ویژگی های دین برای جاودانگی

اگر دین بخواهد در این دنیا باقی بماند باید دارای یکی از این دو خاصیت باشد:
1- یا باید در نهاد بشر جای داشته باشد؛ در ژرفنای فطرت جا داشته باشد، یعنی خود در درون بشر به صورت یک خواسته ای باشد که البته در آن صورت تا بشر در دنیاست باقی خواهد بود.
2- و یا لااقل اگر خودش خواسته طبیعی بشر نیست، باید وسیله باشد؛ باید تأمین کننده خواسته یا خواسته های دیگر بشر باشد؛ اما این هم به تنهایی کافی نیست. باید آن چنان وسیله تأمین کننده ای باشد که چیز دیگری هم نتواند جای او را بگیرد.
یعنی باید چنین فرض کنیم که بشر یک رشته احتیاجات دارد که آن احتیاجات را فقط دین تأمین می کند، چیز دیگری غیر از دین و مذهب قادر نیست آن احتیاجات را تأمین کند و الا اگر چیزی در این دنیا پیدا شد که توانست مثل دین یا بهتر از دین آن حاجت و آن خواسته را که دین تأمین می کرده است تأمین کند، آن وقت دین از میان می رود، خصوصا اگر بهتر از دین هم تأمین کند.
در پیشرفت تمدن چقدر چیزهاست که به چشم خودمان می بینیم زود به زود عوض می شود. یک چیزی می آید و فورا جای آن را می گیرد. مثلا همه جوراب نخی می پوشیم، یک مرتبه جوراب های نایلونی می آید و بلا درنگ جوراب های نخی از بین می روند و حتی کاسب ها و آن کسانی که کارشان و شغلشان کار جوراب نخی فروشی بوده است، اگر به کار دیگری تغییر شغل ندهند، همه از بین می روند؛ چون بشر عاشق چشم و ابروی جوراب نخی نیست؛ بلکه جوراب می پوشد برای اینکه جوراب داشته باشد، پوششی برای پا داشته باشد. می خواهد دوام داشته باشد، قشنگ و زیبا باشد، لطیف باشد.
وقتی یک چیزی آمد که دوامش از این بهتر و خودش هم لطیف تر و صرفه اش نیز بیشتر است، این باید برود دنبال کارش؛ زیرا زمانی خواسته های بشر را تأمین می کرد و تا آن زمان هم جا داشت، اما حالا چیزی دیگری پیدا شده که آن خواسته را خیلی بهتر از آن تأمین می کند.
چگونه است که وقتی چراغ برق آمد چراغ موشی را باید از سرویس خارج کرد؟ صنار هم آن را نمی خرند، بشر چراغ موشی را برای چه کار می خواست؟ آن را برای حاجتی می خواست. چراغ برق آمد هم نورش از آن بهتر بود و هم دود نمی کرد؛ پس دیگر چراغ اولی را می اندازد دور؛ چون خواسته ای را که او تأمین می کرد، برق خیلی بهتر از آن تأمین می کرد.
اما اگر چیزی باشد که در اجتماع بشر آن چنان مقام و موقعیتی داشته باشد که هیچ چیز دیگر قادر نباشد جای آن را بگیرد، آن خواسته ای را که او تأمین می کند، هنری که او دارد، کاری که او دارد، هیچ چیز دیگر نتواند کار او را انجام دهد، نتواند هنر او را داشته باشد، ناچار باقی می ماند.
اگر در جایی کارگری داشته باشید و کارگری بهتر از او پیدا کنید، خیلی دلتان می خواهد آن کارگر اول خودش استعفا داده کنار رود و آن کسی که بهتر است، بیاید جای او را بگیرد؛ اما اگر کارگر اولی هنر منحصر به فردی داشته باشد، امکان ندارد بگذارید برود، نازش را می کشید و نگهش می دارید. پس دین اگر بخواهد باقی باشد یا باید خودش جزو خواسته های بشر باشد، یا باید تأمین کننده خواسته های بشر باشد؛ آن هم بدین شکل که تأمین کننده منحصر به فرد باشد. اتفاقا دین هر دو خاصیت را دارد؛ یعنی هم جزو نهاد بشر است، جزو خواسته های فطری و عاطفی بشر است و هم از لحاظ تأمین حوایج و خواسته های بشری مقامی را دارد که جانشین ندارد و اگر تحلیل کنیم معلوم می شود اصلا امکان ندارد چیز دیگری جایش را بگیرد.
قرآن کریم راجع به قسمت اول که دین را خدا در نهاد بشر قرار داده است اینطور می فرماید: «فأقم وجهک للدین حنیفا فطرة الله التی فطر الناس علیها»؛ «توجه خویش را به سوی دین حقگرایانه پایدار و استوار کن. همان فطرتی که خدا مردم را بر آن سرشته است.» (روم/ 30)
امام علی (ع) نیز انبیا را اینطور تعریف می کند: «خدا انبیاء را یکی پس از دیگری فرستاده تا اینکه وفای آن پیمانی را که در نهاد بشر با دست خلقت بسته شده از مردم بخواهند، از مردم بخواهند با آن پیمانی که با زبان بسته نشده و روی کاغذ نیامده بلکه روی صفحه دل آمده، روی عمق ذات و فطرت آمده، قلم خلقت او را در سر ضمیر و در اعماق شعور باطن بشر نوشته است، به آن پیمان وفادار باشند.»
این نظریه را برای اولین بار قرآن ابراز داشته است که دین جزو نهاد بشر است و قبل از اسلام چنین تزی در جهان وجود نداشت. تا قرن هفدهم و هجدهم و نوزدهم میلادی بشر در این زمینه ها هزار گونه فکر می کرد. در حالی که اکنون می بینیم کاوش های روانی هماهنگ با قرآن می گوید: «فطرة الله التی فطر الناس علیها»


منابع :

  1. مرتضی مطهری- امدادهای غیبی- صفحه 24-28

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/24291