سعد ابن عباده

ابوثابت، یا ابوقیس، سعدبن عباده، صحابه مهم رسول خدا و از بزرگان انصار! از معدود صحابه پیغمبر بود که از آن حضرت، اجازه کتابت حدیث گرفت و از نقبای 12 گانه انصار سعد، رئیس قبیله خزرج و از بزرگان عرب در مدینه در زمان جاهلیت و اسلام بود. او در خانواده شریف و بزرگوار پرورش یافت. مادرش عمره، دختر مسعود ابن قیس از زنهایی بود که با رسول خدا بیعت کرد و در سال 5 هجری وفات یافت، و پیغمبر بنا به درخواست سعد، بر او نماز خواند. پدرش عباده، جدش دلیم (دلهم) و پسرش قیس، همگی کریم و میهمان نواز بودند، همه روزه اطراف مکان آنها، دعوت عمومی برای صرف غذا از مردم می شد. گفته اند که در هیچ یک از خاندان عرب، سابقه نداشته که میهمانداری عمومی در چهار نسل به این صورت ادامه داشته باشد.
سعد برای پیغمبر همه روزه ظرفی از غذا می فرستاد و گاهی هم حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) را به خانه اش دعوت می کند. نیز هر شب حدود 80 نفر از اصحاب صفه را به خانه می برد و پذیرایی می کرد. در حالی که بقیه انصار، یکی دو نفر را همراه می بردند. پیامبر بارها برای او و خانواده اش دعا کردند. روزی بعد از افطار در منزل او، اینگونه دعا کردند که غذایتان را همواره نیکان خورند و فرشتگان بر شما درود فرستند و روزه داران نزد شما افطار کنند (الغیر، ج2 / 95).

سعدبن عباده در عقبه (منی) به همراه عده ای از انصار با پیغمبر اسلام بیعت کرد و این اولین بیعت در اسلام بود. اگر چه که قریش او را بعد از این بیعت دستگیر و اسیر کردند. او در بیشتر جنگهای پیغمبر، همراه حضرت بود از جمله جنگ احد، جنگ خندق و... فقط در جنگ بدر، بر اثر عارضه ای، نتوانست شرکت کند. از پرچمداران سپاه اسلام است چنانکه گویند در تمام غزوات، پرچم مهاجرین به دست امیرالمؤمنین علی (ع) و پرچم انصار به دست سعد، داده می شد. بعد از وفات پیامبر، سعد در آزمایشی سخت قرار گرفت. انصار در سقیفه بنی ساعده، جمع شدند، سعد درباره برتری انصار بر مهاجرین صحبت کرد و خود و بعضی از پسرهایش، حدیث غدیر و سایر احادیث فضیلت و برتری علی (ع) را نقل کردند و در اثر امر خلافت ابوبکر و عمر، سخن گفت و خزرجیان می خواستند با او بیعت کنند، اما با ورود ابوبکر و عمر که اختلاف دیرینه میان دو قبیله (اوس و خزرج) را یادآوری کردند، ورق برگشت و هیچکس با سعد بیعت نکرد. اگر چه سعد نیز حاضر نبود که کسی با او بیعت کند و می گفت که من دینم را به دنیا نفروشم و با خدا و رسولش، دشمنی نمی کنم.
از این رو، مردم با ابوبکر بیعت کردند، ولی سعد با ابوبکر بیعت نکرد و قوم او هم بیعت نکردند و در زمان حکومت عمر هم از عمر تبعیت نکرد و به (حوران) یکی از نواحی شام سفر کرد و در همانجا هم در سال 14 یا 15 هـ ق وفات کرد. مشهور است که عمر بن خطاب، محمدبن سلمه انصاری و خالدبن ولید را برای کشتن سعد، از مدینه به حوران فرستاد و سعد به امر عمر، به قتل رسید، آنوقت از اهل سنت گویند: او را جنیان برای خاطر عمر کشتند. پسر او، قیس بن سعد، از یاوران مخلص حضرت علی و امام حسن مجتبی صلوات الله علیهما بود.


منابع :

  1. سید هاشم رسولی محلاتی- زندگانی حضرت محمد (ص)- صفحه 240 به بعد

  2. دائرة المعارف تشیع به نقل از استیعاب، اسدالغابه، شرح ابن ابی المدینه

  3. ابراهیم برزگر- تاریخ تحول دولت در اسلام و ایران

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/28158