رابطه ایمان با عدالت و حقوق مردم

احتیاجات بشر در آب و نان و جامه و خانه خلاصه نمی شود، یک اسب و یا یک کبوتر را می توان با سیر نگهداشتن و فراهم کردن وسیله آسایش تن، راضی نگهداشت. ولی برای جلب رضایت انسان، عوامل روانی به همان اندازه می تواند موثر باشد که عوامل جسمانی. حکومت ها ممکن است از نظر تامین حوائج مادی مردم، یکسان عمل کنند، در عین حال از نظر جلب و تحصیل رضایت عمومی یکسان نتیجه نگیرند، بدان جهت که یکی حوائج روانی اجتماع را برمی آورد و دیگری برنمی آورد.
یکی از چیزهائی که رضایت عموم بدان بستگی دارد این است که حکومت با چه دیده ای به توده مردم و به خودش نگاه می کند؟ با این چشم که آنها برده و مملوک و خود، مالک و صاحب اختیار است؟ و یا با این چشم که آنها صاحب حقند و او خود تنها وکیل و امین و نماینده است؟
در صورت اول هر خدمتی انجام دهد از نوع تیماری است که مالک یک حیوان برای حیوان خویش، انجام می دهد، و در صورت دوم از نوع خدمتی است که یک امین صالح انجام می دهد. اعتراف حکومت به حقوق واقعی مردم و احتراز از هر نوع عملی که مشعر بر نفی حق حاکمیت آنها باشد، از شرایط اولیه جلب رضا و اطمینان آنان است.
اندیشه ای خطرناك و گمراه كننده در قرون جدید میان بعضی از دانشمندان اروپائی پدید آمد كه در گرایش گروهی به ماتریالیسم سهم به سزایی دارد، و آن اینكه نوعی ارتباط تصنعی میان ایمان و اعتقاد به خدا از یك طرف، و سلب حق حاكمیت توده مردم از طرف دیگر برقرار شد. مسؤولیت در برابر خدا مستلزم عدم مسؤولیت در برابر خلق خدا فرض شد و حق الله جانشین حق الناس گشت. ایمان و اعتقاد به ذات احدیت كه جهان را به "حق" و به "عدل" بر پا ساخته است به جای اینكه زیربنا و پشتوانه اندیشه حقوق ذاتی و فطری تلقی شود، ضد و مناقض آن شناخته شد و بالطبع حق حاكمیت ملی مساوی شد با بی خدائی.
از نظر اسلام، درست امر برعكس آن اندیشه است، حقیقت این است كه ایمان به خداوند از طرفی زیربنای اندیشه عدالت و حقوق ذاتی مردم است و تنها با اصل قبول وجود خداوند است كه می توان وجود حقوق ذاتی و عدالت واقعی را به عنوان دو حقیقت مستقل از فرضیه ها و قراردادها پذیرفت، و از طرف دیگر، بهترین ضامن اجرای آنها است.
علی (ع) در خطبه 216 چنین می فرماید: «اما بعد فقد جعل الله سبحانه لی علیكم حقا بولایه امركم و لكم علی من الحق مثل الذی لی علیكم، فالحق اوسع الاشیاء فی التواصف و اضیقها فی التناصف لا یجری لاحد الا جری علیه و لایجری علیه الا جری له؛ خداوند برای من به موجب اینكه ولی امر و حكمران شما هستم حقی بر شما قرار داده است و برای شما نیز بر من همان اندازه حق است كه از من بر شما همانا حق برای گفتن، وسیعترین میدانها و برای عمل كردن و انصاف دادن، تنگترین میدانها است. حق به سود كسی جریان نمی یابد مگر آنكه به زیان او نیز جاری می گردد و حقی از دیگران بر عهده اش ثابت می شود، و بر زیان كسی جاری نمی شود و كسی را متعهد نمی كند مگر اینكه به سود او نیز جاری می گردد و دیگران را درباره او متعهد می كند.
چنانكه ملاحظه می شود، در این بیان همه سخن از خدا است و حق و عدالت و تكلیف و وظیفه، اما نه به این شكل كه خداوند به بعضی از افراد مردم فقط حق اعطاء فرموده است و آنها را تنها در برابر خود مسؤول قرار داده است، و برخی دیگر را از حقوق محروم كرده آنان را در مقابل خودش و صاحبان حقوق، بی حد و نهایت مسؤول قرار داده است و در نتیجه عدالت و ظلم میان حاكم و محكوم مفهوم ندارد.
و هم در آن خطبه می فرماید: «و لیس امرؤ و ان عظمت فی الحق منزلته و تقدمت فی الدین فضیلته بفوق ان یعان علی ما حمله الله من حقه و لاامرؤ و ان صغرته النفوس و اقتحمته العیون بدون ان یعین علی ذلك او یعان علیه؛ هیچكس هر چند مقام و منزلتی بزرگ و سابقه ای درخشان در راه حق و خدمت به دین داشته باشد در مقامی بالاتر از همكاری و كمك به او در اداء وظائفش نمی باشد و هیچكس هم هر اندازه مردم او را كوچك بشمارند و چشمها او را خرد ببینند در مقامی پائین تر از همكاری و كمك رساندن و كمك گرفتن نیست.»
و نیز در همان خطبه می فرماید: «فلا تكلمونی بما تكلم به الجبابره و لا تتحفظوا منی بما یتحفظ به عند اهل البادره و لا تخالطونی بالمصانعه و لا تظنوا بی استثقالا فی حق قیل لی و لا التماس اعظام لنفسی فانه من استثقل الحق ان یقال له او العدل ان یعرض علیه كان العمل بهما اثقل علیه فلا تكفوا عن مقاله بحق او مشوره بعدل؛ با من آن سان كه با جباران و ستمگران سخن می گویند سخن نگوئید، القاب پرطنطنه برایم به كار نبرید، آن ملاحظه كاریها و موافقتهای مصلحتی كه در برابر مستبدان اظهار می دارند، در برابر من اظهار مدارید، با من به سبك سازشكاری معاشرت نكنید، گمان مبرید كه اگر به حق سخنی به من گفته شود بر من سنگین آید و یا از كسی بخواهم مرا تجلیل و تعظیم كند كه هر كس شنیدن حق یا عرضه شدن عدالت بر او ناخوش و سنگین آید عمل به حق و عدالت بر او سنگین تر است پس از سخن حق یا نظر عادلانه خودداری نكنید.»
پیامبر اکرم (ص) فرمود: «كلكم راع و كلكم مسئول، فالامام راع و هو مسؤول، و المراه راعیه علی بیت زوجها و هی مسئوله و العبد راع علی مال سیده و هو مسؤول، الا فكلكم راع و كلكم مسئول؛ همانا هر كدام از شما نگهبان و مسئولید، امام و پیشوا نگهبان و مسؤول مردم است، زن نگهبان و مسؤول خانه شوهر خویش است، غلام نگهبان و مسؤول مال آقای خویش است، هان پس همه نگهبان و همه مسؤولید.»
قرآن كریم می فرماید: «و تعاونوا علی البر و التقوی و لاتعاونوا علی الاثم و العدوان؛ در كارهای خوب، در احسانها و منشأ خیر شدن ها و بر اقامه تقوا و طهارت، یكدیگر را اعانت كنید و به كمك یكدیگر بشتابید، و اما در شر و فساد و كینه توزی ها یكدیگر را اعانت نكنید.» (مائده/ 2)
امیرالمؤمنین راجع به اتفاق و اتحاد بیانات زیادی دارد، در اینجا با این فكر مبارزه می كند كه بعضی از مردم را غرور می گیرد و خودشان را مافوق هم فكری و همكاری، مافوق عقل و فكر و عمل دیگران فرض می كنند، فكر نمی كنند كه عقل فرد هر اندازه صائب باشد و عمل فرد هر اندازه مؤثر باشد مثل عقل اجتماعی و عمل اجتماعی نیست. در دستورات دین مقدس اسلام به مشورت توصیه اكیدی شده خصوصا در كارهای اجتماعی.
اولا خود قرآن می فرماید: «و الذین استجابوا لربهم و اقاموا الصلوه و امرهم شوری بینهم و مما رزقناهم ینفقون؛ آنها كه دعوت الهی را پذیرفته و نماز را به پا داشته اند و كارهای خود را با مشورت حل و فصل می كنند و از روزیها كه به آنها داده ایم انفاق می كنند، یكی از مختصات اهل ایمان را ایمان به این مطلب قرار می دهد كه كارهاشان را با شور و هم فكری صورت می دهند، آن را هم ردیف نماز و انفاق قرار داده.» (شوری/ 38)
درباره رسول اكرم می فرماید: «فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فی الامر؛ نسبت به مردم عفو و گذشت داشته باش، برای آنها دعا و استغفار كن و در كارها با آنها مشورت كن.» (آل عمران/ 159)
رسول خدا با آنكه پیغمبر بود و با آنكه مردم توقع نداشتند كه او رأی و عقیده و نظر آنها را بخواهد و دخالت دهد، او خودش برای آنكه مردم را تحقیر نكرده باشد، برای آنكه به مردم شخصیت بدهد و شخصیت آنها را محترم بشمارد، برای اینكه دستورالعمل امت باشد برای همیشه، با آنها مشورت می كرد و از آنها نظر می خواست. داستان مشورت نظامی در جنگ خندق و نظر دادن سلمان فارسی كه در ایران در این گونه مواقع دور شهر خندق می كنند و به این وسیله از خود دفاع می كنند و پذیرفتن نظر سلمان توسط پیامبر، معروف است.
امام علی (ع) می فرماید: مهمترین حقوقی كه خداوند در این عالم قرار داده حق والی بر رعیت و حقوق رعیت بر والی است، و این حقوق را مایه نظام الفت و عزت قرار داده. اگر این حقوق متبادل شود آن وقت حق مطلقا محترم می گردد، كار دین درست می شود، محیط و زمان اصلاح می گردد. شما نباید توقع داشته باشید كه صلاح من به تنهایی كافی باشد برای اصلاح امور. من خودم شخصا تا آخرین درجه، رعایت وظایف خودم و حقوق شما را می كنم. این كافی نیست، شما هم باید صالح باشید، همان طوری كه من حقوق شما را رعایت می كنم شما هم حق مرا رعایت كنید تا همه كارها درست شود و كارها بر محور خود بچرخد.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- سیری در نهج البلاغه- صفحه 121-118 و 129-124

  2. مرتضی مطهری- حکمتها و اندرزها- صفحه 120-117

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/26550