حقیقت عبادات در اسلام

عبادت و پرستش خداوند یکتا و ترک پرستش هر موجود دیگر، یکی از اصول تعلیمات پیامبران الهی است، تعلیمات هیچ پیامبری از عبادت خالی نبوده است. چنانکه می دانیم در دین اسلام نیز عبادت سر لوحه همه تعلیمات است، چیزی که هست در اسلام، عبادت به صورت یک سلسله تعلیمات جدا از زندگی که صرفا به دنیای دیگر تعلق داشته باشد وجود ندارد، عبادات اسلامی با فلسفه های زندگی توام است و در متن زندگی واقع است. اگر عبادت درست باشد کارهای دیگر هم درست است، مسائل اخلاقی و اجتماعی او هم درست می شود، ولی اگر عبادت نباشد آن دوتای دیگر هم واقعیت پیدا نمی کند. باور نکنید که یک کسی در دنیا پیدا بشود که در مسائل اخلاقی و اجتماعی مسلمان خوبی باشد ولی در مسائل عبادی مسلمان خوبی نباشد. ما برای آدمی که نماز نمی خواند چیزی از مسلمانی قائل نیستیم. حضرت علی (ع) فرمودند: بعد از ایمان به خدا چیزی در حد نماز نیست. امکان ندارد انسانی بدون عبادت و پرستش کامل بشود.
گذشته از عبادات جمعی، اسلام به عبادتهای فردی نیز آن چنان شکل داده است که متضمن انجام پاره ای از وظایف زندگی است، مثلا نماز که مظهر کامل اظهار عبودیت است چنان در اسلام شکل خاص یافته است که حتی فردی که می خواهد در گوشه خلوت به تنهائی نماز بخواند خود به خود به انجام پاره ای از وظائف اخلاقی و اجتماعی از قبیل نظافت، احترام به حقوق دیگران، وقت شناسی، جهت شناسی، ضبط احساسات، اعلام صلح و سلم با بندگان شایسته خدا و غیره مقید می گردد. از نظر اسلام هر کار خیر و مفیدی اگر با انگیزه پاک خدائی توام باشد عبادت است، به همین جهت درس خواندن، کار و کسب کردن، فعالیت اجتماعی کردن اگر لله و فی الله (برای خدا و در راه خدا)، باشد عبادت است. اگر مقصود از پرستش، اعمال پرستشانه انسان باشد یعنی آن کارهایی که انسان به عنوان پرستش انجام میدهد، مثلا نماز می خواند، روزه می گیرد، حج میکند، دعا می خواند، صله ارحام می کند برای خدا، اگر مقصود اعمال عبادی انسان باشد، توضیحش خیلی روشن است، ولی اگر پرستش، یک حقیقتی باشد که این اعمال که از طرف خدای متعال برای ما معین شده، در واقع شکل دادن و قالب ساختن برای آن حقیقت و آن تجلی فطری است که در ما وجود دارد، به عبارت دیگر شکل و قالب و اندامی است که برای ما تعیین کرده و ساخته اند برای یک حقیقت که در ما وجود دارد. حقیقتی که ما چه بفهمیم و چه نفهمیم، چه توجه داشته باشیم و چه توجه نداشته باشیم در عمق فطرت ما وجود دارد، آری اگر پرستش این باشد که همین هم هست تعریفش یک تعریف ساده ای هست در عبادت حمد و ستایش به کمالات هست. (همان طور که یک بلبل وقتی در مقابل گل قرار می گیرد حالت ستایشگری به خود می گیرد: انسان، آن حقیقت معبود را در عبادت ستایش می کند).

در عبادت خارج شدن از محدوده کوچک خودی، خارج شدن از محدوده آمال و تمنیات کوچک، محدود و موقت هست، به عبارت دیگر در عبادت انسان از دایره تمنیات و آمال کوچک خارج می شود. در عبادت ارتجاء هست، انقطاع هست. در عبادت استعانت و نیرو گرفتن و کمک خواستن هست. در عبادت واقعا انسان از محدوده خودخواهی ها، خودپرستی ها، آرزوها، تمنیها و امور کوچک پرواز میکند و بیرون میرود. معنی تقرب هم همین است. پس ضرورتی ندارد که ما خودمان را خسته بکنیم و بخواهیم عبادت را یعنی آن تجلی خواست روحی بشر را تعریف بکنیم. ولی همه این ها در عبادت وجود دارد. بزرگترین، شریفترین، باشکوهترین و باعظمت ترین حالت انسان آن حالت پرستشانه ای است که به خود می گیرد. یک نفر عبادتگر آنچه را در حال عبادت با خدای خویش در میان می گذارد، در متن زندگی آن را پیاده می کند و به مرحله "صدق" درمی آورد. عبادت برای یک عبادتگر واقعی پیمان است و صحنه زندگی وفای پیمان است. این پیمان مشتمل بر دو شرط اصلی است: یکی رهایی و آزادی از حکومت و اطاعت غیر خدا اعم از هوای نفس و مطامع نفسانی و از موجودات و اشیاء و اشخاص و دیگر تسلیم محض در مقابل آنچه خدا به آن امر می کند و به آن راضی است و آن را دوست می دارد. عبادت واقعی برای عبادتگر عامل بزرگ و اساسی تربیت و پرورش روحی اوست. عبادت، برای عبادتگر درس است، درس وارستگی، آزادمنشی، فداکاری، محبت خدا، محبت خلق خدا، محبت امر خدا، همبستگی و دوستی اهل حق، احسان و خدمت به خلق و .... در قرآن مسئله ای به نام «خود فراموشی»، آن هم خود فراموشی مذموم مطرح است. در مقابل، خود یادآوری است: ای انسان! خود را یاد بیاور، که «خود یادآوری» هم جز با «خدا یادآوری» امکان ندارد، یعنی در منطق قرآن این دو از یکدیگر جدا نیست. خدا را یاد داشتن، خود را یاد داشتن نیز هست. این حقیقتی است که حقیقت عبادت بازیافتن و پیدا کردن «خود» است اما نه این خود حیوانی بلکه آن خود حقیقی، خود ملکوتی در عبادت و یاد خداست که انسان، خود را پیدا می کند، خود را واقعا باز می یابد.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- سیری در نهج البلاغه صفحه 92-91 و 89-88

  2. مرتضی مطهری- امدادهای غیبی در زندگی بشر

  3. مرتضی مطهری- فلسفه اخلاق، صفحه 174-175

  4. مرتضی مطهری- کتاب آشنایی با قرآن 3 صفحه 99،100

  5. مرتضی مطهری- جهان بینی توحیدی- صفحه 108-107

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/24225