نقض اصول مارکسیسم توسط مائو

مارکس در کمال صراحت در مقدمه بر کتاب "انتقاد بر علم اقتصاد" می گوید:
"نیروهای مولد جامعه در مرحله معینی از تکامل و توسعه با روابط تولیدی موجود یا روابط مالکیت که اصطلاح حقوقی روابط تولیدی است و نیروهای مولد تا به حال در داخل آن روابط عمل می ‏کردند، درگیری پیدا می‏ کنند.
این روابط که در گذشته صور توسعه نیروهای مولد را تشکیل می ‏دادند تبدیل به موانعی در این راه می‏ شوند. آنگاه عصر انقلاب اجتماعی آغاز می ‏شود و تغییر اساس و پایه‏ اقتصاد، تمام روبنای عظیم را با سرعتی کم و بیش ویران می‏ سازد.
تغییر مناسبات تولیدی مقدم بر رشد نیروی مولده برای باز کردن راه رشد نیروهای مولد، و تدوین تئوری انقلابی مقدم بر شورش خودانگیخته اندیشه‏ انقلابی، و تغییر روبنا تا زیربنا بتواند تغییر کند، به معنی تقدم‏ اندیشه بر کار، تقدم روح بر ماده، اصالت و استقلال نهادهای سیاسی و فکری در برابر نهاد اقتصادی است و ماتریالیسم تاریخی را نقض می ‏کند."
مائو در تجدید نظر خویش می ‏گوید:
"اگر تأثیر را یکطرفه بدانیم ماتریالیسم‏ دیالکتیک را نقض کرده ‏ایم. اما چه باید کرد که اساس‏ سوسیالیسم به اصطلاح علمی بر همین تأثیر یکطرفه و بر ضد منطق دیالکتیک‏ یعنی بر ضد اصل همبستگی متقابل از اصول دیالکتیک است.
ناچار یا باید سوسیالیسم به اصطلاح علمی را گردن نهاد و منطق دیالکتیک را نقض کرد و یا باید منطق دیالکتیک را پذیرفت و عذر سوسیالیسم علمی و ماتریالیسم‏ تاریخی که مبنای آن است را خواست."
به علاوه اینکه آقای مائو می‏ گوید:
"ما قبول داریم که در جریان عمومی‏ رشد تاریخ، ماده تعیین کننده روح، و وجود اجتماعی تعیین کننده شعور اجتماعی است"، یعنی چه؟ با قبول اینکه جهت عمده تضادها جابه جا می‏ شوند، گاهی نیروی مولده مناسبات تولیدی را تعیین می‏ کند و گاهی به عکس. گاهی جنبش انقلابی تئوری انقلابی‏ می‏ آفریند و گاهی به عکس. گاهی سیاست، فرهنگ، زور، مذهب و امثال‏ اینها بنیاد اقتصادی جامعه را دگرگون می‏ کند و گاهی به عکس.
پس گاهی‏ ماده تعیین کننده روح است و گاهی به عکس. گاهی وجود اجتماعی شعور اجتماعی را تعیین می‏ کند و گاهی به عکس.
حقیقت این است که آنچه آقای مائو تحت عنوان "جابجا شدن جهت عمده‏ تضادها" می‏ گوید توجیه مائوئیسم است که عملا بر ضد ماتریالیسم تاریخی‏ مارکسیسم از آب درآمد نه توجیه ماتریالیسم تاریخی مارکسیستی؛ هر چند به ظاهر اینچنین وانمود می‏ کند. مائو عملا نشان داد که او نیز مانند خود مارکس هوشمندتر از آن است که همیشه مارکسیست باشد.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- جامعه و تاریخ- صفحه 158-156

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/23129