تمثیل مولانا درباره دعا

داستانی را مولوی ذکر می کند که البته تمثیل است. می گوید مردی بود که همیشه با خدای خودش راز و نیاز می کرد و داد "الله، الله" داشت. یک وقت شیطان بر او ظاهر شد و او را وسوسه کرد و کاری کرد که این مرد برای همیشه خاموش شد. به او گفت: ای مرد! این همه که تو "الله، الله" می گویی و سحرها با این سوز و درد خدا را می خوانی، آخر یک دفعه هم شد که تو لبیک بشنوی؟ تو اگر به در هر خانه ای رفته بودی و این همه فریاد کرده بودی، (لااقل) یک دفعه، در جواب تو "لبیک" می گفتند. این مرد به نظرش آمد که این حرف، منطقی است. دهانش بسته شد و دیگر "الله، الله" نگفت. در عالم رؤیا هاتفی به او گفت: چرا مناجات خدا را ترک کردی؟ گفت: من می بینم این همه که دارم مناجات می کنم و با این همه درد و سوزی که دارم، یک بار هم نشد در جواب، به من لبیک گفته شود. هاتف به او گفت: ولی من مأمورم از طرف خدا جواب را به تو بگویم: "الله، الله تو لبیک ماست".

نی که آن الله تو لبیک ماست *** آن نیاز و سوز و دردت، پیک ماست

تو نمی دانی که همین درد و سوزی که ما در دل تو قرار دادیم و همین عشق و شوقی که در دل تو قرار دادیم، خودش لبیک ماست. چرا امام علی (ع) در دعای کمیل می فرماید: «اللهم اغفر لی الذنوب التی تحبس الدعاء»؛ «خدایا آن گناهانی که سبب می شود دعا کردن من حبس شود و درد دعا کردن و مناجات کردن از من گرفته شود، بیامرز». این است که می گویند دعا برای انسان، هم مطلوب است و هم وسیله، یعنی دعا همیشه برای استجابت نیست، اگر استجابت هم نشود، استجابت شده است، دعا خودش مطلوب است.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- انسان کامل- صفحه 68

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/24648