فلسفه امتحانهای الهی از نظر امام علی علیه السلام

در زمینه مسأله آزمایش الهى بحث فراوان است، نخستین سؤالى که به ذهن مى رسد این است که مگر آزمایش براى این نیست که اشخاص یا چیزهاى مبهم و ناشناخته را بشناسیم و از میزان جهل و نادانى خود بکاهیم؟ اگر چنین است خداوندى که علمش به همه چیز احاطه دارد و از اسرار درون و برون همه کس و همه چیز آگاه است، غیب آسمان و زمین را با علم بى پایانش مى داند، چرا امتحان مى کند؟ مگر چیزى بر او مخفى است که با امتحان آشکار شود؟! پاسخ این سؤال مهم را در اینجا باید جستجو کرد که مفهوم آزمایش و امتحان در مورد خداوند با آزمایش هاى ما بسیار متفاوت است. آزمایش هاى ما براى شناخت بیشتر و رفع ابهام و جهل است، اما آزمایش الهى در واقع همان پرورش و تربیت است.
در قرآن کریم متجاوز از بیست مورد امتحان به خدا نسبت داده شده است، این یک قانون کلى و سنت دائمى پروردگار است که براى شکوفا کردن استعدادهاى نهفته (و از قوه به فعل رساندن آنها) و در نتیجه پرورش دادن بندگان آنان را مى آزماید، یعنى همانگونه که فولاد را براى استحکام بیشتر در کوره مى گدازند تا به اصطلاح آبدیده شود، آدمى را نیز در کوره حوادث سخت پرورش مى دهد تا مقاوم گردد. در واقع امتحان خدا به کار باغبانى پر تجربه شبیه است که دانه هاى مستعد را در سرزمین هاى آماده مى پاشد، این دانه ها با استفاده از مواهب طبیعى شروع به نمو و رشد مى کنند، تدریجا با مشکلات مى جنگند و با حوادث پیکار مى نمایند، در برابر طوفان هاى سخت و سرماى کشنده و گرماى سوزان ایستادگى به خرج مى دهند تا شاخه گلى زیبا یا درختى تنومند و پر ثمر بار آید که بتواند به زندگى و حیات خود در برابر حوادث سخت ادامه دهد. سربازان را براى اینکه از نظر جنگى نیرومند و قوى شوند به مانورها و جنگ هاى مصنوعى مى برند و در برابر انواع مشکلات تشنگى، گرسنگى، گرما و سرما، حوادث دشوار، موانع سخت، قرار مى دهند تا ورزیده و آبدیده شوند و این است رمز آزمایش هاى الهى.
قرآن مجید به این حقیقت در جاى دیگر تصریح کرده مى گوید: «و لیبتلى الله ما فى صدورکم و لیمحص ما فى قلوبکم و الله علیم بذات الصدور؛ او آنچه را شما در سینه دارید مى آزماید تا دل هاى شما کاملا خالص گردد و او به همه اسرار درون شما آگاه است.» (آل عمران/ 154) امام علی (ع) تعریف بسیار پر معنى در زمینه فلسفه امتحانات الهى دارد مى فرماید: «و ان کان سبحانه اعلم بهم من انفسهم، ولکن لتظهر الافعال التى بها یستحق الثواب و العقاب؛ گرچه خداوند به روحیات بندگانش از خودشان آگاهتر است ولى آنها را امتحان مى کند تا کارهاى خوب و بد که معیار پاداش و کیفر است از آنها ظاهر گردد.» (نهج البلاغه/ حکمت 93) یعنى صفات درونى انسان به تنهایى نمى تواند معیارى براى ثواب و عقاب گردد مگر آن زمانى که در لابه لاى اعمال انسان خودنمایى کند، خداوند بندگان را مى آزماید تا آنچه در درون دارند در عمل آشکار کنند، استعدادها را از قوه به فعل برسانند و مستحق پاداش و کیفر او گردند.
اگر آزمایش الهى نبود این استعدادها شکوفا نمى شد و درخت وجود انسان میوه هاى اعمال بر شاخسارش نمایان نمى گشت و این است فلسفه آزمایش الهى در منطق اسلام. در دنیا بد مطلق وجود ندارد. هیچ بدی نیست که یک نتیجه خوب نداشته باشد. یکی از چیزهایی که به حسب ظاهر به نظر می رسد بد است و در باطن خوب است آزمایش های الهی است. وقتی اجتماع آرام است یعنی یک امتحان بزرگی پیش نیامده است، انسان همه مردم را یکرنگ و مانند هم می بیند، همه شبیه همدیگرند. انسان خیال می کند یک مردم یکدست وجود دارند و حتی بعضی از افراد خیلی بهتر از دیگران جلوه می کنند و انسان آنها را بهتر تشخیص می دهد تا اینکه یک حادثه تندی و به تعبیر قرآن یک امتحانی پیش می آید. یک وقت انسان می بیند که گویی مردم غربال می شوند، یک عده یک طرف قرار می گیرند و یک عده طرف دیگر. به اصطلاح امروز صف ها از هم جدا می شود. از یک نظر خیلی اسباب تأسف است.
انسان یک وقت می بیند افرادی که هیچ از آنها انتظار نداشت چغاله از آب درآمدند. ولی از نظر افراد دقیق و باریک بین باید گفت خوب شد که صف ها از همدیگر جدا شد. امیرالمؤمنین علی (ع) در یکی از خطبه های نهج البلاغه می فرماید: «لتبلبلن بلبلة، و لتغربلن غربلة، و لتساطن سوط القدر، حتی یعود اسفلکم اعلاکم، و اعلاکم اسفلکم؛ شدایدی برای شما پیش خواهد آمد و شما مانند دانه هایی که در غربال ریخته باشند و غربال آنها را تکان دهد به طوری که از همدیگر جدا بشوند، غربال خواهید شد؛ و مانند دیگ جوشانی خواهید شد که در اثر حرارت دادن زیاد به آن آنچه در ته دیگ است بالا بیاید و آنچه در بالاست پایین برود.» (خطبه 16)
چه تشبیه عجیبی است! شما اگر در یک دیگ مثلا سیب زمینی و پیاز و گوشت و نخود و لوبیا بریزید، هر کدام در جایی قرار می گیرند و تنها چیزی که می بینید در رو قرار گرفته مثلا فلفل و زردچوبه است که روی آب را گرفته. ولی وقتی که به این دیگ حرارت دادید به حدی که محتوای آن به جوش آمد، آن وقت می بینید آنچه در این دیگ است بالا و پایین می رود، پایین ها بالا می آیند و بالاها پایین می روند. خیلی تشبیه خوبی است. امیرالمؤمنین (ع) می فرماید: در تکان های شدید و شدایدی که در میان مردم رخ می دهد و در امتحاناتی که پیش می آید، مردم مثل دانه هایی که در غربال، غربال بشوند غربال می شوند و مثل محتوای دیگی می شوند که در اثر حرارت زیاد به جوش می آید و بالا، پایین و پایین، بالا می رود.
علی (ع) در آن نامه ای که به والی بصره عثمان بن حنیف نوشته پس از آنکه او را نصیحت می‏ کند که گرد تنعم نرود و از وظیفه خودش غفلت نکند، وضع زندگی ساده و دور از تجمل و تنعم خودش را ذکر می ‏کند که چگونه به نان‏ جوی قناعت کرده است و خود را از هر نوع نازپروردگی دور نگه داشته، آنگاه می‏ فرماید: شاید بعضی تعجب کنند که چطور علی با این خوراک ها توانایی برابری و غلبه بر شجاعان را دارد؟ قاعدتا باید این طرز زندگی او را ضعیف و ناتوان کرده باشد. خودش این طور جواب می‏ دهد که اینها اشتباه می‏ کنند، زندگی سخت نیرو را نمی کاهد، تنعم و ناز پروردگی است که موجب کاهش‏ نیرو می ‏گردد.
می‏ فرماید: «ألا وإن الشجره البریة أصلب عودا، و الروائع الخضره أرق جلودا، و النباتات البدویة أقوی وقودا؛ چوب درخت های صحرایی و جنگلی که نوازش باغبان را ندیده است محکم‏تر است، اما درخت های سر سبز و شاداب که مرتب تحت رعایت باغبان و نوازش او می باشند نازک تر و کم طاقت تر از کار در می‏ آید.» (نهج البلاغه/ نامه 45) گیاهان‏ صحرایی و وحشی نسبت به گل های خانگی، هم قدرت اشتغال و افروزش بیشتری‏ دارند و هم آتششان دیرتر خاموش می‏ شود. مردان سرد و گرم چشیده و فراز و نشیب دیده و زحمت کشیده و با سختی ها و شداید و مشکلات دست و پنجه نرم‏ کرده نیز طاقت و قدرتشان از مردهای ناز پرورده بیشتر است. فرق است‏ بین نیرویی که از داخل و باطن بجوشد با نیرویی که از خارج کمک بگیرد. عمده این است که استعدادها و نیروهای بی حد و حصر باطنی بشر بروز کند. علی می‏ فرمود نگویید: «اللهم‏ إنی أعوذ بک من الفتنة؛ خدایا! به تو از فتنه ها و مایه گرفتاریها پناه می‏برم.» زیرا هیچ کس نیست که‏ با گرفتاری ها مواجه نباشد، ولی اگر کسی بخواهد پناه ببرد باید از فتنه ها و آزمایش های گمراه کننده پناه ببرد. عبارت حضرت علی (ع) در نهج البلاغه این است ولکن من استعاذ  فلیستعذ من مضلات‏ الفتن. (نهج البلاغه/ حکمت 93)


منابع :

  1. مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن 3- صفحه 51-53

  2. مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن 7- صفحه 185-184

  3. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 1 صفحه 528-527

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/26896