دعوت به تعقل از طرف قرآن

قرآن به انحاء (روشهای) مختلف، سندیت عقل را امضا کرده است. تنها در یک مورد می توان از حدود شصت، هفتاد آیه قرآن نام برد که در آنها به این مسأله اشاره شده است که این موضوع را طرح کرده ایم تا درباره قرآن تعقل کنید. به عنوان مثال از یک تعبیر شگفت انگیز قرآن برایتان نمونه می آورم. قرآن می فرماید: «ان شر الدواب عند الله الصم البکم الذین لایعقلون؛ بدترین جنبنده ها نزد خدا کسانی هستند که کر و گنگ اند و لایعقلند» (انفال/ 22). دابه به معنای جنبنده علاوه بر چهارپایان شامل حشرات هم می شود. اما در زبان عربی دایره استعمال این لغت محدود شده و تنها به چهارپایان نظیر اسب و الاغ و گاو و استر اطلاق می شود.
البته واضح است که منظور قرآن از کر و لال، کر و لال عضوی نیست، بلکه منظور آن دسته از مردم است که حقیقت را نمی خواهند بشنوند و یا می شنوند و به زبان اعتراف نمی کنند. گوشی که از شنیدن حقایق عاجز است و صرفا برای شنیدن مهملات و خزعبلات آمادگی دارد از نظر قرآن کر است. و زبانی که تنها برای چرندگویی بکار می افتد به تعبیر قرآن لال است. «لایعقلون» نیز کسانی هستند که از اندیشه خویش سود نمی گیرند. قرآن اینگونه افراد را که نام انسان زیبنده آنها نیست، در سلک (زمره) حیوانات و به نام چارپایان مخاطب خویش قرار می دهد. سعدی در این بیت زیبا همین مضمون را بیان کرده است:
به نطق آدمی بهتر است از دواب *** دواب از تو به گر نگویی صواب
در یک آیه دیگر ضمن طرح یک مسأله توحیدی در مورد توحید افعالی و توحید فاعلی می فرماید: «و ما کان لنفس ان تؤمن الا باذن الله؛ هیچکس را نرسد که ایمان بیاورد مگر به اذن الهی» (یونس/ 100). به دنبال طرح این مسأله غامض که هز ذهنی ظرفیت تحمل و درک آن را ندارد و براستی انسان را تکان می دهد؛ آیه را چنین دنبال می کند: «و یجعل الرجس علی الذین لایعقلون؛ بر آنانکه تعقل نمی کنند پلیدی قرار می دهد» (یونس/ 100). در این دو آیه که به عنوان نمونه ذکر کردم، قرآن به اصطلاح اهل منطق را به دلالت مطابقی دعوت به تعقل نموده است. آیات بسیار دیگری نیز وجود دارند که قرآن به دلالت التزامی سندیت عقل را امضا می کند.
به عبارت دیگر سخنانی می گوید که پذیرش آنها بدون آنکه حجیت عقل پذیرفته شده باشد امکان پذیر نیست. مثلا از حریف استدلال عقلی می طلبد: «قل هاتوا برهانکم؛ بگو برهانتان را بیاورید» (بقره/ 111). به دلیل التزام می خواهد این حقیقت را بیان کند که عقل سند و حجت است و یا اینکه رسما برای اثبات وحدت واجب الوجود قیاس منطقی ترتیب می دهد: «لو کان فیهما آلهة الا الله لفسدتا؛ اگر در آنها (زمین و آسمان) جز خدا، خدایانی وجود داشت قطعا تباه می شد» (انبیاء/ 22). در اینجا قرآن یک قضیه شرطیه تشکیل داده؛ مقدم را استثناء کرده و تالی را نادیده گرفته است. قرآن با این همه تأکید بر روی عقل می خواهد این حرف بعضی از ادیان را که می گویند ایمان با عقل بیگانه است و برای مؤمن شدن باید فکر را تعطیل کرد و تنها قلب را به کار انداخت تا نور خدا در آن راه یابد، ابطال نماید.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن 1 و 2- صفحه 50-48

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/26703