رابطه شفاعت با توحید

شفاعت واقعی از آن خدا است و از خدا شروع می شود و به گناهکار ختم می گردد. آیاتی از قرآن کریم که می گوید امکان ندارد شفاعت بدون اذن خدا صورت بگیرد ناظر به همین نکته است، مخصوصا در این باره تعبیری فوق العاده جالب و عجیب دارد که می فرماید: «قل لله الشفاعة جمیعا؛ بگو شفاعت، تمامی مخصوص خداست» (زمر/ 44) این آیه در کمال صراحت، شفاعت و وساطت را تأیید می کند و در کمال صراحت همه شفاعت ها را از خدا و متعلق به خدا می داند، زیرا خداست که شفیع را، شفیع قرار می دهد. این آیه ممکن است تنها ناظر به شفاعتی باشد که در قیامت صورت می گیرد و به اصطلاح مربوط به "قوس صعودی" باشد، ممکن هم هست که شامل مطلق واسطه ها و وساطت های رحمت باشد، یعنی شامل "قوس نزولی" هم باشد. به عبارت دیگر ممکن است شامل تمام نظام سببی و مسببی جهان باشد، به هر حال از آن جهت که به شفاعت اخروی مربوط است، به این معنی است که مجرم بدون خواست خدا قدرت شفیع بر انگیختن ندارد و شفیع بدون اذن او قدرت دم زدن ندارد.
برهان این مطلب از لحاظ عقلی این است که در فلسفه الهی ثابت شده است که «واجب الوجود بابه همین جهتت واجب من جمیع الجهات و الحیثیات است» یعنی همانطوری که واجب الوجود در ذات خود، معلول غیر نیست، در صفات و افعال خود نیز امکان ندارد که تحت تأثیر علتی قرار گیرد، او مؤثر محض است و از هیچ چیزی انفعال و تأثر پیدا نمی کند. نکته ای عالی و مهم در توحید عبادتی این است که در توسل و استشفاع به اولیاء خدا اول باید تحقیق کرد که به کسی و از کسی باشد که خداوند او را وسیله قرار داده است.
قرآن کریم می فرماید: «یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و ابتغوا الیه الوسیلة؛ اى کسانى که ایمان آورده اید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید! و وسیله اى براى تقرب به او بجوئید! و در راه او جهاد کنید، باشد که رستگار شوید» (مائده/ 35) به طور کلی، توسل به وسایل و تسبب به اسباب، با توجه به اینکه خداست که سبب را آفریده است و خداست که سبب را سبب قرار داده است و خداست که از ما خواسته است از این وسائل و اسباب استفاده کنیم به هیچ وجه شرک نیست، بلکه عین توحید است.
در این جهت، هیچ فرقی میان اسباب مادی و اسباب روحی، میان اسباب ظاهری و اسباب معنوی، میان اسباب دنیوی و اسباب اخروی نیست، منتهای امر، اسباب مادی را از روی تجربه و آزمایش علمی می توان شناخت و فهمید که چه چیز سبب است؟ و اسباب معنوی را از طریق دین، یعنی از طریق وحی، و از طریق کتاب و سنت باید کشف کرد. ثانیا هنگامی که انسان متوسل می شود یا استشفاع می کند باید توجهش به خدا، و از خدا به وسیله و شفیع باشد، زیرا چنان که گفتیم شفاعت واقعی آن است که مشفوع عنده، شفیع را برانگیخته است برای شفاعت و چون خدا خواسته و رضایت داده است شفیع شفاعت می کند. بر خلاف شفاعت باطل که توجه اصلی به شفیع است برای اینکه اثر بر روی مشفوع عنده بگذارد، به همین جهت مجرم در این وقت همه توجهش به شفیع است که برود و با قدرت و نفوذی که در مشفوع عنده دارد او را راضی گرداند. پس اگر توجه اصیل به شفیع باشد و از ناحیه توجه به خدا پیدا نشده باشد شرک در عبادت خواهد بود.
شفاعت نه با توحید عبادتی منافات دارد و نه با توحید ذاتی، زیرا رحمت شفیع چیزی جز پرتوی از رحمت خدا نیست و انبعاث شفاعت و رحمت هم از ناحیه پروردگار است. خداوند در سوره زمر آیات 43 تا 44 می فرماید: «أم اتخذوا من دون الله شفعاء قل أ و لو کانوا لا یملکون شیئا و لا یعقلون* قل لله الشفاعة جمیعا له ملک السموت و الأرض ثم إلیه ترجعون؛ آیا غیر از خدا شفیعانی برای خود گرفته اند؟ بگو: آیا هر چند مالک چیزی نباشند و تعقل نکنند؟ بگو تمام شفاعت از آن خدا است، زیرا حاکمیت آسمانها و زمین از آن او است و سپس همه به سوى او باز مى گردید». سخن از انحراف مشرکان در مسئله شفاعت به میان مى آورد تا به آنها ثابت کند مالک شفاعت همان مالک مرگ و حیات آدمى است، نه بت هاى فاقد شعور، مى فرماید: آنها غیر خدا را شفیعان خود برگزیدند «ام اتخذوا من دون الله شفعاء»
از آنجا که شفاعت اولا فرع بر درک فهم و شعور است، و ثانیا فرع بر قدرت و مالکیت و حاکمیت، در دنباله آیه در پاسخ آنها چنین مى فرماید: به آنها بگو آیا از آنها شفاعت مىطلبید هر چند مالک چیزى نباشند و حتى درک و شعورى براى آنها نباشد؟! «قل او لو کانوا لا یملکون شیئا و لا یعقلون». اگر شفیعان خود را فرشتگان و ارواح مقدسه مى دانید آنها از خود چیزى ندارند، هر چه دارند از ناحیه خدا است، و اگر از بت هاى سنگى و چوبى شفاعت مى طلبید آنها علاوه بر عدم مالکیت کمترین عقل و شعورى ندارند، این بهانه ها را رها کنید و رو به سوى کسى آورید که مالکیت و حاکمیت تمام عالم هستى براى او است و تمام خطوط به او منتهى مى گردد. به همین جهت در آیه بعد اضافه مى کند: بگو تمام شفاعت از آن خدا است «قل لله الشفاعة جمیعا». چرا که مالکیت و حاکمیت آسمان ها و زمین از آن او است، و سپس همه شما به سوى او باز مى گردید «له ملک السماوات و الارض ثم الیه ترجعون»
و به این ترتیب آنها را به کلى خلع سلاح مى کند، چرا که توحیدى که بر کل عالم حاکم است مى گوید شفاعت نیز جز به اذن پروردگار ممکن نیست «من ذا الذى یشفع عنده الا باذنه؛ چه کسى است که نزد او جز به اذن و فرمان او شفاعت کند؟!» (بقره/ 257) به گفته بعضى از مفسران اساسا حقیقت شفاعت همان توسل به اسمای حسناى خداوند است، توسل به رحمانیت و غفاریت و ستاریت او است، بنابراین هر گونه شفاعتى سرانجام به ذات پاک او بر مى گردد، با این حال چگونه مى توان از غیر او بدون اذن او شفاعت طلبید؟
خداوند در جای دیگر می فرماید: «و لا تدع مع الله إلها ءاخر لا إله إلا هو کل شىء هالک إلا وجهه له الحکم و إلیه ترجعون؛ و معبود دیگرى را با خدا مخوان که هیچ معبودى جز او نیست، همه چیز جز ذات پاک او فانى مى شود، حاکمیت از آن اوست و همه به سوى او باز مى گردید» (قصص/ 88)
جمعى از وهابیین اصرار دارند مسئله توسل و شفاعت با حقیقت توحید سازگار نیست گاهى به آیه فوق و آیات مشابه آن، استدلال کرده اند، آنها مى گویند: قرآن صریحا از عبادت و پرستش غیر خدا و اینکه نام کسانى را همراه نام خدا ببریم نهى کرده است «فلا تدعوا مع الله احدا؛ (جن/ 18) در حالى که منظور از این گونه آیات مسلما این نیست که ما اشخاص دیگرى را صدا نزنیم، منظور همان چیزى است که از کلمه مع الله (با خدا) استفاده مى شود، یعنى اگر کسى کار خدا را از غیر خدا بخواهد و او را مستقل در انجام آن بداند، مشرک است. ما اگر همه قدرت ها را مخصوص خدا بدانیم و کسى را با او همراه و مبدء اثر نشناسیم، ولى معتقد باشیم اولیای خدا به اذن و فرمان او شفاعت مى کنند و به آنها متوسل شویم که در پیشگاه خدا براى ما شفاعت کنند، این عین توحید است و این همان چیزى است که مکرر در آیات قرآن به آن اشاره شده است.
آیا هنگامى که برادران یوسف به پدر گفتند: «یا ابانا استغفر لنا؛ اى پدر براى ما از خداوند آمرزش بطلب» (یوسف/ 97) این شرک بود؟! یا هنگامى که قرآن مى گوید: «و لو انهم اذ ظلموا انفسهم جائوک فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما؛ اگر آنها هنگامى که به خود ستم مى کنند (و مرتکب گناهى مى شوند) نزد تو آیند و از خدا طلب آمرزش کنند و پیامبر نیز براى آنها استغفار کند، خدا را تواب و رحیم مى یابند» (نساء/ 64) دعوت به سوى شرک است؟! حقیقت شفاعت و توسل نیز چیزى جز این نیست.


منابع :

  1. ناصر مکارم شیرازی- تفسير نمونه جلد 19- صفحه 475-481 و جلد 16- صفحه 164-165

  2. مرتضی مطهری- عدل الهی- صفحه 313-314

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/26546