ویژگی های فتنه بنی امیه از نظر امام علی علیه السلام

در نهج البلاغه امام علی (ع) خطبه ای دارد که اول آن راجع به خوارج است که در اواخر عمرشان انشا کرده اند. می فرمایند: «فانا فقات عین الفتنه؛ من بودم که چشم فتنه را در آوردم (مقصود داستان خوارج است)» یک مرتبه در وسط کلام گریز می زنند به بنی امیه: «الا و ان اخوف الفتن عندی علیکم، فتنه بنی امیه فانها فتنه عمیاء مظلمه؛ ولی فتنه و داستان خوارج آنقدر خطر بزرگی نیست، یعنی بزرگ است اما از آن بزرگتر و خطرناک تر، فتنه بنی امیه است.» (نهج البلاغه، خطبه 93)
درباره فتنه بنی امیه ایشان کلمات زیادی دارند. یکی از خصوصیاتی که علی (ع) برای بنی امیه ذکر می کند این است که می گوید مساوات اسلامی به دست اینها به کلی پایمال خواهد شد و آنچه که اسلام آورده بود که مردم همه برابر یکدیگر هستند دیگر در دوره بنی امیه وجود نخواهد داشت. مردم تقسیم خواهند شد به آقا و بنده و شما (مردم)، بنده آنها در عمل خواهید بود. در جمله ای چنین می فرماید: «حتی لا یکون انتصار احدکم منهم الا کانتصار العبد من ربه»؛ که خلاصه اش این است که «برخورد شما با اینها شبیه برخورد یک بنده با آقا خواهد بود،» آنها همه آقا خواهند بود و شما حکم برده و بنده را خواهید داشت، که در این زمینه مطلب خیلی زیاد است. (نهج البلاغه، خطبه 93)
دوم چیزی که باز در کلمات امیرالمؤمنین، در پیش بینی های ایشان آمده است که بعد رخ داد، سر به نیست شدن، به اصطلاح روشنفکران بعد از ایشان است. تعبیر حضرت چنین است: «عمت خطتها و خصت بلیتها»؛ «این بلیه ای است که همه جا را می گیرد ولی گرفتاری هایش اختصاص به یک طبقه معین پیدا می کند.» (همان مأخذ) تعبیر حضرت تعبیر بسیار عالی و خوبی است.
این طور می فرمایند: «و اصاب البلاء من ابصر فیها، و اخطا البلاء من عمی عنها»؛ «هر کس که بصیرتی داشته باشد و به قول امروز روشنفکر باشد، هر کس که فهم و درکی داشته باشد، این بلا و فتنه، او را می گیرد. زیرا نمی خواهند آدم چیز فهمی وجود داشته باشد.» (همان مأخذ) و تاریخ نشان می دهد که بنی امیه افراد به اصطلاح روشنفکر و دراک آن زمان را درست مثل مرغی که دانه ها را جمع بکند، یکی یکی جمع می کردند و سر به نیست می نمودند. و چه قتل های فجیعی در این زمینه انجام دادند.
مسئله سوم، هتک حرمت های الهی است. دیگر حرامی باقی نمی ماند مگر اینکه اینها مرتکب خواهند شد و عقد و بسته ای از اسلام باقی نمی ماند جز اینکه باز می کنند؛ «لا یدعو لله محرما الا استحلوه و لا عقدا الا حلوه» (نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه 98)
چهارم اینکه مسئله به این جا پایان نمی گیرد، بلکه عملا با اسلام مخالفت می کنند و برای اینکه مردم را واژگونه کنند، اسلام را واژگونه می کنند. «و لبس الاسلام لبس الفرو مقلوبا»؛ «اسلام را می پوشانند به تن مردم امام آنچنان که پوستینی را وارونه بپوشانند.» (نهج البلاغه خطبه 108)
شما می دانید که خاصیت پوستین یعنی گرم کردن و نیز زیبایی نقش و نگارهای آن وقتی بروز می کند که آن را درست بپوشند. اگر پوستین را وارونه بپوشند، یک ذره گرما ندارد و به علاوه یک امر وحشتناکی می شود که مورد تمسخر افراد قرار می گیرد.
علی (ع) که شهید شد بر خلاف پیش بینی های معاویه که علی با کشته شدنش تمام می شود، به صورت یک سمبل در جامعه زنده شد، اگر چه به عنوان یک فرد کشته شد. یعنی فکر علی بعد از مردنش بیشتر گسترش یافت و بعد شیعه ها در مقابل حزب اموی دور همدیگر جمع شدند، همفکری ها پیدا شد و در واقع آن وقت بود که شیعه علی به صورت یک جمعیت متشکل در آمد.
معاویه در دوره خودش مبارزات زیادی با فکر علی (ع) کرد، سب و لعن ها بالای منبر برای علی می شد. بخشنامه کرده بودند که در سراسر کشور اسلامی در نماز جمعه ها علی (ع) را لعن بکنند و این علامت این است که علی (ع) به صورت یک نیرو و یک سمبل و یک فکر و عقیده و ایمان در روح مردم زنده بود و وجود داشت. این مرد برای مبارزه با فکر و روح علی کارها انجام داد، یکی را مسموم کرد، سر دیگری را روی نیزه کرد، اینها به جای خودش، ولی معاویه یک ظاهری را برای فریب مردم حفظ می کرد. تا دوره یزید می رسد که دیگر تشت رسوایی، از بام می افتد و انصاف این است که یزید از نظر سیاست اموی هم یک غلط بود، یعنی کسی بود که نتوانست سیاست اموی را اعمال بکند، بلکه کاری کرد که پرده اموی ها را درید. در این شرایط است که اباعبدالله نهضت خودشان را آغاز می کنند.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- حماسه حسینی جلد 1- صفحه 266-269

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/24560