سؤال از پیامبران در عرصه قیامت

سؤال و جواب نوح پیغمبر در موقف قیامت: در «کافی» از یوسف بن ابی سعید روایت می کنند که او گفت: من روزی خدمت حضرت صادق (ع) بودم و حضرت به من گفتند: چون روز قیامت بر پا گردد و خداوند تبارک و تعالی خلایق را در آن روز گرد آورد، اولین کسی که او را بخوانند نوح (ص) است. پس به او گفته می شود: آیا تبلیغ نمودی ؟! نوح می گوید: آری. به او گفته می شود: شاهد بر گفتارت کیست؟ نوح میگوید: محمد بن عبدالله (ص)، پس نوح (ص) از مکان خود بر می خیزد و می آید و از مردم سبقت می گیرد تا می آید به نزد محمد (ص)، و او بر روی تلی از مشک قرار دارد و با او علی (ع) است، و این است گفتار خداوند عزوجل: «فلما رأوه زلفة سیئت وجوه الذین کفروا؛ پس چون او را نزدیک ببینند، چهره های کسانی که کافر شده اند بد میشود.» (ملک/ 27) نوح به محمد (ص) می گوید: ای محمد! خداوند تبارک و تعالی از من سؤال نموده است که آیا تبلیغ نمودی!؟ گفتم: آری. گفت: گواه تو کیست!؟ گفتم: محمد. پس محمد میگوید: ای جعفر و ای حمزه! بروید و شهادت دهید که او تبلیغ خود را کرده است! پس حضرت صادق (ع) گفتند: جعفر و حمزه دو نفر گواهی هستند که برای تبلیغ پیامبران گواهی می دهند. پس من عرض کردم: فدایت شوم! پس علی (ع) در آن موقع کجاست؟! حضرت فرمود: منزله و درجه علی از این بالاتر است. (روضه کافی/ ص 276)

نصایح خضر (ع) به حضرت موسی (ع)
و نیز در «کافی» از حضرت صادق (ع) روایت است: «قال: قال: الخضر لموسی علیه السلام: یا موسی! إن أصلح یومیک الذی هو أمامک! فانظر أی یوم هو، و أعد له الجواب! فإنک موقوف و مسئول! و خذ موعظتک من الدهر، فإن الدهر طویل قصیر. فاعمل کأنـک تری ثواب عملک! لیکون أطمع لک فی الآخرة؛ فإنما هو ءات من الدنیا کما هو قد ولی منها؛ خضر (ع) به موسی (ع) گفت ای موسی! صالح ترین روز از دو روز تو، آن روزی است که در پیش داری! پس بنگر که آن چه روزی است، و پاسخ پرسش ها را برای آن روز آماده کن! چون حقا تو را برای پرسش در موقف نگاه می دارند، و تو مورد بازپرسی قرار می گیری! پند و اندرز خود را از روزگار بگیر، چون روزگار بلند و کوتاه است. پس آنطور عمل کن که گویا تو پاداش و ثواب آن را می بینی! این قسم از عمل، ترا بهتر مشتاق به آخرت می کند؛ آنچه از دنیا هنوز نیامده است بعینه مانند آنچه گذشته است، می باشد.» (اصول کافی/ ج2- ص 459)
از آنچه گفته شد دانسته می شود که از پیامبران هم سؤال و حساب به عمل می آید، غایة الامر سؤال و حساب هر کس متناسب با خود او و شؤون اوست. حساب انبیا بسیار دقیق تر و عمیق تر و لطیف تر و خطیرتر است، و هر چه درجه و منزله بالاتر رود تکالیف مهم تر و عظیم تر می شود، و غیر از ذات اقدس حضرت احدیت سبحانه و تعالی همه ممکن الوجودند. انبیا نیز بشرند و بر اساس تکلیف و مجاهده با نفس به این مقامات رسیده اند. و هر جا که تکلیف باشد سؤال و حساب هم هست. و عصمت آنها منافات با تکلیف ندارد، زیرا عصمت، اراده و اختیار آنها را سلب نمی کند، و تا اراده و اختیار باقی است مجاهده و تکلیف نیز هست و سؤال و حساب نیز هست. عصمت موجب سلب اراده از آنها نیست و فعل آنان را اضطراری و اجباری نمی کند؛ بلکه قدر و منزلت ایشان به آنست که در عین اختیار، ارادۀ عمل خطا و گناه را نکنند و گرنه عمل اضطراری شرافتی ندارد. استاد ما علامه طباطبایی مد ظله العالی دربارۀ عدم منافات عصمت انبیا با تکالیف الهیه فرموده اند: عصمت معصوم و حکم ننمودن او مگر به حق، او را از توجه تکالیف الهیه به او (به امر و نهی) باز نمی دارد. چون عصمت سبب سلب اختیار نمی شود، و تا هنگامیکه اختیار باقی است جایز است بلکه واجب است که به او تکالیف الهیه متوجه گردد؛ همچنان که به غیر معصوم از سایر افراد بشر تکلیف متوجه می گردد و اگر بنا بود توجه تکلیف به معصوم نشود، نسبت به او واجب و حرامی متحقق نمی شد و طاعتی از معصیتی متمایز نمی گشت، پس در این صورت معنای عصمت که همان مصونیت از معصیت است لغو می شود.

سؤال و جواب عیسی بن مریم در موقف قیامت
دربارۀ سؤال از حضرت عیسی بن مریم (ص) و جواب آن پیامبر اولوالعزم در قرآن کریم آیاتی وارد است: «و یاد بیاور ای پیامبر! زمانی را که خداوند به عیسی بن مریم می گوید: آیا تو به مردم گفتی که مرا و مادرم را دو خدا و معبود بگیرید از سوی خدا؟! عیسی می گوید: پاک و منزه هستی تو ای خداوند! در خور و توان من نیست که بگویم چیزی را که برای من حق نیست. اگر من اینچنین بود که گفته بودم، هر آینه حقا تو می دانستی! تو از آنچه در اراده و ذهن من است خبر داری! ولی من از آنچه در علم تو و معلوم تو است خبر ندارم. بدرستی که حقا تو به پنهان ها و رازها علم بسیار داری و بسیار داننده ای! من نگفتم به آنها مگر چیزی را که تو مرا به آن امر کردی، که این که خداوند را که پروردگار من و پروردگار شماست عبادت کنید! و تا وقتی که من در میان آنها بودم، شاهد و گواه بر آنها بودم. پس چون مرا به سوی خود بردی، تنها تو فقط رقیب و پاسدار بر آنان بودی، و تو بر هر چیز شهید و گواهی و حاضر و ناظری! اگر آنان را عذاب کنی (حق توست، چون) آنها بندگان تو هستند! و اگر مورد غفران و آمرزش خود قرار دهی، پس حقا تو تنها عزیز و مستقل و حکیم می باشی! خداوند می فرماید: این روز، روزی است که راستی و استواریی راستان به آنها فایده می بخشد. از برای آنان باغهاییست که در زیر درخت های انبوه و سر به هم آوردۀ آن نهرهایی جاری است، که صادقان و استواران در آنها بطور جاویدان زیست می کنند. خداوند از آنها راضی است و آنها نیز از خداوند راضی هستند؛ واینست فوز و سعادت بزرگ.»


منابع :

  1. سید محمدحسین حسینی طهرانی- معادشناسی 8- صفحه 317 تا 323

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/26095