصمت و طهارت ائمه اطهار شباهت زیادی وجود دارد و علاوه بر این شباهت، موضوع ازدواج امام حسین (ع) با شهربانو دختر یزدگرد سوم و انتساب ائمه بعد از امام حسین (ع) به خاندان سلطنتی از طریق شهربانو بهانه ای شده است در دست آنان که گرایش ایرانیان را به خاندان رسالت نتیجه انتساب آنها به دودمان شاهان ساسانی معرفی کنند و اعتقاد شیعیان را به حق الهی ائمه اطهار (ع) بقایای اعتقاد قدیمی ایرانیان به «فره ایزدی» پادشاهان ساسانی بداند، زیرا مسلم است که پادشاهان ساسانی خود را آسمانی نژاد می دانستند و برای خود مقامی نیمه خدایی و فوق بشری قائل بودند.

شواهدی در رد نظرات شرق شناسان و ناسیونالیست های ایرانی:
اما وقایع تاریخی و اسلام آوردن ایرانیان نشان می دهد که آنان هیچگاه مجبور نبودند که اسلام را به زور بپذیرند و خود آنان در برپایی تعالیم اسلامی حتی آنگاه که از اعراب استقلال سیاسی پیدا کردند، تلاش بسیار نمودند. از سوی دیگر در زمان حکمرانی مسلمانان تمام ادیان و فرق مذهبی اجازه فعالیت و حضور ظاهری داشتند و به دلیل همین تسامح مسلمانان در برخورد با ادیان و مذاهب گوناگون بود که برخی از ایرانیان حتی تا قرون سوم و چهارم هجری در بسیاری از نقاط ایران بر دین خود باقی مانده و مراسم و مناسک مذهبی خود را در کنار مسلمانان انجام می دادند. پس لزومی نداشت که ایرانیان بخواهند پنهانی و در تحت لوای عقاید شیعی، اعتقاد خود را پوشانده و به نفاق اظهار اسلام کنند.
می توان به دلایل و موارد دیگری اشاره کرد که نشان می دهد ادعاهای فوق بی اساس بوده و تشیع ایرانیان ریشه در تعالیم خود اسلام دارد نه در عقاید بیرون از وحی اسلامی. در ذیل به برخی از آنان اشاره می شود:
اولا: خود «ادوارد براون» مستشرق هلندی در خصوص نارضایتی مردم ایران از حکومت زمانه چنین می گوید: تاریخ دودمان سلاطین هر دو مملکت (ایران و روم) مشحون است از یک سلسله فجایه هولناک و زجرآور و آز در خلایق. و این رفتار ظالمانه دوست ها مولود نفاق و شقاق مردم در مسائل مذهبی بود. در این اثنا ناگهان در میان صحاری غیر معروف، قومی جدید در صحنه جهان پدید آمد، قبایلی بی شمار که تا آن تاریخ پراکنده و متفرق بوده و اکثر اوقات با هم در نبرد بودند، نخستین بار در آن هنگام به هم پیوستند و قوم متحد و متفق جدید را به وجود آوردند...... این همان قومی است که در یک لحظه کشور کهنسال و معزز ولی فاسد و پوسیده ایران را سرنگون ساخت و زیباترین ایالات را از دست جانشینان قسطنطین ربود و سلطنت جدید التأسیس آلمان را پایمال کرد و ممالک دیگر اروپا را تهدید کرد... این قوم شباهتی با کشور گشایان دیگر نداشت، زیرا آئینی نوین آورده بود. بر خلاف ثنویت ایرانیان و مذهب مسیح که انحطاط یافته بود، توحید پاک و خالص آورد و میلیون ها نفر از مردم به آن گرویدند......
ثانیا: پادشاه فراری ایران در طول فرار هیچگاه مورد حمایت مردم اقصی نقاط ایران قرار نگرفت و چگونه است که ایرانی به خود یزدگرد پناه نمی دهد، ولی بعد اهل بیت پیغمبر اسلام را به خاطر پیوند با یزدگرد معزز و مکرم می شمارد و عالی ترین احساسات خود را نثار آنها می کند.
ثالثا: مقام مادر حضرت سجاد (ع) نمی تواند بالاتر از مقام مادر سایر ائمه باشد. حتی نرجس خاتون والده حضرت حجت (عج) یک کنیز رومی است که قطعا احترام این بانوی رومی در نزد مسلمانان و ایرانیان مسلمان شیعه بیش از شهربانو است.
رابعا: اصل داستان شهربانو و ازدواج او با امام حسین (ع) و ولادت امام سجاد از یک شاهزاده ایرانی مشکوک است.
خامسا: اگر مردم ایران، به دلیل انتساب ائمه اطهار به خاندان ساسانی به آنان احترام می گذارند. پس باید به دیگر خاندان عرب مسلمان که با ایرانیان پیوند داشتند، همین احترام را قائل می شدند. به عنوان مثال ولیدبن عبدالملک در یکی از جنگ ها «شاه آفرید» یکی از نوادگان یزدگرد را به اسارت گرفته و شخصا با او ازدواج کرد و از او «یزید بن ولید بن عبدالملک» معروف به «یزید ناقص» متولد شد. عبیدالله بن زیاد نیز از یک مادر ایرانی به نام مرجانه که اهل شیراز بود متولد شد ولی هیچگاه چنین افرادی به دلیل منتسب بودن به ایرانیان مورد احترام مردم ایران قرار نگرفتند.
سادسا: مذهب شیعه مختص به ایرانیان نیست و حتی اکثر ایرانیانی که در ابتدا مسلمان شدند، مذهب تشیع نداشتند. بلکه در صدر اسلام اکثر علمای مسلمان ایرانی نژاد در تفسیر، حدیث، کلام، ادبیات و .... سنی مذهب بوده و حتی برخی از آنها تعصب شدیدی علیه شیعه داشتند و تا زمان صفویه اکثر بلاد ایران سنی مذهب بود. از این افراد می توان از ابوحنیفه فقیه، محمد بن اسماعیل بخاری محدث، سیبویه ادیب، جوهری لغوی، زمخشری مفسر و واصل بن عطای متکلم و .... نام برد.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- خدمات متقابل اسلام و ایران- صفحه 113-116 و 120-123

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/23056