علامه طباطبایی و شبهه حضرت موسی و خضر علیها سلام

پرسش: در قضیه حضرت موسی (ع) و جناب خضر (ع) اشکال تصرف در مال غیر از خرق سفینه و قصاص قبل از جنایت در قتل غلام، به نظر می آید و منظور از کنز تحت جدار چیست؟ و چگونه جناب خضر (ع) معلم موسی (ع) گردید، در صورتی که حضرت موسی دارای مقام شامخ رسالت و در عصر خودش محل معرفت الله بوده و هکذا موعظه نمودن روبیل شبان به یونس (ع) و گفتار هدهد به سلیمان (ع) که «احطت بما لم تحط به...» (نمل/ 22) و قول نمل «... و هم لایشعرون» (نمل/ 18)
پاسخ: از قبیل حوادث خرق و قتل و نظایر آنها هر روز صدها هزار در جهان طبق قضا و قدر خداوندی اتفاق می افتد و هرگز اشکال تصرف در مال غیر و قصاص قبل از جنایت و نظایر آنها به خدا متوجه نیست؛ زیرا خدای متعال مالک علی الاطلاق و مشرع است نه متشرع و مکلف، هرچه بکند عین عدل است و قرین مصلحت و چنان که از کلام خضر (ع) «... و ما فعلته عن امری...» (کهف/ 82) در می آید، کارهایی که آن حضرت انجام داده فقط جنبه تکوینی داشته نه جنبه تشریعی؛ یعنی به امر خدا در آن سه کاری که انجام داده فقط سببیت تکوینی منظور بوده که مصالح آنها به موسی (ع) گفته شود نه سببیت تشریعی که محکوم به حرمت باشد و اشکالی هم ندارد که خدا برخی از مصالح امور را از راه خضر (ع) به موسی (ع) تعلیم فرماید اگرچه موسی افضل از او می باشد و یا از زبان روبیل شبان موعظتی به گوش یونس (ع) برساند.
و همچنین گفتار هدهد که اثبات مشاهده وضع سبا و بلقیس برای خودش و نفی آن است از سلیمان (ع)، اشکالی ندارد و همچنین گفتار نمله تحذیر مورچگان است از پایمال شدن در زیر پای سلیمان (ع) و جنودش و صراحتی که در اثبات غفلت دارد، به جایی لطمه نمی زند.


منابع :

  1. سید محمد حسین طباطبایی- اسلام و انسان معاصر- صفحه 231-232

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/27504