خلقت جهان و موجودات و رابطه آنها با خداوند

در زیر پرسشهایی را می خوانید که از علامه طباطبایی در مورد خلقت جهان، موجودات و رابطه آنها شده است.
پرسش: با این که وجود خداوند (جل و علا) نامحدود و قبل از خلق عالم محدود، همه جا بوده، پس چگونه جهان را آفرید؟ آیا در وجود خود که ناممکن است؟ و اگر خارج از وجود اقدس خودش بوده که لازم می آید خودش با آن عالم نباشد یا آن که خودش (العیاذ بالله) عین موجودات است این هم که همان عقیده فاسد «وحدت وجود» است، پس حضرت حق چگونه جهان را آفریده که با وجود اقدس خودش تزاحمی نداشته باشد؟
پاسخ: اصولا طرح سؤال به شکل غیر صحیحی به عمل آمده است؛ مثلا در مقدمه گفته شده است: «با این که وجود خداوند (جل و علا) نامحدود و قبل از خلق عالم همه جا بوده در صورتی که اولا: قبل از خلق، نه «جای» معنا دارد و نه «همه جا».
و ثانیا: همه جا بودن خدا متفرع شده به نامحدود بودن وجودش؛ یعنی وجود خدا جسمی دارای حجم نامتناهی فرض شده که مطلق مکان را اشغال کرده و جایی برای دیگران نگذاشته باشد؟ در حالی که وجود مقدس خداوند از ماده و جسمیت و حجم منزه است.
بنابراین، برای او نه مکان می شود فرض کرد و نه زمان و وجودش نه داخل دارد و نه خارج... و نه داخل چیزی می شود و نه خارج از چیزی، زیرا اینها همه نسب و عوارض جسمانی هستند و از این روی مخلوقات نه در داخل خدا و نه خارج از خداوند و نه خدا عین مخلوقات است؛ زیرا وی آفریدگار است و مخلوقات آفریده شدگان وی و آفریدگار غیر از آفریده است و معنای نامحدود بودن وجود خدا این است که بدون هیچ قید و شرط و در هر فرض و تقدیری، ثابت و موجود است و معنای معیت خدا با خلق، احاطه علم و قدرت و مشیت اوست به آنها، نه قرب مکانی.

خداوند، خالق موجودات
پرسش: بعضی می گویند تمام موجودات و هستی از وجود خدا سرچشمه گرفته پس تمام به طور کلی در زمینه وحدت وجود خداست، لکن ما هستی را به صور مختلف می بینیم، مثلا بعضی را به صورت درخت، سنگ، آدم و امثال اینها، پاسخ شما به این مسأله چیست؟
پاسخ: ادله و براهینی که خدا را برای عالم اثبات می کنند، عالم را فعل خدا و خدا را فاعل عالم معرفی می کنند و بدیهی است که فعل غیر از فاعل باید باشد و اگر فعل عین فاعل باشد، باید شیء (فاعل) قبل از وجود خودش (فعل) وجود داشته باشد، پس عالم غیر از خداست و بنابراین، این که گفته شده: «پس تمام به طور کلی در زمینه وحدت وجود خداست...» غلط است.

آیا موجودات، وهم و خیال هستند؟
پرسش: بعضی می گویند هرچه ما می بینیم و می پنداریم از سنگ و درخت و آدم، تمام وهم و خیال است بلکه وجود خود ما هم خیال است، لطفا پاسخ این سؤال را مرحمت کنید.
پاسخ: کسی که می گوید: هر چه می بینیم و می پنداریم، وهم و خیال است، اگر این حرف را به طور جدی می گوید، به قول خودش خود این سخن او: «همه چیز خیال است»، وهم و خیال است و هیچ گونه ارزشی نداشته و نتیجه ای نمی دهد.
کسانی که این سخنان را می گویند «سوفسطی» نامیده می شوند و اینان یا مرض روانی دارند و یا سوء نیت داشته مغلطه کاری می کنند وگرنه انسانی که فکر سالم داشته سوء نیت هم نداشته باشد، واقع بین می باشد و برای جهان هستی، واقعیت قایل خواهد بود خود همین مدعیان وهم و خیال بودن عالم نیز زندگی مرتبی ترتیب داده و وقت گرسنگی عقب نان می روند و به هنگام تشنگی عقب آب می دوند و نمی گویند نان و آب، وهم و خیال است.
پرسش: عده ای می گویند: بر فرض این که اینها خیال نباشد، خدا در لا به لای همه اینها رفته است! پاسخ شما چیست؟
پاسخ: چنان که در جواب سؤال اول گفته شد، این حرف نیز خلاف براهین بوده هیچ گونه دلیل منطقی ندارد.

کنه ذات خدا چیست؟
پرسش: برخی می گویند: ما به این نتیجه رسیدیم که کنه ذات خدا، همان خود ما هستیم و این عبارت که: «ما را خدا از کتم عدم به عرصه وجود آورده» مفهوم و دلیلی ندارد، اصلا خود هستی اوست، شق ثانی ندارد، گرچه ظواهر اشیاء را متنوع و متغیر ببینیم؟ پاسخ شما چیست؟
پاسخ: این سخن نیز سخنی است بی دلیل و دعوایی است بی برهان.
فهم این آقایان هرچه باشد برای خودشان حجت است نه به دیگران و ادعای بدون دلیل ارزشی ندارد.

کلام متصوفه پیرامون هوالاول و الآخر:
پرسش: متصوفه می گویند: مقصود از «هو الاول و الآخر» (حدید/ 1) در سوره حدید، حضرت علی (ع) است، چنان که مرحوم علامه مجلسی هم در جلد هشتم بحار، چنین نقل کرده است و همین زمینه اشتباهات را وسیعتر می نماید، بنابراین اگر بخواهیم ادعای دسته فوق را تکذیب نماییم گفته علامه مجلسی را رد نموده ایم؛ زیرا ضمایری که برگشتنش به خداست، در قرآن بسیار است؛ مثل: «فهو یهدین؛ آن كس كه مرا آفريده و همو راهنماييم مى ‏كند.» (شعراء/ 78)
«فهو یشفین؛ و چون بيمار شوم او مرا درمان مى ‏بخشد.» (شعراء/ 80)
«هو الذی فی السماء اله و فی الارض اله و هو الحکیم العلیم؛ و اوست كه در آسمان خداست و در زمين خداست و هم اوست ‏سنجيده‏ كار دانا.» (زخرف/ 84)
«هو العلی الکبیر؛ و هم اوست بزرگ و بلندمرتبه.» (حج/ 62)
«الحی الذی لایموت؛ بر آن زنده كه نمى ‏ميرد توكل كن و به ستايش او تسبيح گوى و همين بس كه او به گناهان بندگانش آگاه است.» (فرقان/ 58)
و از این قبیل ضمایر در قرآن زیاد است، از کجا بفهمیم که مرجع این ضمایر علی (ع) نباشد، با این که سیاق آیات نشان می دهد که مرجع این ضمایر، خداست؟
پاسخ: آنچه در روایت وارد شده این است که علی (ع) اول و آخر است و در روایت دیگر وارد شده که که معنای اول و آخر بودن علی (ع) این است که ایشان اول کسی است که به رسول اکرم ایمان آورد و آخرین کسی است که از آن حضرت جدا شد و آن وقتی بود که جسد مقدس آن حضرت را در قبر شریف گذاشت و بیرون آمد.
و ظاهر سیاق اول سوره حدید می رساند که مراد از اول، کسی است که وجودش مسبوق به عدم نباشد و از آخر، این است که وجودش ملحوق به عدم نباشد و آن خدای عزوجل است چنان که می فرماید: «و ان الی ربک المنتهی؛ و اينكه پايان [كار] به سوى پروردگار توست.» (نجم/ 42)

علیت واجب نسبت به ممکنات:
استاد اکبر، میزان المفسرین، علامه طباطبایی محترما معروض می دارد در جلد پانزدهم تفسیر المیزان صفحه 149 و 150 تحت عنوان بحث فلسفی، مسائلی مطرح شده که سؤال زیر را در ذهن حقیر به وجود آورد:
پرسش: معنای «جزء العلة» بودن واجب تعالی چگونه متصور است در صورتی که در قرآن می فرماید: «لیس کمثله شیء؛ هیچ چیزی مانند او نیست.» (شوری/ 11)
پاسخ: السلام علیکم و رحمة الله و برکاته؛ نامه گرامی، زیارت (شد) راجع به بحث فلسفی واقع در جلد پانزدهم المیزان صفحه 149-150 چاپ تهران که در آن دو نظر مختلف در علیت واجب تعالی نسبت به ممکنات ذکر شده که به موجب نظر اول، واجب تعالی جزء علت تامه و به مقتضای نظر دوم علت تامه قرار می گیرد.
این دو وجه بر خلاف آنچه تصور می شود با همدیگر متقابل و متنافی نیستند بلکه دومی دقیقتر و کاملتر از اولی است. انسان در نظر ابتدایی با درکی ضروری، کثرت و مغایرتی در میان موجودات ممکنه درک می کند و سپس در میان آحاد این کثرت توقف وجودی که اساس قانون علیت و معلولیت عمومی است درک می کند و به موجب آن هر موجود ممکن علت می خواهد و علتش نیز اگز ممکن باشد علت دیگر می خواهد تا برسد به علتی که بالذات و واجب الوجود بود، مستغنی از علت باشد، بلکه همه علتهای امکانی بلاواسطه (مثل صادر اول) یا مع الواسطه (مثل بقیه ممکنات) معلول اوست اگرچه به معنای علت قریب و مباشر جزء علت تامه و علت فاعلی است.
این است حال نظر اول و ابتدایی و در نظر دوم به واسطه اوساط علیت و توقف وجودی که در میان ممکنات حکم فرماست، مجموع ممکنات یک واحد معقول می باشد که واجب تعالی علت تامه آن است و ایجاد هر یک از ممکنات ایجاد همه آنهاست چنان که در تفسیر، توضیح داده شده است.
و البته روشن است که نظر دوم روی اساس نظر اول استوار می باشد؛ زیرا فرض بطلان نظر اول مستلزم بطلان قانون علت و معلول می باشد و در نتیجه راه و طریق اثبات صانع به کلی بسته خواهد شد و جزء علت شمردن واجب تعالی منافاتی با آیه کریمه «... لیس کمثله شیء...» ندارد. زیرا صدق علت و سبب به غیر واجب تعالی، در صورتی که به معنای واسطه فیض و به جعل واجب تعالی باشد، علل امکانی را مماثل واجب که علیت او بالذات و به نحو استقلال می باشد نمی سازد، چنان که صدق سایر صفات کمال مانند حی و عالم و قادر و سمیع و بصیر و غیر ذلک، به غیر واجب مستلزم شرک نیست؛ زیرا صفت کمالی که در ممکن است به جعل و افاضه واجب است و استقلالی نیست، به خلاف واجب تعالی که در صفات کمال خود مستقل بالذات و مستغنی از غیر است.
همچنین منافات با آیه کریمه «هل من خلق غیر الله؛ آيا غير از خدا آفريدگارى است.» (فاطر/ 3) ندارد و مراد از خالق در آیه کریمه، خالق مستقل به خالقیت می باشد که در اتصاف به خالقیت محتاج به غیر نباشد؛ زیرا آیات کریمه قرآنی خالقهای دیگری غیر از خداوند (عز اسمه) اثبات می فرماید: «فتبارک الله احسن الخالقین؛ آفرين باد بر خدا كه بهترين آفرينندگان است.» (مؤمنون/ 14) «و اذ تخلق من الطین کهیئة الطیر باذنی فتنفخ فیها فتکون طیرا باذنی؛ آنگاه كه به اذن من از گل [چيزى] به شكل پرنده مى‏ ساختى پس در آن مى ‏دميدى و به اذن من پرنده‏ اى مى ‏شد.» (مائده/110) و آیات دیگری که در این سیاق هستند.
گذشته از اینها قرآن کریم در آیات زیادی قانون علیت عمومی را تصدیق می فرماید مانند: «و بدأ خلق الانسان من طین* ثم جعل نسله من سلسلة من ماء مهین؛ همان كسى كه هر چيزى را كه آفريده است نيكو آفريده و آفرينش انسان را از گل آغاز كرد. سپس [تداوم] نسل او را از چكيده آبى پست مقرر فرمود.» (سجده/ 7- 8)
و «... الذی خلقکم من نفس واحدة و خلق منها زوجها و بث منهما رجالا کثیرا و نساء؛ اى مردم از پروردگارتان كه شما را از نفس واحدى آفريد و جفتش را [نيز] از او آفريد و از آن دو مردان و زنان بسيارى پراكنده كرد پروا داريد و از خدايى كه به [نام] او از همديگر درخواست مى‏ كنيد پروا نماييد و زنهار از خويشاوندان مبريد كه خدا همواره بر شما نگهبان است.» (نساء/ 1)
که تصدیق مادی است و نفی علیت مطلقا از ممکنات و حصر آن به واجب تعالی منسوب به اشاعره است که هیچ راهی به اثبات آن ندارند.
با تقدیم سلام و اخلاص، به عرض خود خاتمه می دهم.

رابطه خلقت آسمانها و زمین در شش روز با اراده آنی خداوند
پرسش: اراده خداوند آنی است و به مجرد اراده معدوم، موجود می شود با توجه به این مطلب، خلقت آسمانها در شش روز انجام گرفته؟
پاسخ: اشکالی که در نامه ذکر شده اشکالی است فلسفی که در کتب فلسفه مطرح گردیده و جواب کافی داده شده است و اشکال مزبور تنها متوجه آفرینش شش روزه آسمانها نیست بلکه نظر به اینکه همه پدیده های عالم مشهود تحت نظام حرکت می باشد و پیدایش هر چیز با حرکات خاصه انجام میگیرد و آفرینش آن تدریجی است و تدریجی بودن وجود شیء با دفعی بودن مؤثره منافی است، همه اجزای این عالم این اشکال را دارد و اختصاص به خلقت شش روزه آسمانها ندارد؛ زیرا اراده خداوندی (عز اسمه) صفت ذات نیست بلکه صفت فعل است که خارج از ذات بوده و از مقام فعل انتزاع می شود و معنای این که می گوییم: خداوند فلان چیز را اراده کرد این است که علل و اسباب وجودش را فراهم ساخت (عالم، عالم اسباب و تحت حکومت قانون علیت می باشد) بنابراین از باب مطابقت اراده و مراد اراده خدا در امور دفعی الوجود، دفعی و در امور تدریجی، تدریجی است و محذوری هم ندارد؛ زیرا صفتی است قائم به فعل نه قائم به ذات تا تغیر در ذات لازم آید.
و اما اصل اشکال، همان ارتباط حادث به قدیم؛ یعنی ارتباط متغیر به ثابت و به عبارت دیگر، ارتباط معلول زمانی به علت خارج در زمان می باشد که در کتب فلسفی و کلامی مطرح شده و برای دریافت توضیح کامل آن به مظانش باید مراجعه کرد.
آنچه اجمالا در این نامه می توان اشاره کرد این است که صفت تدریج و تغیر و معنای زمان مانند بزرگی و کوچکی از معانی نسبی و قیاسی است که در میان موجودات این عالم با مقایسه پیدا می شود و نسبت اشیاء به خدای تعالی نسبتی ثابت و از این صفتها خالی است. قرآن کریم این بیان را در دو آیه ذیل وارد ساخته.
«انما أمره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون؛ چون به چيزى اراده فرمايد كارش اين بس كه مى‏ گويد باش پس [بى ‏درنگ] موجود مى ‏شود.» (یس/ 82)
«و ما امرنا الا واحدة کلمح بالبصر؛ و فرمان ما جز يك بار نيست [آن هم] چون چشم به هم زدنى.» (قمر/ 50)
به موجب آیه اولی، کاری که خدا وقت اراده چیزی انجام می دهد، ایجاد آن؛ یعنی وجود خارج آن است و به مقتضای آیه دوم وجود خارجی اشیاء نسبت به خدا ثابت و خارج از زمان می باشد؛ یعنی اشیاء نسبت به همدیگر زمانی و متغیر و تدریجی هستند و نسبت به خدا ثابت و غیر متغیر و غیر تدریجی (دقت فرمائید).


منابع :

  1. سید محمدحسین طباطبایی- اسلام و انسان معاصر- صفحه 104-96 و 126-125

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/27451