استماع قرآن توسط گروهی از جن

قرآن در سوره جن اشاره می کند که جریانی در همان اوایل اسلام رخ داده است. پیغمبر اکرم (ص) در مکه مشغول قرائت قرآن بوده، گروهی از اجنه -که همیشه در عالم در حال حرکت هستند ولی انسان وجود آنها را احساس نمی کند- وقتی آمدند از آن نزدیک عبور کنند پیغمبر را درک کرده و صدایش را شنیده اند. صدای قرآن را که شنیده اند، توقف کرده اند برای اینکه درست بشنوند. وقتی که شنیده اند تحت تأثیر عجیب قرآن قرار گرفته اند. بعد رفته اند در میان قوم خودشان مسئله قرآن را طرح کرده اند. «قل اوحی الی انه استمع نفر من الجن»؛ حال بگویید پیغمبر (ص) از کجا مطلع شد؟ از قرآن این چنین فهمیده می شود که پیغمبر (ص) مستقیما متوجه وجود آنها نشد، بعد به او وحی شد که چنین جریانی رخ داد. «قل اوحی الی انه استمع نفر من الجن»؛ «بگو به من چنین وحی شد که گروهی از جن قرآن را استماع کردند.»، «نفر» کلمه ای است که ما در فارسی به یک معنای خاص (به معنی عدد) به کار می بریم، می گوییم یک نفر، دو نفر، پنج نفر، هزار نفر. در زبان عربی نفر یعنی گروه کوچک. نفور به معنای حرکت کردن است. یک گروه کوچک هم حرکت، گروه کوچکی که با هم حرکت می کنند «نفر» گفته می شود و گفته اند که بین عدد 3 و 5 را نفر می گویند.
«قل اوحی الی انه استمع نفر من الجن»؛ یعنی گروه کوچکی از جن، یک گروه چند نفری از جن قرآن را استماع کردند. بدون آنکه خود را بر پیغمبر (ص) ظاهر کنند و استفساری از او بکنند، بعد از استماع قرآن از آنجا گذشتند و به میان جمع خودشان رفتند و قضیه را گزارش کردند. «فقالوا انا سمعنا قرانا عجبا»؛ «گفتند ما یک قرآن عجیبی، یک شیء قرائت شده فوق العاده عجیب و شگفت آوری شنیدیم.» «یهدی الی الرشد»؛ «که انس و جن را به سعادت و حقیقت، به رشد و کمالش رهنمون می شود.»، «فامنا به»؛ «ما حقیقت را فهمیدیم، همان جا هم ایمان آوردیم و تصدیق کردیم.»، «ولن نشرک بربنا احدا»؛ «دیگر هرگز برای پروردگار خود شریکی قائل نخواهیم شد.» معلوم می شود در میان آنها هم شرک و توحید وجود دارد، درست مثل انسان. «و انه تعالی جد ربنا»؛ از قرآن درس توحید و عظمت حق را یاد گرفتند، گفتند: «متعالی و منزه است عظمت پروردگار ما از این نسبت های ناروایی که انس یا جن به پروردگار می دهند.»، «تعالی عظمتة ربنا»؛ «عظمت پروردگار ما خیلی برتر از این حرف هاست.»، «ما اتخذ صاحبة و لا ولدا»؛ «این چیزی که در میان جن و انس وجود دارد یعنی جفت گیری و فرزند داشتن، خدای متعال منزه از آن است.» پس این نسبت ها که در انس و جن وجود دارد همه دروغ است. «و انه کان یقول سفیهنا علی الله شططا»؛ «حالا که ما ایمان آوردیم اقرار می کنیم که آن سخنان شطط و غلطی که سفهای ما به خدای متعال نسبت می دادند همه چرند و مزخرف بوده. درست مثل گروهی انسان که بیایند تعلیماتی را یاد بگیرند و این تعلیمات جدید فکر این ها را دگرگون کند، وقتی که به مرکز اصلی برگردند آن افکار گذشته خودشان را یک یک انکار کنند.
«و انا ظننا ان لن تقول الانس و الجن علی الله کذبا»؛ حرف عجیبی است! می گوید ما قبلا چه موجودهای ساده لوحی بودیم! خیال می کردیم هر چه که در میان جن و انس وجود دارد -یعنی هر فکر و عقیده ای که وجود دارد و هر حرفی که گفته می شود- راست است. اگر می گویند: خدا چنین گفته است، خدا چنین کرده است، باور نمی کردیم که بتواند این ها دروغ باشد. تازه فهمیدیم که چقدر حرف های دروغ درباره خداوند در میان انس و جن رایج بوده، یعنی از این تعلیمات جدید، تازه یک حالت انکار نسبت به معتقدات قوم خودشان و معتقدات انس پیدا شد که عچب! معلوم شد چه دروغگوهایی تا حالا در میان جن و انس وجود داشته است. «و انا ظننا ان لن تقول الانس و الجن علی الله کذبا»؛ «ما گمان می کردیم که انس و جن به خدا دیگر دروغ نمی بندند»، هر چه می گویند از آن خداست، خدا چنین خواسته، خدا چنین کرده، باور می کردیم که راست است، فهمیدیم چقدر دروغ وجود داشته است!
کهانت و ارتباط با جن
«و انه کان رجال من الانس یعوذون برجال من الجن فزادوهم رهقا»؛ اشاره می کنند به کهانت و ارتباط با جن برقرار کردن و از جن مدد گرفتن انسان ها: حالا فهمیدیم که «گروهی از مردان انسان ها به مردانی از جن پناه می برند و آنها را بیشتر بدبخت و تیره و گناهکار می کنند»، عمل کهانت و جن گیری و رابطه با جن برقرار کردن، در عرب هم معمول بوده که می گفتند ما پناه می بریم به رئیس جن و از این حرف ها. او چیست که انسان بخواهد به او پناه ببرد؟ اصلا ما کی هستیم، مردان ما کی هستند که انسان ها بیایند به آنها پناه ببرند؟! یعنی کسی که باید به او پناه برد فقط خداست، به خدا باید پناه برد از جن، از انس، از هر گزندی و از همه چیز. در پناه آنها زندگی کردن یعنی چه؟! «فزادوهم رهقا» دو معنی مختلف دارد در آن واحد که هر دو درست است. یکی اینکه این پناه گیرندگان انسی که می خواهند خود را در پناه آن مردان جن قرار بدهند آنها را بیشتر بدبخت می کنند، آن جن ها را گناهکار تر می کنند. عکسش هم درست است: وقتی که اینها خودشان را در پناه آنها قرار می دهند این جن ها آن انسان ها را بیشتر بدبخت و گناهکار می کنند. دو تایی همدیگر را بیشتر گناهکار و بدبخت و بیچاره می کنند، یعنی کاری است به زیان هر دو طرف.
«و انهم ظنوا کما ظننتم ان لن یبعث الله احدا»؛ «انسان های گمراه، گمان می کردند مثل شما گمراهان -رو می کند به قومش و می گوید مثل شما گمراهان- که خیال می کردید و گمان می بردید که خدا، احدی را مبعوث نخواهد کرد، یعنی فکر می کردید دیگر نبوتی نخواهد بود و پیغمبری نخواهد آمد. چه گمان باطلی شما کردید و چه گمان باطلی آنها کردند!» برخی «ان لن یبعث الله احدا» را به مسئله حشر می زنند، گروهی از انسان ها منکر حشر و بعث قیامت شدند، مثل گروهی از شما، آیا خیال کرده اید که همین حیات در دنیاست و زندگی کردن و مردن و بعث و حشر و نشری دیگر وجود ندارد؟ (جن/1-7)


منابع :

  1. مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن جلد 9- صفحه 195-199

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/26336