شفاعت نفوس کامل از نفوس ضعیف در قیامت

بعضی‌ گفته‌اند که‌ ما دلیل‌ عقلی‌ بر شفاعت‌ نداریم‌، البته‌ نه‌ تنها بر شفاعت‌ بلکه‌ بر بسیاری‌ از خصوصیات‌ تفصیلیه‌ مسائل‌ معاد نداریم‌، به‌ علت‌ اینکه‌ براهین‌ عقلیه‌ چون‌ نمی‌تواند مقدمات‌ متوسطه‌ در انتاج‌ مسائل‌ معادیه‌ به‌ طور تفصیل‌ قرار گیرد، فلهذا به دست‌ آوردن‌ نتایج‌ عقلیه‌ از برهان‌، در این‌ گونه‌ مسائل‌ میسور نیست‌ و بر این‌ مطلب،‌ بوعلی سینا در "شفا" تصریح‌ کرده‌ است‌. لیکن‌ ادله‌ عقلیه‌ برای‌ انتاج‌ کمالات‌ مثالیه‌ و عقلیه انسان‌ در مسیر سعادت‌ و شقاوت‌ بعد از مفارقت‌ نفس‌ او از بدن‌، از جهت‌ حصول‌ و پیدایش‌ تجرد مثالی‌ و تجرد عقلی‌، وافی‌ و کافی‌ است؛ چون‌ تجرد مثالی‌ و عقلی‌ از مسائل‌ مبرهنه‌ در حکمت‌ متعالیه‌ است و بر این‌ اساس‌ می‌توانیم‌ بر شفاعت‌ ارباب‌ ذنوب‌ و گناهان‌ دلیل‌ عقلی‌ اقامه‌ کنیم‌.
بیان‌ این‌ مطلب‌ آن‌ است‌ که‌ انسان‌ در ابتدای‌ امر خود، قبل‌ از اینکه‌ به‌ مرحله‌ فعلیت‌ برسد، از هر فعلی‌ که‌ به‌ جای‌ می‌آورد، یک‌ هیئت‌ نفسانی‌ و یک‌ حال‌ از احوال‌ سعادت‌ و یا شقاوت‌ در نفس‌ او حاصل‌ می‌گردد و مراد از سعادت‌، آن‌ فعلی‌ است‌ که‌ برای‌ او از جهت‌ اینکه‌ انسان‌ است‌ خیر است‌ و مراد از شقاوت‌، به‌ عکس‌ این‌ مطلب‌ است‌، یعنی‌ فعلی‌ که‌ از جهت‌ انسانیت‌ او برای‌ او شر است‌ و ضرر و به‌ جای‌ آوردن‌ و تکرر افعال‌ خیر و شر، در نفس‌ ایجاد ملکه راسخه‌ می‌کند و از آن‌ ملکه راسخه‌ صورت‌ سعیده‌ و یا شقیة‌ نفسیه‌ برای‌ انسان‌ بدست‌ می‌آید، به‌ طوری‌ که‌ آن‌ صورت‌ واحده‌ بسیطه نفسانیه‌ مبدأ بروز هیئات‌ و صورت‌های‌ کثیره‌ای‌ می‌شود. اگر آن‌ صورت‌ نفسانیه‌ سعیده‌ بود، تمام‌ آثارش‌ وجودی‌ است‌ و ملائم‌ و مناسب‌ با آن‌ صورت‌ است‌ و نیز ملائم‌ و مناسب‌ با اصل‌ نفس‌ انسان‌ است‌، که‌ بمثابه ماده قابله‌ برای‌ تحقق‌ و تصور آن‌ صورت‌ است‌ و اگر آن‌ صورت‌ نفسانیه‌ شقیه‌ بود، تمام‌ آثارش‌ امور عدمی‌ است‌ که‌ در تحلیل‌ به‌ فقدان‌ و شر بر می‌گردد.
بنابراین‌، نفس‌ سعیدة‌ انسانی‌ از آثارش‌ هم‌ از جهت‌ اینکه‌ انسان‌ است‌ لذت‌ می‌برد، و هم‌ از جهت‌ اینکه‌ به‌ فعلیت‌ سعادت‌ رسیده‌ است؛ و نفس‌ شقیة‌ انسانی‌ اگر چه‌ با آثارش‌، از جهت‌ آنکه‌ خود موجب‌ تکون‌ و مبدأ پیدایش‌ آنهاست‌ ملایمت‌ و انس‌ دارد، لیکن‌ از جهت‌ آنکه‌ انسان‌ است‌ متألم‌ و ناراحت‌ است‌. این‌ درباره‌ نفوس‌ کامله‌ است‌، خواه‌ در جهت‌ سعادت‌ و خواه‌ در جهت‌ شقاوت؛ یعنی‌ انسانی‌ که‌ ذاتا سعید است‌ و افعالش‌ نیز صالح‌ است‌، و انسانی‌ که‌ ذاتا شقی‌ است‌ و افعالش‌ نیز خراب‌ است‌.
اما نفوس‌ ناقصه‌ آنها نیز بر دو گونه‌اند: یا ذاتا سعیدند و از جهت‌ فعل‌، شقی؛ به‌ معنای‌ آنکه‌ ذاتشان‌ دارای‌ صورت‌ سعیده‌ و اعتقاد حق و ثابت‌ است‌، لیکن‌ به‌ واسطه‌ عروض‌ هیئات‌ ردیه‌ و شقیه‌ از معاصی‌ و گناهان‌ و انحرافاتی‌ را که‌ نفس‌ آنان‌ اکتساب‌ نموده‌ است‌ به‌ واسطه‌ تعلقشان‌ به‌ بدن‌های‌ دنیوی‌ و سیراب‌ گشتن‌ از پستان‌ اختیار، آن‌ نفوس‌ آلوده‌ گشته و بر روی‌ آن‌ زنگار حجاب‌ و پرده‌ چرک‌ و غبار ظلمت‌ کثرت‌ و آثار آن‌ پدیدار شده‌ است‌. در این‌ صورت‌ معلوم‌ است‌ که‌ این‌ آلودگی‌های‌ ظاهری‌ امور قسریه‌ هستند و ملایمت‌ با ذات‌ نفس‌ سعیده‌ ندارند؛ و برهان‌ قائم‌ است‌ بر اینکه‌ امور قسریه‌، دوام‌ ندارند و علیهذا این‌ نفوس‌ صالحه‌ و سعیده‌ و مؤمنه‌، به‌ واسطه‌ فشارهای‌ دنیوی‌، و یا عالم‌ مثال‌ و برزخ‌، و یا در روز رستاخیز و هول‌ قیامت‌، بر حسب‌ کیفیت‌ و مقدار رسوخ‌ آلودگی‌ در نفس‌، پاک‌ می‌شوند  یا ذاتا شقی‌ هستند و از جهت‌ فعل‌ سعیدند؛ به‌ معنای‌ آنکه‌ ذاتشان‌ دارای‌ صورت‌ شقیه‌ است‌، لیکن‌ به‌ واسطه‌ عروض‌ هیئات‌ حسنه‌ از طاعات‌ و عبادات‌ بر روی‌ نفوسشان‌، ظاهری‌ قسری‌ پدیدار گردیده‌ است؛ این‌ ظاهر نیز مسلوب‌ می‌گردد و یا سریعا و یا به‌ طور بطی‌ و کند از بین‌ می‌رود و آن‌ ذات‌ شقی با شقاوت‌ خود ظهور و بروز می‌نماید.
و اما نفوسی‌ که‌ نه‌ در ناحیه‌ سعادت‌ و نه‌ در ناحیه‌ شقاوت‌ به‌ مرحله‌ فعلیت‌ نرسیده‌اند، و هنگام‌ مفارقت‌ نفوسشان‌ از ابدان‌، ضعیف‌ و ناقص‌ مانده‌اند؛ آنها مرجون لامر الله هستند که‌ پروردگار درباره‌ آنها امر فرماید. این‌ مطلب‌ مقتضای‌ برهان مجازات‌ در ثواب‌ و عذاب‌ است‌، که‌ از لوازم‌ اعمال‌ و نتائج‌ آنهاست؛ چون‌ بالاخره‌ امور وضعیه‌ و روابط‌ اعتباریه‌، باید به‌ روابط‌ وجودیه‌ حقیقیه‌ بازگشت‌ کند. این‌ از یک‌ طرف‌، و از طرف‌ دیگر برهان‌ قائم‌ است‌ بر اینکه‌ کمالات‌ وجودیه‌ به‌ حسب‌ مراتب‌ کمال‌ و نقص‌، و شدت‌ و ضعف‌ مختلف‌ هستند؛ و این‌ همان‌ مسئل تشکیک‌ است‌، به خصوص‌ در نور مجرد و بناء علیهذا، برای‌ نفوس‌ مراتب‌ مختلفه‌ای‌ در قرب‌ و بعد از مبدأ کمال‌ و منتهای‌ کمال‌، در سیر ارتقایی‌ خود، و در بازگشتش‌ به‌ مبدأ خود می‌باشد، و بعضی‌ در مرتبه‌، فوق‌ مرتبه‌ بعضی‌ دیگر است؛ و خاصیت‌ علل‌ فاعلی‌ و وسایط‌ فیض‌ از جانب‌ حق اول‌ تبارک‌ و تعالی‌ اینطور است‌.
و بنابراین‌ برای‌ نفوس‌ کامله‌ چون‌ نفوس‌ انبیاء (ع) و بالاخص برای‌ نفس‌ رسول‌ الله‌ (ص) که‌ در اعلی‌ درجه‌ و ارقی‌ منزله‌ از درجات‌ کمال‌ و فعلیت‌ هستند، مقام‌ وساطت‌ در ازاله‌ هیئات‌ شقیه‌ ردیه‌ قسریه‌ که‌ در نفوس‌ ضعفاء است‌ می‌باشد و همچنین‌ برای‌ نفوسی‌ که‌ در مرتبه‌ پائین‌تر از خود آنان‌ هستند، اگر از سعیدان‌ بوده‌ باشند و آن‌ هیئات‌ ردیه‌ و شقیه‌ قسرا بر آن‌ نفوس‌ عارض‌ شده‌ باشند و این‌ است‌ حقیقت‌ شفاعت‌ خاصه‌ در روز قیامت‌ که‌ اختصاص‌ به‌ مرتکبین‌ معاصی‌ کبیره‌ دارد و همچنان‌ که‌ دیدیم‌، این‌ کیفیت‌ برهان‌، برهان‌ عقلی‌ بر این‌ مطلب‌ بود.


منابع :

  1. سید محمد حسین حسینی طهرانی- معادشناسی جلد 9- صفحه 364-369

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/26289