معنای قرب و نزدیکی

شما همه وقتی که می خواهید عبادتی انجام بدهید، مثلا نمازی بخوانید، روزه و احکام آن ای بگیرید، حجی انجام بدهید، و یا نقش و اهمیت زکات در اسلام بدهید، نیت می کنید و در نیت خودتان می گویید: نماز و احکام کلی آن را می خوانم قربة الی الله، یعنی نماز می خوانم برای اینکه به خدای تبارک و تعالی نزدیک بشوم؛ روزه می گیرم قربة الی الله برای اینکه به خدا نزدیک بشوم؛ حج در آیات و روایات می کنم قربة الی الله برای اینکه به خدا نزدیک بشوم؛ احسان می کنم، به انسانهای دیگر خدمت می کنم برای اینکه به خدا نزدیک بشوم. من می خواهم این معنی نزدیک شدن به خدا را برای شما توضیح بدهم که اساسا نزدیک شدن به خدا معنی دارد یا ندارد و به عبارت دیگر آیا نزدیک شدن به خدا یک نزدیکی حقیقی است، واقعا بشر به یک وسیله ای، به وسیله عبادت و طاعت (آن عبادت و طاعت به هر شکلی می خواهد باشد)، به خدا نزدیک می شود و یا اینکه نزدیک شدن واقعی به خدا معنی ندارد؛ اینکه ما می گوییم به خدا نزدیک می شویم، یک تعبیر است، یک مفهوم مجازی است، چطور؟ من دو مثال برای شما عرض می کنم، یکی در موردی که نزدیکی شیئی با شیئی نزدیکی حقیقی است و یکی در موردی که نزدیک شدن یک شیء به شیء دیگر یک تعبیر مجازی است، حقیقی و واقعی نیست.
اما آن جایی که تعبیر ما از نزدیک شدن، حقیقی است: شما از اینجا می خواهید حرکت کنید بروید به قم. هر چه که شما حرکت می کنید می گویید من به قم دارم نزدیک می شوم و از تهران دور می شوم، به راستی اینجا این نزدیک شدن شما به قم معنی و مفهوم دارد، یعنی یک فاصله واقعی میان شما که در تهران هستید با شهر قم وجود دارد و شما تدریجا این فاصله را کم می کنید، بنابراین می گویید من به شهر قم نزدیک می شوم. این یک معنای نزدیک شدن است. واقعا شما از تهران که حرکت می کنید به قم می روید، فاصله ای میان شما و قم هست و تدریجا این فاصله کم می شود تا وقتی که شما به قم می رسید، آنقدر نزدیک می شوید که دیگر کلمه نزدیکی هم تقریبا معنی ندارد یعنی شما به قم رسیده اید و به قم واصل شده اید. این نزدیک شدن، نزدیک شدن حقیقی است.

یک نزدیک شدن دیگری هم ما داریم که فقط تعبیر است و نزدیک شدن حقیقی نیست، چطور؟ شما یک صاحب قدرت و مقام یا یک صاحب ثروتی را در نظر بگیرید که یک قدرت فراوان و ثروت فراوانی در اختیار اوست. آنگاه بعضی از افراد را ما می گوییم از نزدیکان فلان مقام است؛ فلان شخص با فلان مقام نزدیک است. از شما می پرسند شما با فلان صاحب قدرت آیا نزدیک هستید یا نزدیک نیستید؟ مثلا می گویید نه، من نزدیک نیستم اما فلان کس به او خیلی نزدیک است، چطور؟ من با آن صاحب مقام و قدرت کاری دارم، می خواهم بروم نزدیک آدمی که به او نزدیک باشد، او مرا به وی معرفی کند مشکل من حل شود. این نزدیک شدن چه نوع نزدیک شدنی است؟ شما اگر می گویید ایاز به سلطان محمود نزدیک بود، مقصود از این نزدیک بودن چیست؟ یا برای هر صاحب قدرتی یک چنین چیزی را پیدا می کنید؛ مثلا می گویید امام علی (ع) به پیامبر اکرم (ص) نزدیک بود. آیا مقصود این است که همیشه فاصله مکانی میان پیغمبر و علی کم بود؟ یعنی اگر می آمدند حساب می کردند، همیشه افراد با یک فاصله ای از پیغمبر بودند و آن که فاصله جسمش با فاصله جسم پیغمبر از هر فاصله دیگر کمتر بود، علی بود؟ وقتی می گویید فلان شخص با فلان مقام نزدیک است، آیا مقصودتان این است که فاصله مکانی او کم است؟ نه، مقصود این نیست.

اگر این جور باشد پس پیشخدمت در اتاق آن مقام از همه مردم به او نزدیکتر است، برای اینکه همیشه در فاصله سه چهار متری او قرار گرفته و آماده به خدمت است؛ هیچ صاحب قدرت دیگری به اندازه پیشخدمت در اتاق آن صاحب مقام به او نزدیک نیست و حال آنکه مقصود شما این نیست؛ شما می دانید آن پیشخدمت به آن معنی که شما می گویید به این آدم نزدیک است اساسا نزدیک نیست. پس شما به چه معنا می گویید نزد او نزدیک و مقرب است؟ مقصودتان این است، در دل او، در ذهن او این آدم یک محبوبیت و احترامی دارد که گفته او را به زمین نمی اندازد، خواهش او را رد نمی کند، خواسته او برای او مثل خواسته خودش است. این قرب، قرب معنوی است ولی قرب معنوی هم که می گوییم، در واقع تعبیر است، قرب مجازی است، یعنی خود این با خود او، شخص این با شخص او نزدیک نیست بلکه فقط این در ذهن و روح آن آدم یک محبوبیتی دارد، مورد عنایت و لطف اوست، به این جهت ما می گوییم نزدیک است.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- آزادی معنوی- صفحه 105-103

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/26604