اشکالات توسل به انبیاء و اولیاء و پاسخ علامه طباطبایی

آیا توسل به انبیا و اولیا نوعی شرک است؟
به موجب براهین عقلیه و دلالت آیات قرآن و صراحت عمل رسول اکرم (ص) توسل به انبیا و ائمه علیهم السلام و صالحین، شرک و موجب کفر نخواهد بود برای اینکه اولا: طبق براهین عقلیه، آفرینش مختص خداست و هرگونه تأثیر از آن اوست و قرآن کریم نیز همین معنا را تصدیق می کند و تکرار می فرماید: «...الله خالق کل شیء ...؛ خداوند خالق هرچیزی است...» (رعد/ 16) بنابراین میان اسباب و مسببات هیچ گونه رابطه ایجاد و تأثیر نیست بلکه عادت خداوندی بر این جاری شده که مسببات را به دنبال اسباب و آثار را پس از صاحبان آثار می آفریند بی این که میان آنها باشد؛ مثلا سوختن هیزم را پس از رسیدن آتش ایجاد کند بی این که رابطه در میان آنها وجود داشته باشد و بنابراین، دارای قدرت نفسی و مبدأ اثر دانستن انبیا و اولیا و توسل جستن و حاجت خواستن از ایشان شریک قرار دادن ایشان با خداست.
ثانیا: خدای متعال در کلام خود می فرماید: «و قال ربکم ادعونی استجب لکم ان الذین یستکبرون عن عبادتی سیدخلون جهنم داخرین؛ و پروردگارتان فرمود مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم در حقيقت كسانى كه از پرستش من كبر می ورزند به زودى خوار در دوزخ درمی آيند.» (غافر/ 60) چنان که از سیاق آیه روشن است، خدای متعال خواندن (دعا) را عبادت می شمارد و سرپیچی از عبادت و خواندن خدا را صریحا وعده آتش می دهد و خواندن غیرخدا سرپیچی از عبادت و خواندن خداست و صریحا شریک قرار دادن غیرخداست با خدای متعال.

تأثیر وسایط در طول اراده و تأثیر خداوندند؟
قسمت اول پرسش، لازمه این قول این است که در جهان هستی نه مؤثری مستقل در تأثیر وجود دارد و نه واسطه غیرمستقل در تأثیر بلکه تأثیر مطلقا از آن خداست و به عبارت دیگر، انکار علیت و معلولیت در میان موجودات و انحصار علیت به خدای تعالی این سخن علاوه بر این که مخالف صریح عقل فطری انسان است دو محذور غیرقابل رفع دربردارد:
1- با پذیرفتن این سخن راه اثبات خدا و آفریدگار جهان هستی به کلی بسته می شود؛ زیرا ما وجود خدای جهان را از روی معلوماتی که از جهان هستی به دست آورده ایم اثبات می کنیم و وقتی که در میان موجودات خارجی و همچنین در میان معلومات نظری و فکری، چیزی به نام توقف وجودی و رابطه علیت و معلولیت وجود نداشته باشد، از کجا می توانیم بفهمیم که پدیده های جهان توقف وجودی و رابطه هستی با چیزی خارج از عالم (به نام آفریدگار جهان) دارند و آیا خنده دار نیست که بگوییم عادت خدا بر این جاری شده است که آثار را به دنبال صاحبان آثار خلق کند و با این که خود خدا را اثبات نکرده ایم از عادتش سخن بگوییم؟
2- این که وقتی توقف وجودی و رابطه میان هر چیز و هر چیز دیگر بریده شد، میان هر دلیل و نتیجه آن نیز رابطه قطع می شود و هیچ دلیلی مستلزم نتیجه خود نخواهد بود؛ زیرا هیچ رابطه ای میان هیچ دلیل و نتیجه آن وجود ندارد و این معنا با علم به نتیجه جمع نمی شود و لازمه آن شک است در همه چیز؛ یعنی سفسطه! ولی ما طبق هدایت فطرت انسانی، قانون علیت و معلولیت را قانونی عمومی و استثناپذیر می دانیم، هر پدیده و حادثه ای که مسبوق به عدم است وجودش از خودش نیست، بلکه علتی بالا سر خود می خواهد و همچنین علت آنها و علت علت آن و همه علل (بنابر بطلان دور و تسلسل و وجوه دیگر عقلی) منتهی می شود به یک علت «واجب الوجود» که خدای متعال است و در نتیجه عالم، عالم اسباب است و علت مستقل در تأثیر، برای همه موجودات، خدای متعال می باشد و علل دیگر که میان خدا و یک «معلول امکانی» قرار گرفته اند واسطه اند که فعل و اثر آنها بعینه فعل و اثر خداست، و واسطه بودن چیزی در رسیدن فیض وجود به معلول غیر از شرکت و استقلال در تأثیر است و مثل استثنای یک فعل به واسطه و ذی الواسطه مثل انسان است که قلمی به دست گرفته چیزی می نویسد، در این فرض قلم می نویسد و دست می نویسد و انسان می نویسد هر سه چیز صحیح است در حالی که نوشتن، یک فعل بیشتر نیست و به سه موضوع نسبت داده می شود، ولی نویسنده مستقل در تأثیر، «انسان» است و دست و قلم واسطه اند نه شریک و در مثال آتش و سوزانیدن آن، خداوند آتش سوزاننده خلق فرموده نه آتش را جدا و احتراق را جدا؛ یعنی احتراق را از راه آتش خلق فرموده نه مستقلا و به تنهایی. بنابر آنچه گذشت، علیت و معلولیت که در میان موجودات امکانی هست، با استقلال خدای متعال و وحدانیتش در صنع و ایجاد، هیچ گونه منافاتی ندارد بلکه وساطت اشیا و مؤید و مؤکد آن است و قرآن کریم نیز در تمام افعال و آثار که به مخلوقات نسبت می دهد و در احتیاجاتی که می کند، عموم قانون علیت و معلولیت را تصدیق می فرماید، در عین حال استقلال در تأثیر را برای خدای متعال حفظ می کند و آیات قرآنی در این باره زیاد است؛ مانند:
«...و ما رمیت اذ رمیت ولکن الله رمی ...؛ تو نیافکندی بلکه خدا افکند.» (انفال/ 17)
«قاتلوهم یعذبهم الله بایدیکم...؛ با آنان بجنگید خدا آنها را به دست شما عذاب می کند.» (توبه/ 14) «... انما یریدالله لیعذبهم بها ...؛ خدا میخواهد به وسیله اینها عذاب کند.» (توبه/55) و نظایر آنها.
و اما قسمت دوم پرسش که خواندن را عبادت معرفی می کند، در جواب حجت اول روشن کردیم که خواندن و حاجت خواستن از غیرخدای متعال به دو نحو متصور است: حاجت خواستن به دعوی استقلال در تأثیر و قدرت ذاتی طرف و حاجت خواستن از واسطه و خواندن تو دخلی به شریک شدن او با ذی الواسطه ندارد و بنابراین آیه کریمه:
«وادعونی استجب لکم ان الذین یستکبرون عن عبادتی سیدخلون جهنم داخرین؛ پروردگارتان فرمود مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم در حقيقت كسانى كه از پرستش من كبر می ورزند به زودى خوار در دوزخ درمی آيند.» (غافر/60) تنها از دعایی نهی می کند که مقارن اعتقاد استقلال در تأثیر طرف دعا باشد، نه از مطلق حاجت خواستن، حتی از واسطه و طریق که فعل و اثر صاحب واسطه است و حاجت خواستن از او حاجت خواستن از مستقل مفروض می باشد. علاوه بر این که مطلق گرفتن در آیه کریمه مواردی پیش می آورد که شریک نبودن آنها بدیهی است، مانند این که مثلا روزانه به نانوا می گوییم آقا در برابر این پول نان بده و از قصاب گوشت و از خادم خود خدمت و از مخدوم خود توجهی مناسب حال و از رفیق خود کاری مربوط به رفاقت می طلبیم؛ زیرا دعا بودن این خواست ها بدیهی است و در صورت شرک بودن مطلق دعا، اشکال روشن است و این که بعضی ها گفته اند که اینان چون زنده اند درخواست را می شنوند ولی انبیا و اولیا پس از مرگ از دنیا و دعایی که در آن است غافلند، تنها اشکال لغو بودن این دعاها را دفع می کند نه اشکال شرک بودن آنها را بنا به اطلاق دعا در آیه کریمه. علاوه بر این، بطلان این سخن در جواب حجت چهارم خواهد آمد.
همچنین در آیه کریمه «یا ایها الذین امنوا اتقوا الله وابتغوا الیه الوسیلة و جاهدوا فی سبیله لعلکم تفلحون؛ اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد از خدا پروا كنيد و به او [توسل و] تقرب جوييد و در راهش جهاد كنيد باشد كه رستگار شويد.» (مائده/ 35)
خدای متعال امر به اتخاذ وسیله به سوی خود می فرماید و آن را سبب رستگاری معرفی می فرماید و نظیر آن روایت نبوی است که رسول اکرم (ص) ایمان و نماز را وسیله خود قرار می دهد و روشن است که مراد از وسیله، یا تقرب به واسطه ایمان و عبادت است یا خود ایمان و عبادت و بدیهی است که ایمان صفتی نفسانی و عبادت حرکاتی است انسانی و هرچه باشد غیر خدای متعال است که سببیت آن تصدیق شده در صورتی که بنا به حجت گذشته شرک است و محال است که شرک موجب تقریب به خدا باشد.


منابع :

  1. سید محمدحسین طباطبایی- اسلام و انسان معاصر- صفحه 202- 196

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/27483