اهمیت نیت خالص در فرهنگ اسلامی

پیغمبران آمده اند که مردم ایمان بیاورند، ایمان با معامله گری جور جور در نمی آید. پیغمبران مردم را حتی دعوت به انفاق می کنند یعنی از آنان می خواهند که در راه خدا خرج کنند، اما جالب آنکه پس از آنکه آنان را دعوت به انفاق و جهاد کردند در مقام پذیرش، حتی هر گونه انفاقی را تحویل نمی گیرند، بلکه وقتی شخصی می آید و می گوید من می خواهم پول در راهی که شما گفته اید خرج کنم، همین که احساس می شود که این پول دادن برای خودنمائی است از او نمی پذیرد و یا وقتی فردی می آید و می گوید من می خواهم سرباز اسلام باشم از او سئوال می کند که برای چه می خواهی سرباز شوی؟ می گوید چون می خواهم اسمم در تاریخ ضبط شود، می گوید برو دنبال کارت «ما هجرت الی الله»؛ «تو به سوی خدا هجرت نکرده ای اخلاص و ایمان نداری».

خداوند در سوره لیل آیات 14 تا 18 می فرماید: «فأنذرتکم نارا تلظى لا یصلاها إلا الأشقى الذی کذب و تولى و سیجنبها الأتقى الذی یؤتی ماله یتزکى» (لیل/آیه 18-14)؛ «و من شما را از آتشى که زبانه مى کشد بیم مى دهم. کسى جز بدبخت ترین مردم وارد آن نمى شود. همان کس که آیات (خدا را) تکذیب کرد و به آن پشت نمود و به زودى با تقواترین مردم از آن دور داشته مى شود همان کس که مال خود را (در راه خدا) مى بخشد تا تزکیه نفس کند». از آنجا که یکى از شعب هدایت هشدار و انذار است در آیه مى افزاید: حال که چنین است من شما را از آتشى که زبانه مى کشد بیم مى دهم. "تلظى" از ماده "لظی" (بر وزن قضا)، به معنى شعله خالص است و مى دانیم شعله هاى خالص و خالى از هر گونه دود گرما و حرارت بیشترى دارد، و گاه واژه "لظى" به خود جهنم نیز اطلاق شده است. سپس به گروهى که وارد این آتش بر افروخته و سوزان مى شوند اشاره کرده مى فرماید: کسى جز بدبخت ترین مردم وارد آن نمى شود (لا یصلاها إلا الأشقى) و در توصیف اشقى مى فرماید: همان کسى که آیات خدا را تکذیب کرد و به آن پشت نمود (الذی کذب و تولى). بنابراین معیار خوشبختى و بدبختى همان کفر و ایمان است با پیامدهاى عملى که این دو دارد و به راستى کسى که آن همه نشانه هاى هدایت و امکانات براى ایمان و تقوى را نادیده بگیرد مصداق روشن "اشقى" و بدبخت ترین مردم است.

در جمله «الذی کذب و تولى» ممکن است "تکذیب" اشاره به "کفر" و "تولى" اشاره به ترک اعمال صالح بوده باشد، چرا که لازمه کفر همین است و نیز ممکن است هر دو اشاره به ترک ایمان باشد به این ترتیب که اول پیامبر اکرم (ص) را تکذیب مى کند و بعد پشت کرده براى همیشه از او دور مى شود. سپس سخن از گروهى مى گوید که از این آتش شعله ور سوزان برکنارند، مى فرماید: به زودى با تقواترین مردم از این آتش سوزان دور داشته مى شوند. همان کسى که اموال خود را در راه خدا انفاق مى کند، و منظورش جلب رضاى خدا، و تزکیه نفس و پاکى اموال مى باشد. تعبیر به "یتزکى" در حقیقت اشاره به قصد قربت و نیت خالص است خواه این جمله به معنى کسب نمو معنوى و روحانى باشد، یا به دست آوردن پاکى اموال، چون "تزکیة" هم به معنى "نمو دادن" آمده و هم "پاک کردن".

در آیه 103 توبه نیز مى خوانیم: «خذ من أموالهم صدقة تطهرهم و تزکیهم بها و صل علیهم إن صلاتک سکن لهم» (توبه/آیه 103)؛ «از اموال آنها زکاتى بگیر تا به وسیله آن آنها را پاک سازى و پرورش دهى و (هنگام گرفتن زکات)، به آنها دعا کن که دعاى تو مایه آرامش آنها است». سپس براى تاکید بر مساله خلوص نیت آنها در انفاقهایى که دارند، مى افزاید: هیچکس را نزد او حق نعمتى نیست تا به وسیله این انفاق جزا داده شود بلکه تنها هدفش جلب رضاى پروردگار بزرگ او است و به تعبیر دیگر بسیارى از انفاقها در میان مردم پاسخى است به انفاق مشابهى که از ناحیه طرف مقابل قبلا شده است. البته حق شناسى و پاسخ احسان به احسان کار خوبى است، ولى حسابش از انفاقهاى خالصانه پرهیزگاران جدا است. آیات فوق مى گوید: انفاق مؤمنان پرهیزگار به دیگران نه از روى ریا است و نه به خاطر جوابگویى خدمات سابق آنها است، بلکه انگیزه آن تنها و تنها جلب رضاى خداوند است و همین است که به آن انفاقها ارزش فوق العاده اى مى دهد.

تعبیر به "وجه" در اینجا به معنى "ذات" است و منظور رضایت و خشنودى ذات پاک او است. تعبیر به "ربه الاعلى" نشان مى دهد که این انفاق با معرفت کامل صورت مى گیرد و در حالى است که هم به ربوبیت پروردگار آشنا است و هم از مقام اعلاى او با خبر است. در ضمن این استثناء هر گونه نیتهاى انحرافى را نیز نفى مى کند، مانند انفاق کردن براى خوشنامى و جلب توجه مردم و کسب موقعیت اجتماعى و مانند آن، زیرا مفهوم آن منحصر ساختن انگیزه انفاقهاى آنها در جلب خشنودى پروردگار است و سرانجام در آخرین آیه این سوره به ذکر پاداش عظیم و بى نظیر این گروه پرداخته و در یک جمله کوتاه، مى گوید: و چنین شخصى به زودى راضى و خشنود مى شود. آرى همان گونه که او براى رضاى خدا کار مى کرد خدا نیز او را راضى مى سازد، رضایتى مطلق و بى قید و شرط، رضایتى گسترده و نامحدود، رضایتى پر معنى که تمام نعمتها در آن جمع است رضایتى که حتى تصورش امروز براى ما غیر ممکن است و چه نعمتى از این برتر و بالاتر تصور مى شود. آرى پروردگار اعلى، پاداش و جزاى او نیز اعلى است و چیزى برتر از رضایت و خشنودى مطلق بندگان تصور نمى شود.

شرط قبولی اعمال انسان وابسته به نیت و اخلاص آن می باشد. برای خدا فرق نمی کند ولی برای خود آن شخص فرق می کند، او اگر خدا را نشناسد و با او آشنا نباشد یک نوع سلوک روحی می کند و اگر آشنا باشد نوعی دیگر. اگر آشنا نباشد عمل یک بعدی انجام می دهد، عملش تنها حسن فعلی و حسن تاریخی می یابد، ولی اگر آشنا باشد عمل دو بعدی انجام می دهد و عملش حسن فاعلی و حسن ملکوتی نیز پیدا می کند و دو بعدی می گردد، اگر آشنا باشد خودش و عملش به سوی خدا بالا می رود و اگر آشنا نباشد بالا نمی رود. به عبارت دیگر، برای خدا فرق نمی کند اما برای عمل فرق می کند، در یک صورت، عمل، عملی می شوند زنده و صعود کننده به بالا، و در صورت دیگر عملی می شود مرده و هبوط کننده به پایین. اگر به فرض (البته فرض محال)، کسی خدا را نشناسد و با عمل خود به سوی خدا بالا رود خدا او را باز نمی گرداند، اما حقیقت این است که کسی که خدا را نمی شناسد حجابی را پاره نمی کند، طوری از اطوار نفس را طی نمی نماید و به سوی ملکوت خدا بالا نمی رود تا عملش آن جهانی گردد و جنبه ملکوتی بیابد و صورتی پیدا کند که در آن جهان مایه بهجت و لذت و سرور و سعادت او گردد. مقبولیت عمل نزد پروردگار جز این نیست که عمل این چنین باشد. اسلام عمل با روح می خواهد نه عمل بی روح. به همین جهت اگر مسلمانی زکات خود را بدهد ولی شائبه ریا در آن باشد پذیرفته نیست، اگر به جهاد برود ولی برای خودنمایی باشد قبول نیست. قانون الهی می گوید سرباز اجباری به درد من نمی خورد، من سربازی می خواهم که روحا سرباز باشد، سربازی می خواهم که ندای: «ان الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة» (توبه/آیه 111)؛ «همانا خدا از مومنان جان و مالشان را به بهای بهشت خریداری کرد» را پذیرفته باشد و صمیمانه به آن لبیک بگوید.

از رسول اکرم (ص) در روایت متواتر میان شیعه و سنی رسیده است که: «انما الاعمال بالنیات؛ همانا کارها وابسته به نیتهاست»، «لکل امرء مانوی، برای هر کس همان است که آن را قصد کرده است»، «لا عمل الا بنیة؛ هیچ عملی بدون نیت پذیرفته نیست». در حدیثی به این شکل روایت شده است: «انما الاعمال بالنیة، و انما لامرء ما نوی، فمن کانت هجرته الی الله و رسوله فهجرته الی الله و رسوله، و من کانت هجرته لدنیا یصیبها او امرأش یتزوجها فهجرته الی ما هاجر الیه؛ همانا اعمال وابسته به نیت است، برای انسان همان است که قصد کرده و هدف قرار داده است. هر کس به خاطر خدا و رسول هجرت کرده است، هجرتش به سوی خدا و رسول است و هر کس به خاطر زنی که با او ازدواج کند و یا به خاطر ثروتی که به چنگ آورد هجرت کرده است هجرتش به سوی همان خواهد بود».

امام صادق (ع) فرمود: کارتان را برای خدا قرار دهید نه برای مردم، زیرا هر چه برای خدا است برای خدا (بسوی خدا)، است و هر چه برای مردم است بسوی خدا بالا نمی رود. نیت، جان عمل است و همانطوری که تن آدمی شریف است به جان آدمیت، شرافت عمل آدمی نیز بستگی به جان آن دارد. جان عمل چیست؟ جان عمل، اخلاص است. قرآن کریم می فرماید: «و ما امروا الا لیعبدوا الله مخلصین له الدین» (بینة/آیه 5)؛ «مأموریت نیافتند جز اینکه خدا را از روی اخلاص بپرستند».


منابع :

  1. مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن 1 و 2، صفحه 231 و 230

  2. مکارم شیرازی- تفسیر نمونه، ج‏27، ص84-79

  3. مرتضی مطهری- عدل الهی صفحه 363

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/28881