آفرینش زن در قرآن و ادیان الهى

در تاریخ و ملل گوناگون، زن را یک موجود ضعیف و ناچیز به شمار مى آوردند. به دختران ارث نمى دادند و بعضى او را از افراد بشر و انسانیت به شمار نمى آوردند، فقط زنان را براى خدمت به مردان و اطفاى شهوت جنسى براى مردها نگاه مى داشتند. مرد مى توانست زنهاى متعدد بگیرد و یا طلاق بدهد. اگر زن مى مرد زن بگیرد ولى اگر شوهر مى مرد، زن حق ازدواج نداشت و از معاشرت در خارج هم ممنوع بود. در هند زن، تابع شوهر بود و بعد از مردن او، دیگر حق ازدواج نداشت و باید با جسد شوهر سوزانده مى شد... و در ایام عادت ماهیانه نجس و پلید و لازم الاجتناب بود. زن در میان ملل قبل از اسلام حد وسط بین انسان و حیوان بود از او مانند انسان ضعیفى که باید به انسانهاى متوسط کمک بدهد استفاده مى شد. اعراب مشرک خشن، بى رحم متعصب دختران معصوم خود را زنده به گور مى کردند. تا وقتى که خورشید اسلام از پس ابرهاى تاریک عربستان طلوع نمود.
پیغمبر (ص) پس از ارشاد کلمه توحید با اشاره پروردگار در قرآن اول کارى که کرد از این عادت شوم اعراب جلوگیرى نمود، حضرتش به زنان و دختران احترام مى گذاشت و با تمام عظمتش به زنهاى پیر سلام مى کرد و چنانکه شیعه و سنى نقل کرده اند، مکرر دست دخترش حضرت فاطمه زهرا (س) را مى بوسید و مى فرمود: «فاطمة بضعة منى من آذاها فقد آذانى و من آذانى فقد آذان الله»، «فاطمه پاره تن من است هر کس او را اذیت کند حقیقتا مرا اذیت کرده است و هر کس مرا اذیت کند خدا را اذیت کرده است.

آفرینش زن در ادیان الهى
در تمام مذاهب و ادیان الهى آمده است که زن و مرد از «نفس واحده» آفریده شده اند. در عهد قدیم آمده است: «پس خدا موجودات را آفرید، لیکن براى آدم معاونى موافق وى یافت نشد و خداوند خوابى گران بر آدم مستولى گرداند تا بخفت، پس یکى از دنده هایش را گرفت و گوش در جایش پر کرد و خدا آن دنده را زنى بنا کرد و او را نزد آدم آورد. در اسلام زن از نظر آفرینش در بعد روحى و جسمى از همان گوهرى آفریده شده که مرد آفریده شده است و هر دو جنس در جوهر و ماهیت یکسان و یگانه اند و تمایز و فرقى در حقیقت و ماهیت میان زن و مرد نیست. قرآن به صراحت از این حقیقت پرده بر مى دارد: «یا ایها الناس اتقوا ربکم الذى خلقکم من نفس واحدة و خلق منها زوجها» (نساء/آیه 1)؛ «اى مردم از پروردگارتان که شما را از نفس واحدى آفرید و جفتش را (نیز) از او آفرید و از آن دو زنان و مردان بسیارى پراکنده کرد، پروا دارید». «هو الذى خلقکم من نفس واحدة و جعل منها زوجها لیسکن الیها»؛ (اعراف/آیه 189)؛ «او است آن کس که شما را از نفس واحدى آفرید و جفت وى را از آن پدید آورد تا بدان آرام گیرد». بنابراین زن در آفرینش از همان جوهر و گوهر مرد است و اندیشه یکسانى و یگانگى ماهوى زن و مرد، اندیشه قرآنى است که از آیات الهی به روشنى به دست مى آید. تنها در این زمینه نظر دیگرى است که خلقت زن را از زائده خلقت مرد تصویر مى کند، لیکن در این نظر به برخى از احادیث استناد شده است که در حدیثى از امام صادق (ع) مردود شمرده شده است.

زراره مى گوید: از امام صادق (ع) از آفرینش حوا سؤال شد که برخى مى گویند: خداوند حوا را از دنده پایین و چپ آدم آفرید، امام (ع) فرمود: خدا منزه و برتر است از این نسبت، آن کس که چنین مى گوید مى پندارد که خداوند قدرت نداشت براى آدم همسرى از غیر دنده اش بیافریند.
علامه مجلسى مى گوید: «مشهور میان مورخان و مفسران اهل سنت این است که حوا از دنده آدم آفریده شده و به این معنا برخى از احادیث نیز دلالت دارد، لیکن این حدیث و احادیث دیگرى این موضوع را رد مى کند...».
آنچه محقق است و قرآن بدان اشاره دارد زن و مرد براى زندگى دنیا و نیز براى بقاء نسل بشر مکمل یکدیگر هستند، بدین صورت که ماده اولیه این محصول یا مصنوع از مرد است و اراده سازندگى آن از خداوند توانا ولى کارخانه آن یعنى دستگاه سازندگى انسان و زحمات بار آوردن آن در اختیار زن قرار دارد و جا دارد که براى حفظ و سلامت این کارخانه از دستبرد نامحرمان و خرابکاران، مقررات و دستورات لازمى هم صادر گردد. قرآن با کمال صراحت در آیات متعددی می فرماید که زنان را از جنس مردان و از سرشتی نظیر سرشت مردان آفریده ایم.

قرآن درباره آدم اول می گوید: همه شما را از یک پدر آفریدیم و جفت آن پدر را از جنس خود او قرار دادیم، (سوره نساء آیه 1)، درباره همه آدمیان می گوید خداوند از جنس خود شما برای شما همسر آفرید. (سوره نساء و سوره آل عمران و سوره روم). در قرآن از آنچه در بعضی از کتب مذهبی هست که زن از مایه ای پست تر از مایه مرد آفریده شده و یا اینکه به زن جنبه طفیلی و چپی داده اند و گفته اند که همسر آدم اول از عضوی از اعضاء طرف چپ او آفریده شد، اثر و خبری نیست.

اسلام، زن را مانند مرد برخوردار از روح کامل انسانى و اراده و اختیار مى داند و او را در مسیر تکامل که هدف خلقت است مى بیند و هر دو را در یک ردیف قرار داده و با خطاب یا «ایها الناس و یا ایها الذین آمنوا» مخاطب ساخته است. قرآن با این خطابش زن را که در قعر ذلت و پستى بود و از هرگونه حقوق فردى و اجتماعى خویش محروم بود، و به عنوان یک موجود ناقص که فاقد روح و اراده و اختیار باشد معرفى شد بود، به اوج عزت و سرافرازى صعود داد و تاج افتخار کرمنا بنى آدم را بر فرق او نهاد و او را هم ردیف با مرد انسان و «خلیفة الله فى الارض» نامید. قرآن با این بیان بر تمام عقائد و باورهاى جاهلى و ادیان تحریف شده که زن را موجود وابسته و غیر مستقل و در مرتبه پایین تر از مرد و طفیلى آن مى دانستند بى اعتبار نموده و بر همه آنها خط بطلان کشید.

در قرآن کریم، بر خلاف سایر ادیان و عقاید و باورهاى حاکم بر جامعه آن روز، زن در بسیار از مسایل و کارها مساوى و همطراز با مرد ذکر شده است؛ گرچه در بعض چیزها بین این دو به حسب ظاهر تفاوت احساس مى شود، مانند سهم ارث و یا واگذارى مسئولیت خانواده به عهده مرد و امثال اینها، ولى این گونه تفاوت ها ارتباط با موقعیت اجتماعى و شرایط طبیعى آنها دارد و هیچ گونه فرقى از نظر جنبه هاى انسانى و مقامات معنوى میان زن و مرد در برنامه هاى اسلام وجود ندارد و هر دو مساوى و برابر هستند، و این تساوى حداقل در سه زمینه می باشد:

تساوی از نظر خلقت
اگر بخواهیم نظر قرآن و خطابات قانونى او را درباره خلقت زن بدانیم لازم است ابتدا به سرشت زن و مرد که در سایر کتاب هاى مذهبى مطرح شده توجه کنیم، و نیز با عقاید و باورهاى مردم آن زمان لااقل با عقیده مردم شبه جزیره عربستان که قرآن در آن جا نازل گردیده نسبت به این موضوع آشنایى پیدا کنیم تا به خوبى و روشنى بیان قرآن در این باره معلوم بشود. از کتاب هاى مذهبى که امروز در دسترس مى باشد و پیروان قابل توجه هم در دنیا دارد تورات و انجیل است. زن در این دو کتاب از نظر خلقت و آفرینش مانند جهات دیگر، در مرحله پایین تر و جنس پست تر از مرد معرفى شده تبعى و طفیلى آن ذکر گردیده است. در تورات در سفر پیدایش باب دوم آیه 76 آمده است: خداوند، آدم را از خاک سرشت و در بینى وى روحى حیات دمید و آدم نفس زنده شد. در آیات 21 تا 24 همین باب درباره خلقت حوا آمده است: پس از آن که خداوند خواب را بر آدم مستولى کرد یکى از دنده هایش را گرفت زنى بنا کرد و نزد آدم آورد، و آدم گفت این است استخوانى از استخوان هایم و گوشتى از گوشتم، از این رو، نساء نامیده شد؛ زیرا از انسان گرفته شده است. در اناجیل هم قصه آدم و حوا آمده است. در انجیل برنا، در فصل 39، آیات 30 ـ 32، مثل همین داستان که در تورات آمده ذکر شده است: پس چون خدا انسان را تنها دید فرمود: خوش نیست این که تنها باشد پس از این رو او را به خواب کرد و گرفت دنده را از سوى دل و آن جا را از گوشت پر کرد و از آن دنده حوا را آفرید و زن براى آدم گردانید.

قرآن کریم عارى از داستان هایى است که در تورات و انجیل براى تحقیر زنان جعل گردیده اند، و در آن کوچک ترین اشاره نشده که ارزش اولین زنى که خداوند خلق فرمود کمتر از اولین مرد بوده یا این که زن از یکى دنده هاى مرد به وجود آمده یا زن در خلفت تبعى و طفیلى مرد است. برعکس، قرآن در محیطى که براى زن هیچگونه استقلال در زندگى قائل نبود، و هیچگونه حق و حقوقى براى او نمى دید، حرمت و شرافتى براى او جز حرمت و شرافت خانواده نمى شناخت و دختران را زنده به گور مى کردند با بیان رسا و منطق محکم اعلام مى دارد زن از نظر خلقت مانند مرد، فرد از افراد انسان است که در ماده و عنصر پیدایشش دو نفر انسان نر و ماده شرکت و دخالت داشته و هیچ یک از این دو بر دیگرى ترجیح و برترى ندارد، و در نتیجه، تمام افراد بشر چه زن باشد یا مرد امثال یکدیگرند و اگر ترجیح و برترى هم باشد در اصل خلقت آنها نیست بلکه به واسطه کسب فضائل اخلاقى و کمالات نفسانى است که آنها بدست آورده اند چون:

الف) زن و مرد از یک پدر و مادر بوجود آمده است. «یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثى و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عند الله اتقاکم» (حجرات/آیه 13)؛ «اى مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره ها و قبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید (اینها ملاک امتیاز نیست،) گرامى ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست خداوند دانا و آگاه است».

ب) زن و مرد از نفس واحده خلق شده است. «یا ایها الناس اتقوا ربکم الذى خلقکم من نفس واحدة و خلق منها زوجها» (نساء/آیه 1)، «اى مردم! از (مخالفت)، پروردگارتان بپرهیزید! همان کسى که همه شما را از یک انسان آفرید و همسر او را (نیز) از جنس او خلق کرد». «زوجها..هو الذى خلقکم من نفس واحدة و جعل منها» (اعراف/آیه 189)؛ «او خدایى است که (همه) شما را از یک فرد آفرید و همسرش را نیز از جنس او قرار داد، تا در کنار او بیاساید».

ج) زن آدم از جنس آدم آفریده شده است. چنان که در ذیل دو آیه مبارکه آمده «و خلق منها زوجها»، «و جعل منها زوجها».

د) زن و مرد مکمل یکدیگرند. «هن لباس لکم و انتم لباس لهن» (بقره/آیه 187)؛ «آنها لباس شما هستند و شما لباس آنها «هر دو زینت هم و سبب حفظ یکدیگرید». خروج آدم از بهشت دلیل بر پستى زن نمى شود. در داستان آدم در تورات و انجیل آمده که حوا در باغ عدن موجب فریب و گمراهى آدم شد و آدم از فرمان خداوند سرپیچى نمود و از آن درخت ممنوعه بخورد، در تورات در سفر پیدایش باب 3 آیه 6 پس از آنکه شیطان حوا را فریب داد که از آن درخت بخورد آمد زن دید آن درخت براى خوراک نیکو..، پس از میوه اش گرفت و بخورد و به شوهر خود نیز داد. در آیه 12 همان باب پس از آن که خداوند به آدم فرمود من تو را از خوردن آن درخت نهى کردم چرا از آن خوردى؟ آدم گفت: این زن که قرین من ساختى از میوه آن درخت به من داد و من خوردم. در انجیل برنابا فصل 40 آیات 26 و 27 دارد پس از آن که شیطان حوا را فریب داد که از آن درخت ممنوعه بخورد. حوا گرفت از آن ثمره ها خورد وقتى همسرش آدم بیدار شد از آن به او هم داد و آن هم بخورد. شارحان کتابهاى مقدس و ارباب کلیسا از این آیات این طور استفاده مى کنند که زن موجب بدبختى نوع بشر گردید و گرنه آدمیان همیشه در بهشت مى بودند و از این رو با نظر نفرت به او نگاه مى کنند. کشیش توتولیان این احساس عمومى را در کتابش نشان داد و زنان را به عنوان دروازه شیطان، شکننده مهر شجره ممنوعه، ترک کننده شریعت الهى و نابود کننده تصویر خدا یعنى انسان توصیف کرد.
قرآن کریم، آدم و حوا را به یک چشم نگاه مى کند و از هر دوى آنها به یک لحن سخن مى گوید و هر دو را به طور یکسان در سر پیچى از حکم خداوند مقصر می داند نه این که تمام گناه را به گردن حوا بیندازد، کاسه و کوزه ها را سر او بشکند، و به همین جهت هر دو از نزدیک شدن به درخت ممنوعه نهى شدند. «و لاتقربا هذه الشجرة فتکونا من الظالمین» (اعراف/آیه 19)؛ «اما به این درخت نزدیک نشوید، که از ستمکاران خواهید بود!». و هر دو را شیطان وسوسه نمود: «فوسوس لهما الشیطان» (اعراف/آیه 20)؛ «سپس شیطان آن دو را وسوسه کرد»؛ هر دو مورد توبیخ خداوند قرار گرفت: «و ناداهما ربهما الم أنهکما عن تلکما الشجرة» (اعراف/آیه 22)؛ و پروردگارشان آنها را ندا داد که: «آیا شما را از آن درخت نهى نکردم؟». هر دو را شیطان گمراه کرد: «فازلهما الشیطان» (بقره/آیه 36)؛ «پس شیطان موجب لغزش آنها از بهشت شد». «و اقل لکما ان الشیطان عدو مبین» (اعراف/آیه 22)؛ «و نگفتم که شیطان براى شما دشمن آشکارى است؟». مجازات هر دوى آنها یعنى بیرون رانده شدن از بهشت مساوى بود: «فاخرجهما مما کانا فیه» (بقره/آیه 36)؛ «و آنان را از آنچه در آن بودند، بیرون کرد». هر دو توبه کردند: «قالا ربنا ظلمنا انفسنا و ان لم تغفر لنا و ترحمنا لنکونن من الخاسرین» (اعراف/آیه 23)؛ «گفتند: پروردگارا! ما به خویشتن ستم کردیم! و اگر ما را نبخشى و بر ما رحم نکنى، از زیانکاران خواهیم بود». توبه هر دو پذیرفته شد: «فتاب علیه انه هو التواب الرحیم» (بقره/آیه 37)؛ «و خداوند توبه او را پذیرفت چرا که خداوند توبه پذیر و مهربان است». پس نتیجه این مى شود که زن و مرد از نظر خلقت و آفرینش مساوى هم است و هیچ یک بر دیگرى ترجیح و برترى ندارد، و اگر برترى باشد به واسطه علم و کمالات نفسانى و فضائل اخلاقى است که خارج از سرشت و خلقت آنها مى باشد.

تساوی در کسب کمالات و فضایل انسانی
یکى دیگر از نظریات تحقیر آمیز نسبت به زن در فرهنگ جاهلى و ادیان تحریف شده این بود که زن از جهت توانایى هاى معنوى و روحانى، ضعیف است و نمى تواند به مراتب عالى معنوى راه یابد و به مقام قرب الهى آن طور که مردان مى رسد برسد، قرآن کریم در آیات فراوانى تصریح کرده است که پاداش اخروى و قرب الهى به جنسیت مربوط نیست، به ایمان و عمل مربوط است، خواه از طرف زن باشد و یا از طرف مرد.
به تعبیر شهید مطهرى اسلام در سیر من الخلق الى الحق و حرکت به سوى خدا هیچ تفاوتى میان زن و مرد قائل نیست و تفاوتى که اسلام قائل است در سیر من الحق الى الحق است، در بازگشت از حق به سوى مردم و تحمل مسئولیت پیغمبرى است که مرد را بر این کار مناسب دانسته است. قرآن همان اوصاف ده گانه که براى مرد ذکر مى کند، براى زن هم ذکر مى کند و هیچ فرق بین آنها نمى گذارد: «ان المسلمین و المسلمات و المؤمنین و المؤمنات و القانتین و القانتات و الصادقین و الصادقات و الصابرین و الصابرات و الخاشعین و الخاشعات و المتصدقین و المتصدقات والصائمین و الصائمات و الحافظین فروجهم و الحافظات و الذاکرین الله کثیرا و الذاکرات اعد الله لهم مغفرة و اجرا عظیما» (احزاب/آیه 35)؛ «به یقین، مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان با ایمان و زنان با ایمان، مردان مطیع فرمان خدا و زنان مطیع فرمان خدا، مردان راستگو و زنان راستگو، مردان صابر و شکیبا و زنان صابر و شکیبا، مردان با خشوع و زنان با خشوع، مردان انفاق کننده و زنان انفاق کننده، مردان روزه دار و زنان روزه دار، مردان پاکدامن و زنان پاکدامن و مردانى که بسیار به یاد خدا هستند و زنانى که بسیار یاد خدا مى کنند، خداوند براى همه آنان مغفرت و پاداش عظیمى فراهم ساخته است».
وعده برخوردار شدن از حیات طیبه به هر دو جنس داده است. «من عمل صالحا من ذکر و انثى و هو مؤمن فلنحیینه حیواة طیبة و لنجزینهم اجرهم باحسن ما کانوا یعملون» (نحل/آیه 97)؛ «هر کس کار شایسته اى انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالى که مؤمن است، او را به حیاتى پاک زنده مى داریم و پاداش آنها را به بهترین اعمالى که انجام مى دادند، خواهیم داد». وعده دخول در بهشت به هر دو صنف داده است: «و من عمل صالحا من ذکر و انثى و هو مؤمن فاولئک یدخلون الجنة» (غافر/آیه 40)؛ «هر کس بدى کند، جز بمانند آن کیفر داده نمى شود ولى هر کس کار شایسته اى انجام دهد خواه مرد یا زن در حالى که مؤمن باشد آنها وارد بهشت مى شوند و در آن روزى بى حسابى به آنها داده خواهد شد». وعده برخوردارى از نعم الهى در بهشت به هر دو طائفه داده است. «وعد الله المؤمنین و المؤمنات جنات تجرى من تحتها الانهار خالدین فیها» (توبه/آیه 72)؛ «خداوند به مردان و زنان با ایمان، باغهایى از بهشت وعده داده که نهرها از زیر درختانش جارى است جاودانه در آن خواهند ماند». وعده رزق به حساب به هر دو طائفه داده است: «و من عمل صالحا من ذکر و انثى و هو مؤمن فاولئک یدخلون الجنة و یرزقون بغیر حساب». (غافر/آیه 40)؛ «انجام عمل صالح را براى هر دو جنس ممکن مى داند».

حضرت مریم اسوه فضیلت
قرآن، در کنار هر مرد بزرگ و قدیسى، از یک زن بزرگ و قدیسه یاد مى کند، در کنار حضرت آدم (ع) و ابراهیم (ع) از همسران آنها و در کنار حضرت موسى و عیسى از مادران آنها، در نهایت تجلیل و عظمت یاد مى کند. اگر همسران نوح و لوط به عنوان زنانى ناشایسته براى شوهران شان ذکر مى کند و از زن فرعون نیز به عنوان زن بزرگى که گرفتار مرد پلید بوده، غفلت نکرده، به فرموده شهید مطهرى، گویى قرآن خواسته است در داستان ها توازن را حفظ کند و قهرمانان داستان ها را منحصر به مردان ننماید.

قرآن درباره حضرت مریم مادر عیسى مى گوید: کار او از لحاظ مقامات معنوى و فضایل نفسانى به آن جا کشیده شده بود که در محراب عبادت همواره ملائکه با او سخن مى گفتند: «فنادته الملائکة و هو قائم یصلى فى المحراب» (آل عمران/آیه 39)؛ «و هنگامى که او در محراب ایستاده، مشغول نیایش بود، فرشتگان او را صدا زدند». با او گفت شنود مى کردند: «اذ قالة الملائکة یا مریم ان الله یبشرک بکلمة منه اسمه المسیح عیسى بن مریم» (آل عمران/آیه 42)؛ «هنگامى را که فرشتگان گفتند: «اى مریم! خداوند تو را به کلمه اى وجود با عظمتى از طرف خودش بشارت مى دهد که نامش مسیح، عیسى پسر مریم است». به او بشارت مى داد: «یا مریم ان الله اصطفیک و طهرک و اصطفیک على نساء العالمین» (آل عمران/آیه 42)و (به یاد آورید) هنگامى را که فرشتگان گفتند: «اى مریم! خدا تو را برگزیده و پاک ساخته و بر تمام زنان جهان، برترى داده است».

او را به عبادت خدا مى خواند: «یا مریم اقنتى لربک و اسجدى و ارکعى مع الراکعین» (آل عمران/آیه 43)؛ «اى مریم! (به شکرانه این نعمت) براى پروردگار خود، خضوع کن و سجده بجا آور! و با رکوع کنندگان، رکوع کن». از غیب براى او روزى مى رسد: «کلما دخل علیها زکریا المحراب وجد عندها رزقا قال یا مریم انى لک هآذا قالت هو من عند الله»(آل عمران/آیه 37)؛ «هر زمان زکریا وارد محراب او مى شد، غذاى مخصوصى در آن جا مى دید. از او پرسید: «اى مریم! این را از کجا آورده اى؟ گفت: این از سوى خداست».
پس نتیجه این مى شود زن در تحصیل کمالات معنوى و فضائل اخلاقى و پیمودن پله هاى معرفت و رسیدن به قرب الهى هیچ فرق با مرد ندارد.

تساوی در کیفر و پاداش
قرآن کریم همان گونه که زنان را مانند مردان انسان و موجود برتر عالم خلقت و داراى اراده و اختیار مى داند و برایش شخصیت حقوقى قائل است، همان طور هم آنان را به طور یکسان مسئول اعمال و کردار خودش مى داند، و اگر کار خوب و نیکوى انجام داد برایش ثواب و پاداش برابر با ثواب و پاداش مردان، و اگر گناهى مرتکب شد مجازاتى برابر با مجازات مردان در انتظارشان خواهد بود، نه کمتر و نه بیشتر، و لذا قرآن مى فرماید کسى عمل صالح انجام بدهد «مرد باشد یا زن» آن مؤمن است.

الف) دخول در بهشت را پاداش مى دهد.«و من عمل صالحا من ذکر و انثى و هو مؤمن فاولئک یدخلون الجنة» (غافر/آیه 40).

ب) رزق به حساب را پاداش مى دهد.«و من عمل صالحا من ذکر و انثى و هو مؤمن فاولئک یدخلون الجنة و یرزقون بغیر حساب» (غافر/آیه 40).

ج) حیواة طیبه را پاداش مى دهد.«من عمل صالحا من ذکر و انثى و هو مؤمن فلنحیینه حیواة طیبة و لنجزینهم اجرهم باحسن ما کانو یعملون» (نحل/آیه 97).
در نقطه مقابل، اگر کسى عمل سیئه انجام بدهد و گناهى را مرتکب بشود کیفر و عقاب مى شود؛ مرد باشد یا زن:«و السارق و السارقة فاقطعوا ایدیهما جزاء بما کسبا نکالا من الله و الله عزیز حکیم»: دست مرد دزد و زن دزد را، به کیفر عملى که انجام داده اند، بعنوان یک مجازات الهى، قطع کنید! و خداوند توانا و حکیم است. (مائده/آیه 38).
«الزانیة و الزانى فاجلد و اکل واحد فهما مأة جلدة...»: هر یک از زن و مرد زنا کار را صد تازیانه بزنید (نور/آیه 2).
نتیجه این مى شود زن در تحصیل اعمال حسنه مستحق ثواب و در ارتکاب اعمال سیئه مستحق عقاب مى شود و در این جهت هم فرق با مرد ندارد.


منابع :

  1. حیدر قلیخان قزلباش معروف به سردار کابلى- مقدس چاپ لندن- انجیل برنابا

  2. حسام نقیبائى- حقوق زن در ادوار و ادیان- صفحه 32

  3. امی- روح اسلام

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/27997