نحوه پیدایش واژه معاد در میان متفکران مسلمان

با اینکه این کلمه معاد در قرآن کریم نیامده پس چطور شده این حرف را اندیشمندان مسلمان زده اند؟ اینها که این حرف را زده اند از اینجا زده اند (منشأش را می خواهم بگویم بدون اینکه بخواهم آن را صحیح بدانم) گفته اند از یک طرف قرآن به دلایلی معتقد به بقای روح است و در کمال صراحت بیان می کند که انسان در فاصله مردن تا قیامت باقی است با اینکه بدنش متلاشی است، روح انسان باقی است، یا متنعم است و یا معذب، که این فاصله را خود قرآن برزخ نامیده است. به هیچ وجه نمی شود انکار کرد که قرآن نمی خواهد بگوید انسان وقتی مرد، بکلی فاقد شخصیت و هویت و ادراک و شعور و همه چیز می شود که نه متلذذ است و نه معذب، هست و هست تا وقتی که در میلیونها سال یا میلیاردها سال بعد قیامت می آید، آن وقت از نو زنده می شود و در این فاصله واقعا مرده مرده است، نه، این را قائل نیست. پس گفتند قرآن دو مطلب را بیان کرده: از یک طرف حیات انسان بعد از مردن تا قیامت، و از طرف دیگر زنده شدن جسم متلاشی شده انسان در قیامت. آنگاه گفته اند قرآن نگفته عود ارواح به اجساد، پس جمع میان ایندو لابد باید این طور باشد (این دیگر استنباط بوده)، لابد قرآن که از این طرف می گوید شما نمی میرید و هستید تا قیامت و در عالم برزخ زنده هستید، و از آن طرف می گوید در قیامت تمام دنیا دگرگون می شود و می گوید از قبرها بیرون می آیید، با همین بدن کار دارد. از طرفی به یک موجود زنده ای به نام روح حالا اسم آن را هرچه می خواهید بگذارید در فاصله مردن تا قیامت قائل است، و از طرف دیگر می گوید همین بدن متلاشی شده دو مرتبه زنده می شود. هر کسی که دو نفر نمی شود، روحش جدا باشد، بدنش جدا. این طور گفته اند: پس لابد منظور قرآن این است که روح به جسم عود می کند. کلمه معاد از این لابد پیدا شده است. البته چون لابد استنباط است، هیچ دلیلی ندارد که ما الزاما قائل به آن شویم.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- معاد- صفحه 150-149

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/24179