تفسیر معاد به عود ارواح به خداوند (معاد روحانی)

محدثین متشرعه مثل مرحوم مجلسی ادعا می کنند که اجماع همه اهل ادیان است بر معاد به معنی عود ارواح به اجساد، ولی عده ای می گویند نه، ما اجماع داریم ولی نه اجماع به صورت عود ارواح به اجساد، بلکه به معنی عود به سوی پروردگار. حالا این عود به سوی پروردگار، آیا مستلزم عود ارواح به اجساد است یا شکل دیگری، بعد باید ببینیم ولی آنچه که قرآن گفته است، از قیامت تعبیر کرده به وقتی، به روزی یا به نشئه ای که در آن نشئه انسان ها به خدا بازگشت می کنند، یعنی چه انسان ها به خدا بازگشت می کنند؟ اصلا آمدن از خدا یعنی چه و بازگشت به سوی خدا یعنی چه؟ ولی هر چه هست، قرآن کریم این طور گفته است، حتی از قیامت تعبیر به 'لقاء الله' کرده است، منکرین قیامت را منکرین لقاء پروردگار نامیده «الذین کذبوا بلقاء الله؛ کسانی که لقای خدا را دروغ شمردند»، (انعام/31) یا «بل هم بلقاء ربهم کافرون؛ بلکه آنها به لقای پروردگارشان کافرند» (سجده/10)، تعبیرات قرآن چنین تعبیراتی است.
از نظر بعضی، مسأله قیامت و مسأله معاد یعنی عود کردن روح ها بار دیگر به همان بدن هایی که بوده اند و پوسیده اند و متفرق و خاک شده اند. بعضی دیگر معاد را به همان معنی عود الی الله می گیرند ولی می گویند عود ارواح الی الله، جسم که عودی ندارد به سوی خدا، برای جسم معنی ندارد بگوییم به سوی خدا باز می گردد، روح است که می تواند درجات و مراتبی را طی کند که به حسب آن درجات و مراتب به نشئه ربوبی نزدیکتر باشد و بنابراین قیامت یعنی بازگشت ارواح به سوی خدا. صرف این مطلب را بخواهیم بگوییم، می شود معاد روحانی مطلق که این بر خلاف ضرورت تعلیمات انبیاست، یعنی در تعلیمات انبیاء درست است که گفته اند عود به سوی پروردگار، ولی برای این عود شکل هم معین کرده اند، آن شکلی که معین کرده اند صد در صد روحانی نیست.

مسئله معاد ارمغان تعالیم انبیاء:
مسأله معاد در میان قدمای فلاسفه اصلا مطرح نبوده، یعنی اصلا معاد را انبیاء آورده اند نه فلاسفه. حتی ارسطو خودش قائل به فنای روح است و ابدا معتقد به بقای ارواح و عود ارواح و این حرف ها نیست و روح را یک موجود فانی و قابل فنا می داند. حکمای اسلامی از قبیل بوعلی سینا طور دیگری معتقدند، بوعلی می گوید که از نظر برهان علمی و برهان عقلی، ارواح باقی می مانند و بازگشت می کنند به سوی خداوند و سعادت و شقاوت آنها هم سعادت و شقاوت معنوی و عقلانی است، یعنی لذت ها و الم ها، لذت ها و الم های عقلانی است (یعنی از نوع لذتی است که عقل می برد و از نوع رنجی است که عقل می برد، نه از نوع لذت و المی که انسان از راه جسم می برد).
ولی بعد می گوید این راهی است که ما از طریق علمی می توانیم طی کنیم، این قدر می دانیم که روح انسان فانی نمی شود و باقی می ماند و در جهان دیگری یا معذب است یا متنعم، ولی آن مقداری که ما از راه دلیل علمی می توانیم بفهمیم این است که فقط عقل انسان (یعنی قوه عاقله انسان) باقی می ماند، سایر قوای انسان هر چه هست، همه معدوم می شوند و قوه عاقله به صورت یک امر مستقل و یک شیء مستقل و یک شخصیت مستقل که شخصیت واقعی انسان هم همان عاقله اش هست باقی می ماند. ولی بعد می گوید لکن معاد جسمانی هم چیزی است که پیامبر اکرم (ص) به آن خبر داده است، صادق به آن خبر داده است، ما معاد جسمانی را هم قبول می کنیم به اعتبار اینکه مخبر صادق به آن خبر داده است. پس در واقع این طور می گوید که دلیل علمی و عقلی، ما را فقط در حد معاد روحانی راهنمایی می کند ولی اینکه معاد جسمانی باشد، چیزی است که ما از راه عقل نمی توانیم کشف کنیم ولی چون مخبر صادق خبر داده (اخبر به الصادق) ما قبولش داریم (بوعلی را من واقعا مؤمن به پیغمبر می بینم، عجیب هم به پیغمبر ایمان دارد).


منابع :

  1. مرتضی مطهری- معاد- صفحه 23-22

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/24078