دلایل قرآن بر هدفدار بودن خلقت

قرآن کریم اینهمه اصرار دارد که بگوید در خلقت هیچ چیزی عبث، باطل، لعب و بیهوده نیست به دلیل این که بازگشت اشیاء به سوی خداست و اگر معادی نباشد و بازگشت اشیاء به سوی خدا نباشد همه چیز هیچ و پوچ است و هیچ هدفی نیست. قرآن، هم نسبت به تمام خلقت می گوید (که باطل و عبث نیست)، هم نسبت به انسان و هم از زبان مؤمنین: «ان فی خلق السموات و الارض و اختلاف اللیل و النهار لایات لاولی الالباب* الذین یذکرون الله قیاما و قعودا و علی جنوبهم و یتفکرون فی خلق السموات و الارض ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانک فقنا عذاب النار؛ به راستی در آفرینش آسمان ها و زمین و آمد و شد شب و روز برای خردمندان نشانه هایی است* آنان که خدا را ایستاده و نشسته و خوابیده یاد می کنند و در آفرینش آسمانها و زمین می اندیشند که پروردگارا! این (جهان) را بیهوده نیافریده ای، پاکی برای توست، پس ما را از عذاب آتش نگه دار» (آل عمران/ 191-190) خدایا نه تنها وجود ما باطل آفریده نشده، عالم هم باطل آفریده نشده است. و در آیات دیگری راجع به خصوص معاد که صحبت می کند می گوید سماوات و ارض و ما بین اینها را که ما آفریدیم، لاعب نبودیم که آفریدیم، به حق آفریدیم و برای این است که بازگشت همه اشیاء به سوی خداست، بازگشت شما به سوی خداست.

معنا و فعلیت استعدادهای آدمی در پرتو معاد
این طور به نظر می رسد که قرآن می خواهد به ما این درس را بدهد که اگر شما در درون اشیاء و بخصوص انسان مطالعه کنید و استعدادهای انسان را تحت نظر بگیرید می بینید که اگر پایان هستی این موجود در همین جا باشد و با همین مردن تمام و نیست و نابود شود، این خلقت عبث و بیهوده است، چطور؟ همان طوری که در مثال جنین عرض کردم که جنین در رحم زندگی ای شبیه زندگی یک گیاه دارد و تجهیزاتی هم برای آن زندگی دارد ولی در عین حال یک تجهیزات دیگری برای او ساخته می شود از چشم و گوش و دست و پا و ریه و... که وجود اینها در عالم رحم برای یک زندگی گیاهی ضروری نیست بلکه به درد هم نمی خورد. اگر نظام کلی خلقت جنین این باشد که پایان زندگی اش همان پایان رحم باشد، این تشکیلات عبث است، یعنی جای این سؤال هست که دیگر این چشم برای چه، این گوش برای چه، این دست برای چه، این ریه برای چه؟ همه اینها یک تجلیگاه های دیگری را نشان می دهند، نشان می دهند که اینها در ظرف دیگری غیر از این ظرف، تجلی واقعی خودشان را خواهند کرد، آنگاه چشم کار چشمی خواهد کرد و گوش کار گوشی و... در واقع می خواهد این طور بگوید که الان در متن خلقت و در بطن خلقت شما، عالم بعد از مرگ وجود دارد، شما الان یک وجود برزخی و وجود قیامتی را بالقوه در خود دارید، و در همه اشیاء این استعداد بازگشت به سوی خداوند وجود دارد که اگر آن بازگشت نبود، اصلا این خلقت نبود یا این خلقت به این شکل نبود، به شکل دیگری بود. در واقع کأنه می خواهد بگوید این هستی ای که شما دارید می بینید، قسمتی از این هستی را دارید می بینید و به قسمت دیگری از آن توجه ندارید. هستی که دارد به این طرف سراشیب می شود، یک مقدارش را دارید می بینید و خیال می کنید در این سراشیبی تمام می شود و اما اینکه این سراشیبی دو مرتبه یک صعودی دارد و یک بازگشتی دارد به سوی خدا و در کمون آن همین بازگشت نهفته است، به این توجه ندارید.
مقصود قرآن از این بیانات این است که می خواهد بگوید اگر پایان هستی نیستی باشد، خلقت عبث است. پایان هستی نیستی نیست و این نیستیها که نیستیهای نسبی است منتهی می شود به یک غایت ثابت و دائم که قرآن از آن تعبیر می کند به حق یعنی یک امر ثابت و دائم. می خواهد بگوید اگر این عالم و همچنین شما به سوی یک غایت دائم و ثابتی که برای همیشه باقی باشد نروید و پایان شما نیستی باشد، در این صورت خلقت عبث و باطل است، همان حرفی که امثال خیام می گویند:
چون نیست از آنچه هست جز باد به دست *** چون هست در آنچه هست نقصان و شکست
انگار که آنچه هست در عالم نیست *** پندار که آنچه نیست در عالم هست
اگر بنا باشد که هستی به سوی نیستی برود، این کار عبث و لغو است. هستی به سوی هستی کاملتر باید برود، موت به سوی حیات بیشتر باید برود. پس در واقع قرآن می خواهد نفی نیستی را از غایت هستی کرده باشد که این طور فکر نکنید که هستیها به سوی نیستی می رود و شما این نیستیها را نیستی واقعی تصور نکنید بلکه هیچ چیزی نیست نمی شود و همه چیز باقی می ماند و هر چیزی در هر مرتبه ای که رشد می کند و کمال پیدا می کند، آن کمالش واقعا از بین نمی رود و واقعا باقی است، بقائی که به هیچ وجه منتهی به فنا نمی شود.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- معاد- صفحه 92-89

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/24129