رابطه بین ایمان و تقوا

خداوند در قرآن کریم می فرماید «یا ایها الذین اتقوا الله و امنوا برسوله یؤتکم کفلین من رحمته و یجعل لکم نورا تمشون به و یغفر لکم والله غفور رحیم* لئلا یعلم اهل الکتاب الا یقدرون علی شی ء من فضل الله و ان الفضل بید الله یؤتیه من یشاء والله ذو الفضل العظیم» (حدید/ 28 -29).
در آیه اول خطاب به اهل ایمان می فرماید: ای اهل ایمان تقوای الهی را داشته باشید و به پیامبر خدا ایمان بیاورید تا خدای متعال دو بهره و دو حظ از رحمت خود به شما بدهد و به شما نوری عنایت کند که در پرتو آن نور راه بروید و تا خدای متعال شمال را بیامرزد و خدا آمرزنده و مهربان است. نکاتی که در این آیه هست، یکی نکته ای است که در آیات اول این سوره هم داشتیم و در واقع به منزله عود بر مطلبی است که در گذشته بود. آن مطلب این است که در آیه هفتم این سوره خطاب به مؤمنین داشتیم که «امنوا بالله و رسوله؛ ایمان به خدا و رسول بیاورید» (حدید/ 7). اموری از قبیل ایمان -و مخصوصا ایمان- تقوا، احسان، حتی صبر، رضا، اموری به اصطلاح یکنواخت و یک درجه نیست، اموری هستند صاحب درجات. مثلا تقوا یک حقیقت صاحب درجات است یعنی یک درجه تقوا یک حکم دارد و درجه دیگر حکم دیگری دارد، و حتی این مطلب شامل اعمال هم می شود و این از آن اصول و حقایق و معارف اسلامی است.
ترجمه آیه دوم: (خدا به مومنان رحمت مضاعف داد) تا اهل کتاب (این طور) ندانند که مومنان به چیزی از فضل خدا دست نمی یابند و بی تردید فضل و بخشش به دست خداست، آن را به هر که خواهد عطا می کند، و خدا صاحب فضل و بخشش بزرگ است».

مراتب و درجات تقوا و ایمان
راجع به تقوا قرآن می فرماید: «اذا ما اتقوا و امنوا و عملوا الصالحات ثم اتقوا و امنوا ثم اتقوا و احسنوا؛ هنگامی که تقوا پیدا کردند و ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، سپس تقوا پیدا کردند و ایمان آوردند، سپس تقوا پیدا کردند و اهل احسان شدند» (مائده/ 93). پس سخن از تقوا و ایمانی است و از تقوا و ایمان بعد از تقوا و ایمانی و باز از تقوای بعد از تقوا و ایمانی و از احسانی. اینها همه مراتب و درجات را می فهماند. راجع به خود ایمان این مطلب خیلی واضحتر و روشنتر است: «یا ایها الذین آمنوا اذا قیل لکم تفسحوا فی المجلس فافسحوا یفسح الله لکم و اذا قیل انشزوا فانشزوا یرفع الله الذین امنوا منکم والذین اوتوا العلم درجات؛ اى کسانى که ایمان آورده اید! هنگامى که به شما گفته شود مجلس را وسعت بخشید (و به تازه واردها جا دهید)، وسعت بخشید، خداوند (بهشت را) براى شما وسعت می بخشد و هنگامى که گفته شود: برخیزید، برخیزید اگر چنین کنید، خداوند کسانى را که ایمان آورده اند و کسانى را که علم به آنان داده شده درجات عظیمى می بخشد و خداوند به آنچه انجام میدهید آگاه است (مجادله / 11)، که ایمان درجات مراتب دارد آن مرتبه دانی ایمان که اسمش اسلام است همان اقرار به زبان است. همین قدر که به مرحله قلب برسد و یک اعتقادی در قلب انسان پیدا بشود، این مرحله اول ایمان است ولی خود اعتقاد، مراتب و مراحل دارد، می رسد به مرحله ای که انسان را کاملا تحت تأثیر و نفوذ خودش قرار می دهد به گونه ای که انسان از شرک و ثنویت در وجود خودش خلاصی پیدا می کند. پس ایمان یک امر صاحب مراتب و صاحب درجات است و صحیح است که به اهل ایمان گفته بشود ای اهل ایمان باز ایمان بیاورید، یعنی ای کسانی که در اولین پله ایمان قرار گرفته اید پایتان را روی پله بالاتر بگذارید.
این که می فرماید: «یؤتکم کفلین من رحمته» یعنی ایمان بعد از ایمان پیدا کنید تا دو بهره از رحمت حق ببرید، یعنی ایمان اولتان شما را مستحق یک رحمت از رحمتهای حق می کند و ایمان بعد از ایمانتان، ایمان دومتان (شما را مستحق) رحمتی فوق رحمت و رحمتی بالاتر از رحمت می کند. ایمان در اصل و ریشه، عمل قلب است نه عمل اعضاء و جوارح، ولی اطاعت و عمل از اعضا و جوارح است، ایمان عمل می زاید و عمل بر ایمان می افزاید. این دو روی یکدیگر اثر می گذارند. این مطلب در قرآن آمده است که ایمان را به مرحله عمل برسانید تا عمل به نوبه خودش بر ایمان شما و بر نورانیت و روشنایی شما بیفزاید: «یا ایها الذین امنوا اتقوا الله؛ اى کسانى که ایمان آورده اید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید» (بقره/ 278)، اول امر به تقواست.
در تعبیر قرآن تقوا در مقابل احسان است «ان الله مع الذین اتقوا و الذین هم محسنون؛ خداوند با کسانى است که تقوا پیشه کرده اند، و کسانى که نیکوکارند» (نحل/ 128). تقوا جنبه منفی قضیه است، یعنی پاکی و طهارت. اینکه اول امر به تقوا می شود، چون اول تخلیه است، اول طهارت و پاکی است. ای اهل ایمان پاک بشوید. یعنی این که گفتیم طاعت و عمل مثبت بر ایمان و بر نورانیت می افزاید، شرط اولش پاکی و تقواست. اگر انسان تقوا را کنار بگذارد یعنی در عین اینکه اهل طاعت است و عمل مثبت خوب انجام می دهد ولی در مورد عملهای منفی هم اهل خودداری نیست، مثلش مثل بیماری است که دستورهای مثبت طبیب را خوب به کار می بندد ولی پرهیزهایی را که او دستور می دهد به کار نمی بندد. اگر گفته فلان غذا و فلان دوا را بخور اما انگور و خربزه نخور، آن دواها و غذاها را می خورد ولی خربزه را هم به جای خودش حسابی می خورد.
این، نیتجه نمی بخشد یا اگر نتیجه ببخشد، این نتیجه ها یکدیگر را خنثی می کنند، یعنی این روی آن اثر منفی می گذارد و آن روی این، بالاخره آن نتیجه نهایی گرفته نمی شود. این است که «قد افلح من زکیها؛ رستگار شد کسی که نفس را پاک و پاکیزه نگه داشت» (شمس/ 9). به همین جهت قبل از آنکه امر به ایمان طاعتی بکند، بعد از ایمان قلبی، اول دستور تقوا و طهارت و پاکی را می دهد، بعد امر می فرماید به ایمان طاعتی، یعنی طاعت رسول را به کار ببری. «یؤتکم کفلین من رحمته» ایمان بعد از ایمان موجب می شود که شما دارای دو حظ و دو بهره از رحمت الهی بشوید. ایمان اول یک حظ و بهره مخصوص به خود به شما می رساند و ایمان دوم حظ و بهره جداگانه ای. «و یجعل لکم نورا تمشون به» (این همان اثری است که عمل روی ایمان می گذارد، روی قلب می گذارد که یک اصل مسلم در قرآن مجید است) تا خدای متعال برای شما و در قلب شما نوری قرار بدهد، به شما روشنایی ای بدهد که در پرتو آن روشنایی راه بروید، البته مقصود آن رفتاری است که در میان مردم و به طور کلی در زندگی دارد. یعنی طاعت حق و طاعت و پیامبر حق به انسان یک روشنایی می دهد که رفتارش در زندگی در پرتو آن روشنایی باشد.

سوره مائده
خدا در سوره مائده آیه 93 می فرماید: «لیس علی الذین آمنوا و عملو الصالحات جناح فی ما طعموا اذا ما اتقوا و آمنوا و عملوا الصالحات ثم اتقوا و آمنوا ثم اتقوا و احسنوا و الله یحب المحسنین؛ بر آنانکه ایمان آورده و شایسته عمل کرده اند، در مورد آنچه از نعمتهای دنیا مصرف کنند، باکی نیست (حلالشان باد) هرگاه تقوا و ایمان و عمل صالح را توأم داشته باشند و بعد از آن ایمان و تقوا، و بار دیگر تقوا و احسان (نیکوکاری) و خداوند نیکوکاران را دوست میدارد». این آیه کریمه متضمن دو نکته عالی از معارف قرآنی است. یکی درجات و مراتب ایمان و تقوا و دیگر، فلسفه حیات و حقوق انسان. می خواهد بفرماید: نعمتها برای انسان است و انسان برای ایمان و تقوا و عمل. انسان آنگاه مجاز است از نعمتهای الهی بهره مند گردد و آنگاه این نعمتها به مورد مصرف خواهد شد که خود انسان در مسیر تکاملی خودش که خلقت او را در آن مسیر قرار داده حرکت کند، یعنی مسیر ایمان و تقوا و عمل شایسته.

سوره انفال
خداوند در جای دیگر می فرماید: «و اذکروا اذ انتم قلیل مستضعفون فی الارض تخافون ان یتخطفکم الناس فاویکم و ایدکم بنصره و رزقکم من الطیبات لعلکم تشکرون* یا ایها الذین آمنوا لا تخونوا الله و الرسول و تخونوا اماناتکم و انتم تعلمون* و اعلموا انما اموالکم و اولادکم فتنه و ان الله عنده اجر عظیم* یا ایها الذین آمنوا ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا و یکفر عنکم سیئاتکم و یغفر لکم و الله ذو الفضل العظیم؛ و (یاد کنید) هنگامی را که در (این) سرزمین گروهی اندک و مستضعف بودید و بیم آن داشتید که مردم شما را از میان بردارند ولی او شما را پناه داد و به نصرت خویش یاریتان کرد و از نعمت های پاکیزه به شما روزی داد، باشد که شاکر باشید* ای مومنان! به خدا و پیامبر خیانت نورزید و دانسته به امانات خود خیانت نکنید* و بدانید که اموال و اولادتان (وسیله) آزمایش است و پاداش بزرگ نزد خداوند است* ای مومنان! اگر از خداوند پروا کنید، برای شما نیروی تشخیص حق از باطل قرار می دهد و بدی هایتان را می پوشاند و شما را می آمرزد و خداوند صاحب بخشش بزرگ است» (انفال/ 26-29).
به طور کلی قرآن کریم همواره کوشش می کند که اعتماد مسلمین و مؤمنین را به ایمانشان جلب کند یعنی می خواهد به آنها بفهماند که ایمان داشتن و مسلمان درست و واقعی بودن چه آثار و نتایج خوبی دارد. خیلی کوشش می کند که توجه ما را به این نکته جلب کند، و هرگز نتایج خوب ایمان و مسلمانی را تنها محول نمی کند به دنیای دیگر، و به اصطلاح حواله به نسیه نمی کند که به مردم بگوید بیایید چنین عمل کنید، زحمات عبادت را تحمل کنید و نتیجه ایمانتان را فقط در دنیای دیگر از ما بخواهید، بذری است که محصولش انحصارا در دنیای دیگر به انسان می رسد. این یک منطق است ولی منطق قرآن این نیست.
البته منطق قرآن یک منطق مادی هم نیست که بگوید بذری که اینجا می پاشید محصولش را همین جا می برید و استفاده می نمایید. اینطور نیست که نظر فقط به منافع مادی، آن هم در دنیا باشد. به انسانها ثابت می کند که در همین دنیا آثار و نتایج خوبی می برید، نتایج آن مختص به آخرت و آن دنیا نیست. سپس می گوید: «یا ایها الذین آمنوا ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا و یکفر عنکم سیئاتکم و یغفر لکم و الله ذو الفضل العظیم»
تقوا از ماده وقی به معنی خودنگهداری است، این که انسان در یک حالی باشد که بتواند خود را نگهداری کند. تقوای الهی نگهداری خود است از آنچه بد است، برای خدا. قرآن می گوید اگر متقی واقعی باشید دو اثر دارد. یکی اینکه گشایش در کار به وجود می آید در اثر تاثیر معنوی آن. واقعا اگر کسی پاک و باتقوا زندگی کند، یک سلسله گره ها برایش پیش نمی آید، و اگر پیش بیاید حل می شود. خاصیت دوم تقوا این است که بر روشن بینی می افزاید. ابتدا به نظر مشکل می آید. اگر انسان متقی باشد، روشن بین تر است زیرا تقوا صفای روح می آورد، تقوا آن تیرگیهایی را که باعث می شود انسان از روشن بینی هایی که مخصوص خود اوست استفاده نکند از بین می برد.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ- صفحه 76-75

  2. مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن 6- صفحه 145-137

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/26548