نقش الهام و اشراق در اکتشافات علمی

یکی از انواع مددهای غیبی الهامات و اشراقاتی است که احیانا به دانشمندان می شود و ناگهان دری از علم به روی آنها گشوده می شود و اکتشافی عظیم رخ می دهد. آنچه معمولا ما از راه های حصول علم می شناسیم دو تا است: یکی تجربه و مشاهده عینی، دیگر قیاس و استدلال. بشر از راه مطالعه و مشاهده عینی طبیعت با رموز و اسرار طبیعت آشنا می شود، یا در اثر قوه استدلال و قیاس نتیجه ای را پیش بینی و استنتاج می کند. این گونه موفقیت ها عادی است، لازمه قطعی و جبری مقدماتی است که بشر عملا به کار برده است. گو اینکه از یک نظر دقیق فلسفی در همین موارد نیز یک منشأ الهامی وجود دارد. ولی این نظر از افق این بحث ما خارج است. حاجی سبزواری می گوید:
والملهم المبتدع العلیم *** حی قدیم منه عظیم
آفریدگار دانای الهام بخش، زنده ای ازلی است که جهان بزرگ از او صادر شده است.
ولی آیا همه معلوماتی که در طول تاریخ عمر بشر برای بشر حاصل شده است از یکی از این دو راه بوده است و لا غیر؟ یا راه سومی هم وجود دارد؟ به عقیده بسیاری از دانشمندان راه سومی هم هست. شاید اغلب اکتشافات بزرگ از نوع برقی بوده که ناگهان در روح و مغز دانشمند جهیده و روشن کرده و سپس خاموش شده است. ابن سینا معتقد است که چنین قوه ای در بسیاری از افراد با اختلاف و تفاوت هایی وجود دارد جمله آیه 35 سوره نور: «یکاد زیتها یضییء ولو لم تمسسه نار؛ روغنش (از شفافیت) گرچه آتشی به آن نرسد، نزدیک است روشنی دهد.» را بر همین قوه که در بعضی افراد احیانا به صورت شدیدی وجود دارد حمل می کند.
غزالی در کتاب "المنقذ من الضلال" مدعی می شود که بسیاری از معلومات بشر که مربوط به احتیاجات زندگی است ابتدا به صورت الهام صورت گرفته است. غزالی درباره وحی و نبوت که بحث می کند می گوید کسی که در وحی و نبوت شک می کند، یا در امکانش شک می کند یا در وقوعش، و یا درباره شخص معین شک می کند که آیا وحی به او رسیده یا خیر. بعد می گوید بهترین دلیل امکان آن، وقوع آن است. زیرا بشر یک سلسله اطلاعات در باره دواها و علاج ها و در باره نجوم دارد که تصور نمی رود از طریق تجربه توانسته باشد آنها را به دست آورد فقط باید گفت لطف الهی از طریق الهام بشر را هدایت کرده است. خواجه نصیر الدین طوسی نیز درباره احتیاج به وحی و نبوت که بحث می کند مدعی می شود برخی صنایع را بشر از طریق الهام آموخته است. مولوی همین معنی و مضمون را به نظم آورده است آنجا که می گوید:
این نجوم و طب وحی انبیاء است *** عقل و حس را سوی بیسوره کجا است
عقل جزوی عقل استخراج نیست *** جز پذیرای فن و محتاج نیست
و هم او می گوید:
"دانشمندان را به دو دسته می توان تقسیم کرد، یکی منطقی و دیگری اشراقی. علوم ترقی خود را مرهون این دو دسته متفکر است. در علوم ریاضی نیز که اساس و پایه کاملا منطقی دارد معهذا اشراق سهم گرفته است... در زندگی عادی نیز مانند قضایای علمی، اشراق یک عامل شناسایی قوی و در عین حال خطرناکی است، و تمیز آن از توهم گاهی دشوار است... فقط مردان بزرگ و پاکان ساده دل می توانند با آن به کمال اوج زندگی معنوی برسند. این موهبت حقا شگفت انگیز است و درک واقعیت بدون دلیل و تعقل را غیر قابل تفسیر می نماید."
الکسیس کارل عده ای از دانشمندان ریاضی را نام می برد و مدعی می شود که اینها منطقی هستند یعنی معلومات خویش را منحصرا از طریق کسب و استنتاج منطقی به دست آورده اند، و عده ای از ریاضی دانان را نام می برد و مدعی می شود که اینها اشراقی و الهامی هستند. دانشمندان دیگر نیز این نظر را تأیید کرده اند. اخیرا یکی از دوستان فاضل مقاله ای تحت عنوان: "نقش شعور باطن در تجسسات علمی" یکی از دانشمندان ریاضیدان فرانسوی به نام "ژاک هادامارا" ترجمه کرده و به من ارائه داد، در آنجا چنین نوشته بود: "وقتی ما به شرایط اکتشافات و اختراعات می اندیشیم محال است بتوانیم اثر ادراکات ناگهانی درونی را نادیده بگیریم. هر دانشمند محققی کم و بیش این احساس را کرده است که زندگی و مطالب علمی او از یک رشته فعالیت های متناوب که در عده ای از آنها اراده و شعور وی مؤثر بوده و بقیه حاصل یک سلسله الهامات درونی می باشد تشکیل شده است." الان یادم نیست که در چه کتابی خواندم که اینشتاین دانشمند بزرگ عصر ما نیز چنین عقیده ای در باره فرضیه های بزرگ داشته و مدعی بوده است که مبدأ پیدایش فرضیه های بزرگ نوعی الهام و اشراق است.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- امدادهای غیبی- صفحه 79-83

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/24393