رابطه روح و نزول فرشتگان در مسئله وحی

نظریه وجود وحی و الهام برای بشر در قدیم نیز بوده است یعنی فلاسفه قدیم که در باب "نفس" صحبت می کردند این استعداد را پذیرفته اند. از جمله دانشمندان امروزی که این امر را پذیرفته اند ویلیام جیمز است. او روانشناسی را بر پایه آزمایش گذاشته و روانشناسی اش روانشناسی آزمایشی است و معتقد است که من در آزمایش های خودم به این مطلب رسیده ام که بعضی از افراد بشر این حس در آنها وجود دارد که گاهی از باطن، یک راهی به جای دیگر پیدا می کنند و به قول خود او این من ها (من من و من شما و من ایشان) مثل چاه هایی است که از زمین کنده باشند، آب هایی که از زیر زمین می آید به روی زمین، این یک چشمه است آن یک چشمه و آن یک چشمه، اینها از همدیگر جدا هستند ولی در آن زیر زمین، در آن اعماق می توانند به همدیگر متصل بشوند با اینکه از رو از هم جدا هستند، من ها ممکن است از آن زیر یک پیوستگی و ارتباطی داشته باشند که به همدیگر متصل می شوند و از آن راه است که ممکن است من از ضمیر شما آگاه شوم، شما از ضمیر من آگاه شوید و یا آگاهی به قدری کامل باشد که یک نفر از ضمیر همه آگاه بشود. به هر حال این نظریه که وحی را یک حس مخصوص و یک شعور مخصوص و یک استعداد مخصوص تشخیص می دهد می گوید دری از جهان دیگر -که به جهان دیگر هم معتقد است- به روی شخص باز می شود. اما با این حال مسئله نزول فرشته چه می شود؟
نحوه نزول فرشته بر روح:
فرشته نازل می شود یعنی چه؟ می گویند فرشته همانی است که این به او اتصال پیدا می کند، این همان حقیقتی است که این او را در باطن می یابد ولی روح انسان این خاصیت را دارد که به اصطلاح طبقه به طبقه و درجه به درجه است، هر چیزی را در هر درجه ای به نوع خاصی ادراک می کند مثلا می گویند امر عادی که در طبیعت وجود دارد این یک وجود است، به حس انسان که می آید آن را ادراک می کند یک مرتبه خاص دیگری از وجود است، بعد می رود در عالم خیال آنجا شکل دیگری پیدا می کند بعد می رود در عالم عقل شکل دیگری پیدا می کند و بعد ممکن است در ماوراء عقل شکل دیگری داشته باشد. اشیایی را که انسان ادراک می کند، از طبیعت می آید به حس، از حس می رود به خیال، از خیال می رود به عقل، از عقل می رود به ماوراء عقل، یک وقت هست که از آن طرف می آید پایین، همان موجود ماوراء طبیعت و ماده ای که حس باطن انسان در آنجا درک کرده وقتی که تنزل کند بیاید به مرتبه حس، برای او به صورت یک فرشته مجسم می شود و او را می بیند پس نزولی که فرشته می کند نزول است اما نه نزول در طبیعت که از کره مثلا بالا بیاید در عالم (طبیعت)، حرکت هم هست، واقعا سیر هم هست اما سیری است که از مراتب باطن خود او آمده است، از باطن خود او آمده تا متمثل شده و به صورت یک امر محسوس در بیرون در آمده است پس نزول هست ولی نه نزول جسمانی و مادی، نزول معنوی و باطنی، این همین حرفی است که از قدیم حکمای الهی گفته اند و عده ای گفته اند این انکار نبوت است، انکار وحی است، چنین است، چنان است. اساس این نظر سه نکته است: یکی این که در انسان یک شعوری ماوراء طبیعتی قائل است، عقل و حس تشخیص می دهند که در بعضی از افراد خیلی قوی است که آنها پیامبران هستند و مادون پیغمبران؛ پایه دیگر این نظریه این است که به جهان ماوراء طبیعتی قائل است؛ پایه سوم آن این طرز فکر فلسفی روانشناسی راجع به روح و نفس انسان است که اشیاء از مرتبه طبیعت ترقی می کنند. «ترقی می کنند» یعنی هر مرتبه ای یک شکلی دارد تا می رسد به بالا، از بالا وقتی که بیاید به طرف حس، باز همین طور شکل ها را طی می کند، همین رنگ ها را پیدا می کند یعنی در هر ظرفی که قرار می گیرد یک شکل خاصی دارد، همانی که جبرئیل است، روح القدس است، روح الامین است، در آن جهان که هست یک شکل خاصی دارد، وضع خاصی دارد، همو وقتی به این جهان بیاید به صورت یک بشر متمثل می شود، لهذا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: که من وقتی جبرئیل را به صورت واقعی اش می دیدم هر جا نگاه می کردم او را می دیدم یعنی آن وقت دیگر برای من به صورت یک موجود مجسمی که فقط در مقابل من هست و در جای دیگر برای من به صورت یک موجود مجسمی که فقط در مقابل من هست و در جای دیگر نیست نبود، وقتی او را به صورت واقعی اش می دیدم هرجا را که نگاه می کردم او را می دیدم پس معلوم می شود او هم صورت واقعی و صورت متمثل شده این چنینی دارد.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- نبوت- صفحه 26-27

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/23229