تکلیف اطفال ممیز در برابر احکام دینی

آیات قرآن 97-99 سوره نساء استفاده می شود که فرزندانی که به سن بلوغ نرسیده اند ولی دارای ادراک و تعقل هستند «و یستطیعون حیلة و یهتدون سبیلا» و راهی برای مهاجرت خود می یابند و به نیروی فهم و فکر خود حیله و چاره ای می توانند درست کنند، بر آنها هم هجرت به دار الاسلام لازم است زیرا از جمیع مواهبی که خداوند به مؤمنان در دار الاسلام عنایت فرموده است بهره مند می گردند و از جمیع ضررهایی که در اقامت در دار الکفر متوجه آنان خواهد شد مصون می مانند.
و این معنی چقدر سازگار است با آنچه فقهای ما رضوان الله علیهم عنوان نموده اند که عبادت بچه تمرین نیست، بلکه عبادت او صحیح است و از ملاکات و فواید و نتایج عبادت مانند بالغین بهرمند می گردد و فقط قلم الزام از او برداشته شده است و شارع حکیم نسبت به او تخفیفی قائل شده و شریعت سمحه سهله مراعات حال او را نموده است.
و نتیجه برداشته شدن قلم الزام در تکالیف و باقی بودن اصل ممدوحیت یا منکریت فعل، این می شود که تمام واجبات بالغین برای آنها مستحب و تمام محرمات بالغین برای آنها مکروه می گردد؛ علاوه بر آنکه مستحبات و مکروهات بالغین برای آنها به حال خود باقی مانده و به عنوان مستحب و مکروه مورد خطاب الهی قرار می گیرند و البته معنای برداشته شدن قلم تکلیف الزامی نسبت به اطفال، آن نیست که آنان در هر گونه گناهی آزاد و مجاز باشند؛ بلکه آن درجه از تأکید و تشدیدی که درباره بالغین است نسبت به آنها نیست.
و بر همین اساس اگر طفل ممیزی دزدی کند یا زنا کند یا بعضی از محرمات دیگر را به جا آورد، گرچه حکومت اسلام بر او حد جاری نمی سازد لیکن او را تعزیر می کنند و حاکم شرع به مقدار نظر و بصیرت و صلاح دید خود از یک تا بیست و پنج تازیانه می تواند به او بزند.
شیخ صدوق در کتاب «خصال» روایت می کند: «قال: أتی عمر بامرأة مجنونة قد زنت فأمر برجمها، فقال علی علیه السلام: أما علمت أن القلم یرفع عن ثلاثة: عن الصبی حتی یحتلم و عن المجنون حتی یفیق و عن النا´ئم حتی یستیقظ؛ گفت: زنی را که دیوانه بود و زنا کرده بود نزد عمر آوردند و عمر فرمان داد او را رجم (سنگسار) کنند، حضرت امیرالمؤمنین (ع) به عمر فرمودند: مگر نمی دانی که قلم تکلیف از سه طایفه برداشته شده است: از طفل تا زمانی که محتلم شود و از دیوانه تا زمانی که افاقه پیدا کند و به عقل آید و از آدم خواب تا زمانی که بیدار شود.»
پس بر طفل نابالغ حد شرعی اجرا نمی شود ولی باید حاکم او را تعزیر کند.
و پس از ظهور تنافی بین آیه "والولدان" که از آن استفاده وجوب هجرت فرزندان به دار الاسلام می شود و بین اجماع ادعا شده و روایاتی که دلالت دارد بر عدم الزام تکلیف نسبت به فرزندان غیر بالغ؛ بنا به قواعد اصولیه، چون آیه شریفه اختصاص به مورد مهاجرت دارد و این روایات عمومیت دارد نسبت به این مورد و سایر موارد، باید آیه شریفه را به عنوان مخصص مقدم داشت و آن اجماع مدعی و روایات وارده را تخصیص داد به سایر موارد تکلیف غیر از امر به هجرت و شاید سر این مطلب، اهمیت هجرت است که تا این اندازه نسبت بدان اهتمام شده و شارع مقدس حتی نسبت به اطفال غیر بالغ نیز رضا نمی دهد که در دار الکفر درنگ کنند.


منابع :

  1. سید محمد حسینی تهرانی- معادشناسی- صفحه 79-81

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/25849