بررسی برخی از علل تعدد زوجات پیامبر اکرم

از اعتراضاتی که به پیغمبر محترم اسلام کرده اند، یکی موضوع تعدد زنهای آن حضرت است. می گویند: زیاد زن گرفتن ذاتا دلیل بر شر و شور و تسلیم بلاشرط در مقابل شهوت است. و پیغمبر اسلام خود به چهار زنی که برای پیروان خود حلال نموده بود، اکتفا ننموده و تا نه (9) زن برای خود تزویج کرد. این بحث دارای جهاتی مختلف و مرتبط با یک سلسله آیات زیادی است که به طور متفرق در قرآن کریم ذکر شده است. در این جا فقط اشاره ای نموده و به طور اجمال چنین می گوییم: این معترضین اصولا باید متوجه باشند که تعدد زوجات پیغمبر مربوط به افراط در زن دوستی نبوده، بلکه ازدواج های آن حضرت مربوط به جهات خاص دیگری است که اکنون به شرح مختصر آن می پردازیم.

بیست سال ازدواج با حضرت خدیجه (س)
اولین زنی که پیغمبر اکرم گرفت، حضرت خدیجه (س) بود (ازدواج پیغمبر با خدیجه در سال 15 قبل از بعثت بوده و پیغمبر در سن 25 سالگی خدیجه را که 40 سال داشت به ازدواج خود در آورد، خدیجه زن بیوه ای بود که قبلا دو شوهر کرده بود، شوهر اول او مردی بود به نام «عتیق بن عابد مخزومی» و از او فرزندی به نام جاریه داشت و شوهر دومش «ابوهالة بن منذر اسدی» بود که از او هم فرزندی به نام هند داشت) و آن حضرت بیش از 20 سال و بدون اینکه زن دیگری بگیرد، با او زندگی کرده و دو ثلث از عمر بعد از ازدواج خود را فقط با او به سر برد. بعثت پیغمبر در دوران بعد از ازدواج بود، آن حضرت پس از بعثت، سیزده سال در مکه به سر برد. سپس به مدینه مهاجرت فرموده و برنامه تبلیغاتی خود را شروع کرد.

ازدواج های بعد از رحلت حضرت خدیجه
پیغمبر بعد از خدیجه با زنانی ازدواج کرد که عده ای از آنها دوشیزه و بعضی بیوه بودند، و در میان زن های آن حضرت جوان و پیر هر دو دیده می شد، و این آزادی در ازدواج هم بیش از ده سال دوام نداشت و پس از آن، ازدواج تازه بر آن حضرت حرام شد. تحریم بوسیله این آیه شد: «لایحل النساء من بعد و لا ان تبدل بهن من ازواج ولو اعجبک حسنهن الا ماملکت یمینک و کان الله علی کل شیء رقیبا؛ از اين پس ديگر [گرفتن] زنان و نيز اينكه به جاى آنان زنان ديگرى بر تو حلال نيست هر چند زيبايى آنها براى تو مورد پسند افتد به استثناى كنيزان و خدا همواره بر هر چيزى مراقب است.» (احزاب/ 52).
با این ترتیب، پیداست که داستان تعدد زوجات پیغمبر را نمی توان حمل بر زن دوستی و شیفتگی آن حضرت نسبت به جنس زن نمود، چه آنکه برنامه ازدواج آن حضرت در آغاز زندگی که تنها به خدیجه اکتفا فرمود، و همچنین در پایان زندگی که اصولا ازدواج بر او حرام شد، منافات با بهتان زن دوستی آن حضرت دارد. علاوه بر اینکه ما می بینیم معمولا کسانی که عشق فراوانی به زن داشته و تمایل زیادی نسبت به آن ابراز می دارند، عاشق جمال و زینت نیز بوده و شیفته ناز و کرشمه می باشند. علاقه این قبیل مردان بیشتر به زن جوان و زیبا چهره ای است که در بهار زندگی باشد. در صورتی که هیچ یک از این خصوصیات در قیافه روحی پیغمبر اسلام نمودار نیست.
او در ازدواج های خود به هیچ یک از این امور مقید نبود و لذا در تاریخ می بینیم که بعد از ازدواج با دوشیزه، با بیوه هم ازدواج فرموده (تنها زن باکره ای که پیغمبر گرفت عایشه بود، و پیغمبر او را در مکه بعد از مرگ خدیجه عقد کرد و زفاف او بعد از هجرت در مدینه واقع شد و زنان دیگری که پیغمبر بعد از مرگ خدیجه تزویج فرمود و همه آنها هم بیوه بوده اند عبارتند از: 1- سوده 2- زینب بنت خزیمه 3- حفصه 4- ام السلمه 5- زینب بنت جحش 6- جویریه 7- ام حبیبه 8- صفیه 9- میمونه) و  همچنین پس از ازدواج با زنی جوان و زیبا، پیرزنی از کار افتاده را هم به ازدواج خود در آورده است (اولین زن پیغمبر خدیجه بود که بنا به نقل احمدبن حسن حر عاملی در مواقع ازدواج با پیغمبر 40 سال داشته، عایشه را که بعد از مرگ خدیجه عقد فرمود شش ساله بوده است، ولی به طوری که گفتیم زفاف او بعد از هجرت واقع شده و در این موقع عایشه ده سال داشته، زنانی را که پیغمبر بعد از عقد عایشه تزویج فرمود هیچ کدام دوشیزه نبوده و اغلب دارای سن زیادی نیز بودند). و تاریخ سیره آن حضرت گواه خوبی بر مطلب است. طبق شهادت تاریخ ازدواج آن حضرت با ام سلمه که پیرزنی بیش نبود و همچنین با زینب دختر «جحش» (به فتح جیم و سکون حا و شین) که 50 سال داشت، بعد از ازدواج با عایشه و ام حبیبه جوان و زیبا بوده است.

پرهیز از زینت و تجمل
و علاوه او خود صریحا زنان خویش را از هر زینت و تجملی نهی می فرمود و آنها را بین طلاق و زهد در دنیا و ترک زینت و تجمل مخیر فرمود. قرآن که بهترین گواه مطلب است در این باره چنین می گویند: «یا ایها النبی قل لازواجک ان کنتن تردن الحیاة الدنیا و زینتها فتعالین امتعکن و اسرحکن سراحا جمیلا* و ان کنتن تردن الله و رسوله والدار الاخرة فان الله اعد للمحسنات منکن اجرا عظیما؛ اى پيامبر به همسرانت بگو اگر خواهان زندگى دنيا و زينت آنيد بياييد تا مهرتان را بدهم و [خوش و] خرم شما را رها كنم. و اگر خواستار خدا و فرستاده وى و سراى آخرتيد پس به راستى خدا براى نيكوكاران شما پاداش بزرگى آماده گردانيده است.» (احزاب/ 29 و 28). و به طوری که می دانید اصولا روحیه انزجار از زینت و تجمل نمی تواند از خصوصیات روحی یک مرد حریصی که دیوانه وار آمیزش با زن را دوست دارد، باشد.

علل ازدواج های پیغمبر
برای یک محقق منصف چاره ای نیست جز اینکه، ازدواج های زیادی که آن حضرت در اواسط عمر خود فرموده است، بر مبنای غیر از شهوت و میل به خوش گذرانی توجیه کند. چه آنکه پاره ای از ازدواج های حضرت صرفا برای کسب قدرت بوده و می خواست تا از راه وصلت، قبیله و عشیره خود را گسترش داده و از آن به نفع تبلیغ استفاده کند. و بعضی از ازدواج های آن حضرت فقط برای این بود که دلی را به دست آورده و دل جویی از طرف نموده باشد، و می خواست تا در پرتو ازدواج، از بعضی خطرات احتمالی محفوظ بماند. در برخی ازدواج ها قصدش این بود که صرفا زنی را از بدبختی و فلاکت فقر نجات داده و معاش او را تأمین کند و می خواست با این ازدواج عملا پیروان خود را تربیت نموده و نگهداری از فقرا و بیچارگان را در بین آنها عملا برقرار سازد.
و در تعدادی ازدواجها، نظر این بود که حکمی از احکام الهی را اجرا نموده و به این ترتیب افکار غلط دوره جاهلیت را درهم بکوبد. چنانکه از ازدواج زینب دختر جحش همین نظر را داشته، زینب نخست زن زیدبن حارثه بود، زید که پسرخوانده رسول خدا بود او را طلاق داد، عرب چنین گمان می کرد که زن پسر خوانده، بر شخص حرام است، همان طور که زن پسر واقعی حرام می باشد. پیغمبر زینب را بعد از طلاق گرفتن از زید به ازدواج خود در آورد تا با این فکر غلط، مبارزه کرده باشد و آیاتی هم در این باب نازل شد چنانچه قرآن در این خصوص می فرماید: «فلما قضی زید منها و طرا زوجنا کها لکیلا یکون علی المومنین حرج فی ازواج ادعیاتهم اذا قضوا منهن و طرا و کان امرالله مفعولا؛ پس چون زيد از آن [زن] كام برگرفت [و او را ترك گفت] وى را به نكاح تو درآورديم تا [در آينده] در مورد ازدواج مؤمنان با زنان پسرخواندگانشان چون آنان را طلاق گفتند گناهى نباشد و فرمان خدا صورت اجرا پذيرد» (احزاب/ 37).


منابع :

  1. سید محمدحسین طباطبایی- معنویت تشیع- صفحه 137-140

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/28913