معنای «صراط» در معارف قرآنی

وضع الفاظ برای معانی کلی

برای اینکه به طور مستوفی از حقیقت صراط و سپس از حقیقت صراط مستقیم بحث می نمائیم،‌ تا بسیار واقعیت امر روشن و واضح گردد،‌ و این نیاز به دو مقدمه دارد:
مقدمه اول: آنکه الفاظی که در زبانهای مختلف‌ و نسبت به جماعت های متفاوت برای تفهیم‌ و تفهم‌ معانی وضع‌ شده و استعمال‌ می گردند، دارای معانی کلیه هستند، نه آنکه معنای موضوع له و یا مستعمل فیه آن خصوص‌ فردی از افراد آن معنی باشد.
مثلا لفظ‌ چراغ‌ را که وضع‌ کردهاند برای یک‌ معنای کلی بوده است؛ و آن عبارت است از موجودی نورانی که در پرتو خود به مقدار سعه شعاعی خود موجودات تاریک‌ را روشن می کند. در آن زمان چراغ‌ منحصر بود به یک‌ رشته که در ظرف‌ روغنی می گذاردند، و سر رشته را آتش‌ زده، از آن روشنی و دود خارج‌ می شد. و به این موجود خاص بدین کیفیت خاصه چراغ‌ می گفته اند. سپس‌ که چراغ‌ نفت رائج‌ شد و نفت رائج‌ شد، و نفت را در ظرفی سربسته ریخته و فتیله ای در آن گذارده و روی فتیله حبابی از شیشه قرار می دادند، به این هم‌ چراغ‌ گفتند بدون مختصر عنایتی در تغییر نام‌ چراغ‌. گوئی همان معنای چراغی که در سابق‌ با روغن بود، همان معنی به عینه در این چراغ‌ نفتی حباب دار وجود دارد. پس‌ خصوصیت روغن چراغ‌ و دود فتیله دخالتی در معنای اسم‌ چراغ‌ نداشته، بلکه معنی همان معنای کلی بوده که جسمی خود نورانی و نوربخش‌ باشد. و چون این معنای کلی در این دو فرد از ساختمان چراغ‌ تفاوت نداشت، لذا به همان عنایت اولیه ای که چراغ‌ را برای آن فرد اول‌ استعمال‌ کردند به همان عنایت برای فرد دوم‌ نیز استعمال‌ می کنند.
همچنین پس‌ از آنکه چراغ‌ گازی اختراع‌ شد، و به دنبال‌ آن چراغ‌ کهربائی و برق‌ پدید آمد؛ با انواع‌ و اشکال‌ مختلف‌ آن، به تمام‌ آنها همان چراغ‌ را گفتند.
این مطلب‌ اختصاص‌ به لفظ‌ چراغ‌ ندارد؛ لفظ‌ چراغ‌ یک‌ مثال‌ بود که زده شد. تمام‌ الفاظ‌ از این قبیل‌ هستند؛ در هر زبانی از السنه دنیا خواه حضری و خواه بدوی.

معنای کلی صراط
لفظ‌ صراط نیز همینطور است. صراط‌ یعنی راه و چیزی که با پیمودن آن از چیزی به چیز دیگر می توان رسید؛ و واسطه و رابط بین آن دوچیز که با حرکت و سیر در واسطه، آن دو چیز با یکدیگر مربوط‌ می شوند. خواه این راه طبیعی باشد یا صوری و یا مثالی و یا نفسی، با انحاء و اقسام‌ مختلفی که در هر قسم‌ آن می توان تصور کرد. مثلا فاصله رابط‌ بین دو شهر و یا دو خانه را راه گویند؛ و یا مثل‌ فاصله رابط‌ بین دو قطب‌ الکتریک‌، و رگهای شریانی و وریدی بدن که خون را به قلب‌ و از قلب‌ به نقاط‌ بدن می رساند، و خواندن کتاب‌ که راه برای تحصیل‌ علم‌ است، و سفر در دریا و صحرا برای تجارت که راه برای کمک‌ رساندن به خلق‌ خدا و تهیه مایحتاج‌ آنهاست، و زراعت که راه برای تحصیل‌ غذاست، و عبادت خدا که راه برای تقرب‌ به سوی اوست، و موت که راه برای ورود در عالم‌ برزخ‌ است، و موت از برزخ‌ که راه ورود به عالم‌ قیامت است، و اظهار شهادتین که راه برای اسلام‌ است، و ولایت که راه برای ایمان است. و بالاخره برای وصول‌ به هر چیزی اگر نیاز به واسطه ای باشد آن را راه و صراط‌ گویند. و معلوم‌ است که با وجود آنکه در تمام‌ این مصادیق‌ معنی و مفهوم‌ صراط‌ صادق‌ است و این صدق‌ نیز صدق حقیقی است نه مجازی، ولی بدیهتا افراد این معنی و مفهوم‌ با یکدیگر تفاوت دارند. راه برای کرمان، غیر از راه سنجش‌ عدالت است، و راه وصول‌ به محبوب‌ غیر از راه به دست آوردن مجهول‌ در معادلات جبری است، و راه بهشت غیر از راه حل مسائل‌ ریاضی است.

شرط کمال و فعلیت انسان حرکت در صراط مستقیم
مقدمه دوم: در آیات کریمه قرآن و روایات واردۀ‌ از معصومین (ع) وارد است که خداوند برای وصول‌ به مقام‌ ارجمند انسانیت و فعلیت قوی و استعدادها و تقرب‌ به خدا و لقاء و دیدار خدا و طی مراحل‌ و منازل‌ کمال‌، راهی معین فرموده است و از پیمودن بعضی از راهها نهی نموده است؛ مثل‌ آیه:
«قل هذه سبیلی أدعوا إلی الله علی بصیرة أنا و من اتبعنی؛ بگو ای پیغمبر که: این است راه من! که من از روی بصیرت به سوی پروردگار مردم‌ را به پیمودن این راه می خوانم‌ و دعوت می کنم‌، و نیز پیروان من از این راه مردم‌ را به سوی خدا می خوانند.» (یوسف/ 108)
و مثل‌ آیه: «إن ربک هو أعلم بمن ضل عن سبیله و هو أعلم بمن اهتدی؛ به درستی که پروردگار تو داناتر است به کسانی که از راه او گمراه شده اند؛ و او داناتر است به کسانی که راه یافته اند.» (نجم/ 30)
و مثل‌ آیه: «و لا تقعدوا بکل صراط توعدون و تصدون عن سبیل الله؛ و در سر هر راهی منشینید که مردم‌ مؤمن را بیم‌ دهید، و از راه خدا باز دارید!» (اعراف/ 86)
چون این دو مقدمه روشن شد حال‌ می گوئیم‌ که: صراط‌ الله، راه به سوی خداست؛ و چون خدا محل و مکان خارجی ندارد پس‌ مقصود راهی است که از نفس‌ برای معرفت ذات اقدس‌ او جل جلاله می باشد.


منابع :

  1. سید محمدحسین حسینی طهرانی- معاد شناسی 8- صفحه 45- 49

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/25950