راه فهم تسبیح موجودات توسط انسان

خداوند می فرماید: «و ان من شیء الا یسبح بحمده ولکن لاتفقهون تسبیحهم؛ و هيچ چيز نيست مگر اينكه در حال ستايش تسبيح او میگويد ولى شما تسبيح آنها را درنمى ‏يابيد» (اسراء/ 44) هیچ چیزی نیست «ان من شیء» یعنی «ما من شیء» چیزی نیست مگر آنکه خدا را تسبیح می کند، تسبیح مقرون به حمد، ولی شما تسبیح آنها را نمی فهمید، یعنی نگو من گوشم را که پای این چوب یا درخت می گذارم نمی شنوم که او خدا را تسبیح می کند، همین طور ذرات بدن خود. طبق گفته قرآن هر سلول از سلولهای پوست و گوشت و استخوان و خون من و هر مویی از موهای بدن من دائما در تسبیح حق تعالی است، در حالی که من نمی شنوم. قرآن می گوید بله، شما نمی شنوید، و بلکه نمی فهمید تعبیر می کند، نمی گوید «لا تسمعون»، می گوید: «ولکن لاتفقهون» و میان این دو فرق است. اگر «لا تسمعون باشد» (یعنی) ممکن است ما بفهمیم چنین چیزی هست ولی نمی شنویم، مثل اینکه ما الان می فهمیم که در این فضا امواج رادیویی از ایستگاههای مختلف رادیویی دنیا هست ولی نمی شنویم. اما قرآن می گوید ولی این مطلب را نمی فهمید، نه تنها نمی شنوید، بلکه نمی فهمید، فهم نمی کنید، هنوز فهمتان کوتاه است.
درباره حمد و تسبیح در میان دانشمندان و فلاسفه و مفسران بسیار گفتگو است: بعضی آنرا حمد و تسبیح حالی دانسته اند، و بعضی قالی: جمعی معتقدند که همه ذرات موجودات این جهان اعم از آنچه ما آنرا عاقل می شماریم یا بی جان و غیر عاقل همه دارای یکنوع درک و شعورند، و در عالم خود تسبیح و حمد خدا می گویند، هر چند ما قادر نیستیم به نحوه درک و احساس آنها پی بریم و زمزمه حمد و تسبیح آنها را بشنویم. آیاتی مانند: «و ان منها لما یهبط من خشیة الله؛ بعضی از سنگها از ترس خدا از فراز کوهها به پائین می افتند» (بقره/ 74). مانند «فقال لها و للارض ائتیا طوعا او کرها قالتا اتینا طائعین؛ خداوند به آسمان و زمین فرمود از روی اطاعت یا کراهت به فرمان من آئید، آنها گفتند ما از در اطاعت می آئیم» (فصلت/ 11)... و مانند آن را می توان گواه بر این عقیده گرفت.
و بسیاری معتقدند که این تسبیح و حمد، همان چیزی است که ما آنرا زبان حال می نامیم، حقیقی است نه مجازی، ولی به زبان حال است نه قال. این همان چیزی است که امام علی (ع) در گفتار معروفش می فرماید: «ما اضمر احد شیئا الا ظهر فی فلتات لسانه و صفحات وجهه؛ هرگز کسی رازی را در دل نهان نمی کند مگر اینکه در لابلای سخنان ناآگاه و صفحه صورتش آشکار می گردد» (نهج البلاغه، حکمت 26). بنابراین باید قبول کرد که عالم شگرف هستی با آن نظام عجیبش، با آنهمه رازها و اسرار، با آن عظمت خیره کننده اش و با آن ریزه کاریهای حیرت زا همگی تسبیح و حمد خدا می گویند. مگر تسبیح جز به معنی پاک و منزه شمردن از عیوب می باشد؟ ساختمان و نظم این عالم هستی می گوید خالق آن از هر گونه نقص و عیبی مبرا است. مگر حمد چیزی جز بیان صفات کمال می باشد؟ نظام جهان آفرینش از صفات کمال خدا، از علم بی پایان و قدرت بی انتها و حکمت وسیع و فراگیر او سخن می گوید. مخصوصا با پیشرفت علم و دانش بشر، و پرده برداشتن از گوشه هائی از اسرار و رازهای این عالم پهناور، این حمد و تسبیح عمومی موجودات آشکارتر شده است.
خداوند در جای دیگر می گوید: «الم تر ان الله یسبح له من فی السماوات و الارض و الطیر صافات کل قد علم صلاته و تسبیحه و الله علیم بما یفعلون؛ آیا ندیدی که تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند برای خدا تسبیح می کنند؟! و پرندگان در حالی که بالها را بر فراز آسمان گسترده اند مشغول تسبیح او هستند؟!؛ همه آنها از نماز و تسبیح خود، آگاه و باخبرند و خداوند از تمام اعمالی که آنها انجام می دهند آگاه است» (نور/ 41). و از آنجا که این تسبیح عمومی موجودات دلیلی بر خالقیت پروردگار است و خالقیت او دلیل بر مالکیت او نسبت به مجموعه جهان هستی است، و نیز دلیل بر آن است که همه موجودات به سوی او باز می گردند، اضافه می کند: «و لله ملک السماوات و الارض و ما بینهما و الیه المصیر؛ و از برای خدا است مالکیت آسمانها و زمین و آنچه میان آنهاست، و بازگشت تمامی موجودات به سوی او است» (مائده/ 18).
این احتمال نیز در پیوند این آیه با آیه قبل وجود دارد که در آخرین جمله آیه گذشته سخن از علم خداوند به اعمال همه انسانها و تسبیح کنندگان بود، و در این آیه به دادگاه عدل او در جهان دیگر، و مالکیت خداوند نسبت به همه آسمان و زمین و حق قضاوت و داوری او اشاره می کند. جمله «الم تر» آیا ندیدی به گفته بسیاری از مفسران به معنی الم تعلم (آیا نمی دانی) است، زیرا تسبیح عمومی موجودات جهان چیزی نیست که با چشم دیده شود، بلکه به هر معنی که باشد با قلب و عقل، درک می گردد، اما از آنجا که این مساله آنقدر واضح است که گوئی با چشم دیده می شود، تعبیر به الم تر شده است.
روی سخن با اکثریت مردم نادان و مخصوصا مشرکان است و دانشمندان باایمان که در اقلیت قرار دارند از این عموم، مستثنا هستند. آنچه ما از اسرار این عالم می دانیم در برابر آنچه نمی دانیم همانند قطره ای است در برابر دریا و ذره کاهی است در مقابل یک کوه عظیم، که اگر درست بیندیشیم حتی نام علم و دانش نمی توان بر آن گذاشت. بنابراین در واقع ما تسبیح و حمد این موجودات را هر چند دانشمند باشیم نمی شنویم چرا که آنچه را می شنویم تنها یک کلمه است از یک کتاب بزرگ و روی این حساب می توان به صورت یک حکم عمومی خطاب به همه جهانیان گفت شما تسبیح و حمد موجودات عالم هستی را که به زبان حال دارند درک نمی کنید، زیرا آنچه درک می کنید بقدری ناچیز است که به حساب نمی آید.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن 4- صفحه 164-162

  2. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- ج 14 صفحه 496 و ج 12 صفحه 135

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/25116