زندگی سیاسی و اجتماعی امام چهارم تا امام هفتم

امام سجاد (ع) (على بن حسین ملقب بزین العابدین و سجاد) فرزند امام سوم بود که از شاه زنان دختر یزدجرد شاهنشاه ایران متولد شده بود و تنها فرزند امام سوم بود که باقى مانده بود زیرا سه برادر دیگرش در واقعه کربلا بشهادت رسیدند (مقاتل الطالبیین، ص 52 و 59) و آنحضرت نیز همراه پدر به کربلا آمده بود ولى چون سخت بیمار بود و توانائى حمل اسلحه و جنگ نداشت، از جهاد و شهادت بازماند و با اسیران حرم به شام اعزام گردید. پس از گذرانیدن دوران اسیرى، به امر یزید براى استمالت افکار عمومى محترمانه به مدینه روانه گردید آنحضرت را بار دوم نیز به امر عبدالملک خلیفه اموى، با بند و زنجیر از مدینه به شام جلب کرده اند و بعد به مدینه برگشته است (تذکرة‌ الخواص، ص 324 و اثبات الهداء، ج 5 ص 242). امام چهارم پس از مراجعت به مدینه گوشه خانه را گرفته و در به روى بیگانه بسته مشغول عبادت پروردگار بود و با کسى جز خواص شیعه مانند ابوحمزه ثمالى و ابوخالد کابلى و امثال ایشان تماس نمیگرفت البته خواص، معارفى را که از آنحضرت اخذ می کردند در میان شیعه نشر میدادند و از این راه تشیع توسعه فراوانى یافت که اثر آن در زمان امامت امام پنجم بظهور پیوست.
از جمله آثار امام چهارم ادعیه ایست بنام ادعیه صحیفه و آن پنجاه و هفت دعا است که به دقیق ترین معارف الهیه مشتمل میباشد و زبور آل محمدش میگویند. امام چهارم پس از سى و پنج سال امامت بحسب بعضى از روایات شیعه به تحریک هشام خلیفه اموى، به دست ولیدبن عبدالملک مسموم شد (1) و در سال نود و پنج هجرى درگذشت.

امام پنجم
امام محمدبن على ملقب به لفظ باقر بمعنى شکافنده است و لقبى است که پیغمبر اکرم (ص) به آنحضرت داده بود (2). آنحضرت فرزند امام چهارم و در سال پنجاه و هفت هجرى متولد شده بود و در واقعه کربلا چهار ساله و حاضر بود و پس از پدر بزرگوارش به امر خدا و معرفى گذشتگان خود، به امامت رسید و در سال صد و چهارده و یا صد و هفده هجرى (بحسب بعضى از روایات شیعه (3) توسط ابراهیم بن ولیدبن عبدالملک برادر زاده هشام خلیفه اموى مسموم شده) درگذشت. در عهد امام پنجم از طرفى در اثر مظالم بنی امیه، هر روز در قطرى از اقطار بلاد اسلامى انقلاب و جنگهائى رخ میداد و از خود خاندان اموى نیز اختلافات بروز میکرد و این گرفتاریها دستگاه خلافت را مشغول و تا اندازه اى از تعرض به اهل بیت صرف میکرد. و از طرفى وقوع فاجعه کربلا و مظلومیت اهل بیت که ممثل آن، امام چهارم بود مسلمانان را مجذوب و علاقمند به اهل بیت می ساخت. این عوامل دست بدست داده مردم و خاصه شیعه را مانند سیل به سوى مدینه و حضور امام چهارم سرازیر ساخت و امکاناتى در نشر حقایق اسلامى و معارف اهل بیت براى آن حضرت بوجود آورد که براى هیچ یک از پیشوایان گذشته اهل بیت میسر نشده بود و گواه این مطلب اخبار و احادیث بی شمارى است که از امام پنجم نقل شده و گروه انبوهى از رجال علم و دانشمندان شیعه که در فنون متفرقه معارف اسلامى در مکتب آن حضرت پرورش یافته اند و در فهرستها و کتب رجال اسامیشان ضبط شده است (ارشاد مفید، ص 245-253 ر.ک: رجال کشی، محمدبن عمربن عبدالعزیز کشی و رجال طوسی،‌ محمدبن حسن طوسی، فهرست طوسی و سایر کتابهای رجال).

امام ششم
امام جعفربن محمد (صادق) فرزند امام پنجم که در سال هشتاد و سه هجرى، متولد و در سال صد و چهل و هشت هجرى (طبق روایات شیعه) به تحریک منصور خلیفه عباسى مسموم و شهید شده است (اصول کافی،‌ ج 1 ص 472 و دلائل الامامه، ص 111 و ارشاد مفید،‌ ص 254 و تاریخ یعقوبی،‌ ج 3 ص 119 و فصول المهمه، ص 212 و تذکرة الخواص، ص 346 و مناقب ابن شهراشوب، ج 4 ص 280). در عهد امامت امام ششم در اثر انقلابات کشورهاى اسلامى و خصوصا قیامى که مسوده (سیاه جامگان) براى برانداختن خلافت بنی امیه کرده بودند و جنگهاى خونینى که منجر به سقوط خلافت و انقراض بنی امیه گردید و در اثر آنها زمینه خوبى که امام پنجم در بیست سال زمان امامت خود با نشر حقایق اسلامى و معارف اهل بیت مهیا کرده بود، براى امام ششم امکانات بیشتر و محیط مناسبترى براى نشر تعالیم دینى پیدا شد.
آن حضرت تا اواخر زمان امامت خود که مصادف با آخر خلافت بنی امیه و اول خلافت بنی عباس بود از فرصت استفاده نموده به نشر تعالیم دینى پرداخت و شخصیتهاى علمى بسیارى در فنون مختلفه عقلى و نقلى مانند زراره و محمدبن مسلم و مؤمن طاق و هشام بن حکم و ابان بن تغلب و هشام بن سالم و حریز و هشام کلبى نسابه و جابربن حیان صوفى شیمیدان و غیر ایشان را پرورش داد، حتى عده اى از رجال علمى عامه نیز مانند سفیان ثورى و ابوحنیفه رئیس مذهب حنفیه و قاضى سکونى و قاضى ابوالبخترى و غیر ایشان افتخار تلمذش را پیدا کردند (معروف است که از مجلس درس و حوزه تعلیم امام ششم چهار هزار محدث و دانشمند بیرون آمده است) (ارشاد مفید،‌ ص 254 و فصول المهمه،‌ ص 204 و مناقب ابن شهراشوب، ج 4 ص 247).
احادیثى که از صادقین یعنى از امام پنجم و ششم مأثور است، از مجموع احادیثى که از پیغمبر اکرم (ص) و ده امام دیگر ضبط شده است، بیشتر است. ولى در اواخر عهد خود دچار منصور خلیفه عباسى شد و تحت مراقبت و محدودیت شدید در آمد. منصور آزارها و شکنجه ها و کشتارهاى بیرحمانه اى در حق سادات علویین روا دید که از بنی امیه با آن همه سنگدلى و بی باکى سر نزده بود. به دستور وى آنان را دسته دسته میگرفتند و در قعر زندانهاى تاریک با شکنجه و آزار به زندگیشان خاتمه میدادند و جمعى را گردن میزدند و گروهى را زنده زیر خاک میکردند و جمعى را در پى ساختمانها یا میان دیوارها گذاشته رویشان بنا میکردند. منصور، دستور جلب امام ششم را از مدینه صادر کرد (امام ششم پیش از آن نیز یک بار به امر سفاح خلیفه عباسى به عراق و پیش از آن در حضور امام پنجم به امر هشام خلیفه اموى به دمشق جلب شده بود). مدتى امام را زیر نظر گرفتند و بارها عزم کشتن آن حضرت را نموده و هتکها کرد ولى بالاخره اجازه مراجعه به مدینه را داده و امام به مدینه مراجعت فرمود و بقیه عمر را با تقیه شدید و نسبتا با عزلت و گوشه نشینى برگزار میکرد تا به دسیسه منصور مسموم و شهید شد (فصول المهمه،‌ ص 212 و دلایل الامامه،‌ ص 111 و اثبات الوصیه،‌ ص 142).
منصور پس از آن که خبر شهادت امام ششم را دریافت داشت به والى مدینه نوشت که بعنوان تفقد بازماندگان، به خانه امام برود و وصیت نامه آن حضرت را خواسته و بخواند و کسى را که وصى امام معرفى شده فى المجلس گردن بزند و البته مقصود منصور از جریان این دستور این بود که به مسئله امامت خاتمه دهد و زمزمه تشیع را بکلى خاموش کند ولى بر خلاف توطئه وى وقتى که والى مدینه طبق دستور، وصیت نامه را خواند دید امام پنج نفر را براى وصایت تعیین فرموده. خود خلیفه و والى مدینه و عبدالله افطح فرزند بزرگ و موسى فرزند کوچک آنحضرت و حمیده و به این ترتیب تدبیر منصور نقش بر آب شد (اصول کافی، ج 1، ص 310).

امام هفتم
امام موسى بن جعفر (کاظم) فرزند امام ششم در سال صد و بیست و هشت هجرى متولد شد و سال صد و هشتاد و سه هجرى در زندان مسموما شهید شد (4). آن حضرت پس از درگذشت پدر بزرگوار خود به امر خدا و معرفى گذشتگان خود به امامت رسید. امام هفتم از خلفاى عباسى با منصور و هادى و مهدى و هارون معاصر و در عهد بسیار تاریک و دشوار با تقیه سخت میزیست تا اخیرا هارون در سفر حج به مدینه رفت و به امر وى امام را در حالى که در مسجد پیغمبر مشغول نماز بود گرفته و به زنجیر بسته زندانى کردند و از مدینه به بصره و از بصره به بغداد بردند و سالها از زندانى به زندانى منتقل مینمودند و بالاخره در بغداد در زندان سندى ابن شاهک با سم درگذشت (5) و در مقابر قریش که فعلا شهر کاظمین میباشد مدفون گردید.
(1) مناقب ابن شهراشوب، ج 4 ص 176 و دلائل الامامه،‌ ص 80 و فصول المهمه، ص 190.
(2) ارشاد مفید،‌ ص 246 و فصول المهمه،‌ ص 193 و مناقب ابن شهراشوب، ج 4 ص 197.
(3) اصول کافی، ج 1 ص 469 و ارشاد مفید، ص 245 و فصول المهمه،‌ ص 202-203 و تاریخ یعقوبی،‌ ج 3 ص 63 و تذکرة الخواص، ص 340 و دلائل الامامه،‌ ص 94 و مناقب ابن شهراشوب، ج 4 ص 210.
(4) اصول کافی، ج 1 ص 476 و ارشاد مفید، ص 270 و فصول المهمه، ص 214-223. دلائل الامامه،‌ ص 146-148 و تذکرة‌ الخواص، ص 348-350 و مناقب ابن شهراشوب، ج 4 ص 324 و تاریخ یعقوبی،‌ ج 3 ص 150.
(5) ارشاد مفید، ص 279-283 و دلائل الامامه، ص 148 و 154 و فصول المهمه،‌ ص 222 و مناقب ابن شهراشوب، ج 4 ص 323 و 327 و تاریخ یعقوبی، ج 3 ص 150.


منابع :

  1. سید محمدحسین طباطبائی- شیعه در اسلام- صفحه 215-212

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/27227