راههای ارشاد و تعلیم انسان در اسلام

یکی از زیبایی های فوق الوصف دین مقدس اسلام این است که تعلیمات حقه خود را به نحوی قرار داده که از هر جهت برای جامعه انسانی، قابل هضم می باشد. ما باید برای درک مفهوم این مسأله و نتایج گرانبهای آن، تعمق و تأمل بیشتری به کار ببندیم.
البته ما حس می کنیم که بسیاری از آنان که در افکار مادیت، غوطه ور بوده و از زندگی معنوی به کلی دور افتاده اند، این سخن ما را مانند سخنان دیگری که از مراحل معنویت یادآوری کرده و از حیات دینی ستایش می کند، از قبیل افکار شاعرانه پنداشته و فاقد هرگونه ارزش واقعی می دانند. البته اینان کسانی هستند که از دعوت اسلامی و معارف مملو از حقایقی که در این آیین پاک، ذخیره شده است، مستقیما و از نزدیک، اطلاعی کسب نکرده اند و اطلاعاتشان به این اندازه ها محدود است که شنیده اند دانشمند آلمانی، نیچه گفته است: «خدا مرده است» یا فلان دانشمند ماتریالیست دیگر گفته است: «دین از یادگارهای عهد اساطیر یا عهد تالی عهد اساطیر است».
البته از این آقایان نباید توقع نظری بهتر و عمیق تر، و هم امید طرز تفکری روشن تر یا منطقی تر از این داشت، و چون اگر نظر ما حق است، تابع قضاوت آقایان و نیازمند موافقت ایشان نیست، پس بهتر این که این آقایان خودخواه را به حال خود بگذاریم: بگذار تا بمیرند در رنج خودپرستی.
آری اسلام از هر راه ممکن، تعلیمات عالیه خود را برای ما قابل هضم قرار می دهد؛ از راه ارشاد مولوی و از راه استدلال و بیان منطقی و از راه ولایت و کشف.
پر روشن است که انسان برای درک و دریافت هیچ تعلیمی، راهی جز این سه راه ندارد، چنان که مثلا بیماری که به پزشک مراجعه می نماید، یا متن دستور معالجه را از مقام پزشکی که مقامی صلاحیت دار و مطاع است، دریافت می کند، یا در صورتی که توانایی درک را داشته باشد، از راه استدلال درک می کند، یا از راه مشاهده تأثیر رضایت بخش همین دستور در مثل همین مرض، خواسته خود را می یابد. همچنین شاگردی که به تعلم یک زبان غیرمادری می پردازد، یک لغت را یا از آموزگار صلاحیت دار خود اخذ می کند، یا از راه استدلالی که از دستور زبان اخذ شده به دست می آورد، یا از این راه که همان واژه را در همان معنی، اهل لسان به کار برده اند، دلالتش را احراز می نماید.
به همین ترتیب در هر موردی که خواسته باشیم به عنوان یک فرد انسان درک کننده، چیز قابل درکی را ادراک کنیم، با یکی از این سه راه (یا با بیشتر از یکی) درک می نماییم. اگر ممکن است، از راه عیان و مشاهده نایل می شویم وگرنه غایبانه از راه استدلالی که با منطق خدادادی خود، دستگیرمان می شود، به دست می آوریم وگرنه از کسی که مطلب مزبور را از راه مشاهده و عیان یا قیاس و استدلال به دست آورده، فرا گرفته و تابع نظر وی می شویم (البته در این صورت، باید صلاحیت دار بودن نظر وی را از راه مشاهده و یا استدلال اثبات کرده باشیم، اگرچه به مشاهده یا استدلالی کردن خود مطلب، توانایی نداشته باشیم) این مجموع راههایی است که انسان برای درک یک مطلب، با هدایت دستگاه آفرینش می پیماید.

اسلام هر سه راه را اعتبار می دهد
قرآن شریف که کتاب آسمانی اسلام است، صریحا دلالت دارد بر این که دعوت حقه خود را که همان دعوت اسلامی است، روی اساس آفرینش گذاشته و معارف اعتقادی یا عملی که انسانیت را به سوی آنها دعوت می نماید، چیزهایی هستند که نظام آفرینش و روابط انسان و جهان به سوی آنها هدایت می نماید و پذیرش آنها را ایجاب می کند و جامعه انسانی دیر یا زود به لزوم اجرای آنها پی خواهد برد. نظر به همین نکته، قرآن کریم به تبعیت علم (ادراک قطعی) امر می نماید و از سلوک هر راه غیرعلمی نهی می کند و از هرگونه گفتار و رفتار که روی اساس علم، استوار نبوده و مستلزم تبعیت ظن و تخمین و هوی و هوس نفسانی و پیروی از عواطف و امیال می باشد، برحذر می دارد.


منابع :

  1. سید محمدحسین طباطبائی- شیعه- صفحه 187-185

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/27366