مراحل ربوبیت خداوند در آیات قرآن

خداوند می فرماید: «رب السموت و الأرض و ما بینهما العزیز الغفار؛ پروردگار آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است، پروردگار عزیز و غفار» (ص/ 66). در این آیه به مسأله ربوبیت او نسبت به تمام عالم هستى می پردازد و اینکه او مالک همه این جهان است مالکى که آنها را تدبیر و تربیت مى کند، تنها کسى شایسته عبودیت است که چنین باشد و در جای دیگر می فرماید: «و ما اختلفتم فیه من شىء فحکمه إلى الله ذلکم الله ربى علیه توکلت و إلیه أنیب؛ در هر چیز اختلاف کنید داوریش با خدا است، این است خداوند پروردگار من، بر او توکل کرده ام، و به سوى او باز مى گردم» (شوری/ 10). جمله «ذلکم الله ربى» اشاره به ربوبیت مطلقه خداوند یعنى مالکیت توأم با تدبیر مى کند و مى دانیم ربوبیت داراى دو شاخه است: شاخه تکوینى که به اداره نظام آفرینش باز مى گردد و شاخه تشریعى که بیانگر احکام و وضع قوانین و ارشاد مردم به وسیله سفیران الهى است. و بر این اساس به دنبال آن، دو مساله توکل و انابه مطرح شده است که اولى واگذارى امور خویش در نظام تکوین به خدا است و دومى بازگشت در امور تشریعى به او است.
خداوند در سوره شعرا می فرماید: «قال أفرءیتم ما کنتم تعبدون* أنتم و ءاباؤکم الأقدمون* فإنهم عدو لى إلا رب العلمین* الذى خلقنى فهو یهدین* و الذى هو یطعمنى و یسقین* و إذا مرضت فهو یشفین* و الذى یمیتنى ثم یحیین* و الذى أطمع أن یغفر لى خطیئتى یوم الدین؛ گفت: آیا دیدید چیزى را که شما عبادت مى کردید؟ شما و پدران پیشین شما. همه آنها دشمن منند مگر پروردگار عالمیان! آن کسى که مرا آفرید و هدایت مى کند. و کسى که مرا غذا مى دهد و سیراب مى نماید. و هنگامى که بیمار شوم مرا شفا مى دهد. و کسى که مرا مى میراند و سپس زنده مى کند. و کسى که امید دارم گناهانم را در روز جزا ببخشد» (شعراء/ 82-75).
ابراهیم (ع) بت پرستان را زیر رگبار اعتراضات شدید خود قرار داد و با دو جمله کوبنده آنها را با یک بن بست منطقى رو به رو ساخت. گفت: آیا آنها (بتها) سخن شما را مى شنوند هنگامى که آنها را مى خوانید؟! «قال هل یسمعونکم اذ تدعون؛ گفت آيا وقتى دعا میكنيد از شما می شنوند.» (شعراء/ 72) یا اینکه آنها سودى به شما مى رسانند یا زیانى؟! «او ینفعونکم او یضرون؛ یا به شما سود يا زيان میرسانند» (شعراء/ 73).
حداقل چیزى که در معبود لازم است این است که نداى عابد خویش را بشنود و در گرفتاریها به یاریش بشتابد یا لااقل از مخالفت فرمان او واهمه اى باشد. اما در این بتها چیزى که نشان دهد آنها کمترین درک و شعورى دارند و یا کمترین تأثیرى در سرنوشت انسانها به چشم نمى خورد، فلزات یا سنگ و چوبهاى بى ارزشى هستند که خرافات و نیروى توهم و پندار به آنها چنین موقعیتى بخشیده است. ولى بت پرستان متعصب در برابر این سؤال منطقى به همان پاسخ قدیمى و تکرارى خود پرداختند و گفتند: این مسائل مطرح نیست، مهم آن است که ما نشیاکان خود را یافتیم که چنین مى کنند! «قالوا بل وجدنا آبائنا کذلک یفعلون؛ گفتند نه بلكه پدران خود را يافتيم كه چنين می كردند» (شعراء/ 74). این پاسخ که بیانگر تقلید کورکورانه آنها از نیاکان جاهل و نادانشان بود تنها پاسخى بود که مى توانستند به گفته ابراهیم (ع) بدهند، پاسخى که دلیل بطلانش در آن نهفته است و هیچ عاقلى به خود اجازه نمى دهد چشم و گوش بسته به دنبال دیگران بیفتد، به خصوص اینکه معمولا تجربیات آیندگان از گذشتگان بیشتر است، و دلیلى بر تقلید کورکورانه از آنان وجود ندارد. تعبیر به «کذلک یفعلون» (آنها چنین مى کردند) تأکید بیشترى بر تقلید آنها است، یعنى هر چه آنها مى کردند ما مى کنیم، عبادت بت باشد یا چیز دیگر! در این هنگام ابراهیم لبه تیز حمله خود را متوجه بتها کرد و گفت آیا این چیزى را که شما پیوسته عبادت مى کردید مشاهده نمودید؟ (قال أفرأیتم ما کنتم تعبدون). هم شما و هم پدران پیشین شما (انتم و آباؤکم الاقدمون) همه آنها دشمن منند مگر پروردگار عالمیان (فانهم عدو لى الا رب العالمین). آرى همه آنها با من دشمنند و من با آنها دشمن آشتى ناپذیر.
قابل توجه اینکه ابراهیم مى گوید: آنها با من دشمنند هر چند لازمه آن این است که من نیز با آنها عداوت دارم، ولى این تعبیر ممکن است به خاطر آن باشد که عبادت بتها مایه بدبختى و گمراهى و عذاب دنیا و آخرت انسان است و این در حکم عداوت آنها محسوب مى شود، بعلاوه از آیات متعددى از قرآن استفاده مى شود که بتها در قیامت از عابدان خود بیزارى مى جویند و به دشمنى آنها برمى خیزند، به فرمان خدا به سخن درمى آیند و تنفر خود را ابراز مى دارند. استثناء رب العالمین با اینکه در معبودهاى آنها وارد نبود، به منظور تأکید بر توحید خالص است، این احتمال نیز وجود دارد که در میان آنها کسانى بودند که علاوه بر بتها خدا را نیز پرستش مى کردند، ابراهیم براى رعایت این موضوع، پروردگار جهانیان را استثناء مى کند.
سپس ابراهیم (ع) به توصیف پروردگار جهانیان و ذکر نعمتهاى معنوى و مادى او مى پردازد تا با مقایسه با بتها که نه دعاى عابدان را مى شنوند و نه سود و زیانى دارند مطلب کاملا روشن شود. نخست از نعمت آفرینش و هدایت شروع کرده، مى گوید: او کسى است که مرا آفرید و هم او مرا هدایت مى کند (الذى خلقنى فهو یهدین). هم در عالم تکوین هدایت کرده و وسائل حیات مادى و معنوى در اختیارم گذارده و هم در عالم تشریع، وحى و کتاب آسمانى براى من فرستاده است. ذکر کلمه فاء بعد از آفرینش، اشاره به این است که هدایت از خلقت جدا نیست و دوش به دوش آن، همه جا پیش مى رود و جمله یهدین که به صورت فعل مضارع آمده است دلیل روشنى بر استمرار هدایت و نیاز انسان به او در تمام عمر است. گوئى ابراهیم (ع) با این سخن، بیانگر این حقیقت است که من از لحظه خلقتم، همیشه با او بوده ام و در همه حال با اویم، حضور او را در زندگى خود احساس مى کنم، او دوستى است که رشته اى در گردنم افکنده و مى برد هر جا که خاطرخواه او است!
پس از بیان نخستین مرحله ربوبیت یعنى هدایت بعد از آفرینش، به نعمتهاى مادى پرداخته مى گوید او کسى است که مرا غذا مى دهد و سیراب مى کند (و الذى هو یطعمنى و یسقین). آرى من همه نعمتها را از او مى بینم، پوست و گوشت من، آب و غذاى من، همه از برکات او است. نه تنها در حالت صحتم مشمول نعمتهاى اویم، بلکه هنگامى که بیمار شوم او است که مرا شفا مى دهد (و اذا مرضت فهو یشفین). با اینکه بیمارى نیز گاهى از ناحیه او است، اما براى رعایت ادب در سخن آن را به خود نسبت مى دهد. سپس از مرحله زندگى دنیا پا را فراتر گذارده، به زندگى جاویدان در سراى آخرت مى پردازد تا روشن سازد که من همه جا بر سر خوان نعمت او نشسته ام نه فقط در دنیا که در آخرت نیز هم. مى گوید: او کسى است که مرا مى میراند و بار دیگر زنده مى کند (و الذى یمیتنى ثم یحیین). آرى هم مرگ من از او است و هم بازگشت مجدد به زندگى از ناحیه او است و هنگامى که وارد عرصه محشر شوم، چشم امیدم به او دوخته شده چرا که او کسى است که طمع دارم گناهم را در روز جزا بیامرزد (و الذى اطمع ان یغفرلى خطیئتى یوم الدین).
بدون شک پیامبران معصومند و گناهى ندارند که بخشوده شود ولى چنانکه در گذشته هم گفته ایم گاهى حسنات نیکان، گناه مقربان محسوب مى شود و در مقام والاى آنان گاه انجام یک کار خوب نیز قابل بازخواست است چرا که از کار نیکوترى جلوگیرى کرده و لذا ترک اولایش مى نامند. او هرگز تکیه بر اعمال نیک خود نمى کند که اینها در جنب کرم الهى هیچ است و در مقابل نعمتهایش قابل ذکر نیست بلکه تنها تکیه اش بر لطف خدا است و این آخرین مرحله انقطاع الى الله است.

کوتاه سخن اینکه: ابراهیم براى مشخص ساختن معبود حقیقى، نخست به سراغ خالقیت پروردگار مى رود، سپس مقام ربوبیت او را در همه مراحل روشن مى سازد. نخست مرحله هدایت است، سپس مرحله نعمتهاى مادى - اعم از ایجاد شرائط و دفع موانع - و سرانجام مرحله زندگى جاودانى در سراى دیگر که در آنجا نیز ربوبیتش در چهره بخشش مواهب و آمرزش گناه جلوه گر مى شود و به این ترتیب بر پندار خرافى خدایان متعدد و ارباب انواع، خط بطلان مى کشد و سر تعظیم بر آستان پروردگار فرود مى آورد.
خداوند در سوره دخان آیه 8 نیز می فرماید: «لااله الا هو یحیی و یمیت ربکم و رب ابائکم الاولین؛ خدایی جز او نیست، زنده می کند و می میراند، پروردگار شما و پروردگار پدران پیشین شماست». پشت سر ربوبیت مطلقه الهی، الوهیت مطلقه الهی ذکر می شود. الوهیت، استحقاق ذات پروردگار است برای پرستش و استحقاق نداشتن هیچ موجود دیگر برای پرستش، یعنی به دلیل اینکه او رب مطلق است به همین دلیل او معبود مطلق است. به همین دلیل که ربی غیر از او نیست و تدبیری جز به دست او نیست پس معبودی جز او نیست، چون هر معبودی را که انسان عبادت می کند به حساب این است که خیال می کند تدبیر کار در دست اوست، امری را در دست او مستقلا خیال می کند، ولی وقتی که فهمید تدبیر امر مطلقا در دست خداست، رب مطلق خداست، قهرا معبود مطلق هم اوست. «لااله الا هو» پس معبودی جز او نیست. «یحیی و یمیت» دو شأن و دو صفت دیگر از پروردگار ذکر کرده است، احیاء و اماته، اوست که می میراند و اوست که زنده می کند، او هم می میراند و هم زنده می کند. احیاء و زندگی در دست اوست، همه چیز در دست اوست.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن 5- صفحه 115-114

  2. ناصر مکارم شیرازی- تفسير نمونه- ج15 صفحه 259-251

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/27908