تحلیل عقلانی وجوب تقلید

سلوک طریق اجتهاد و تقلید یکی از اساسی ترین اجزای برنامه زندگی را در جایی که می داند با اجتهاد عاجز است، با تقلید می پیماید. بنابراین دستور اجتهاد و تقلید در اسلام، ارشاد مردم خواهد بود به سوی روشی که فطرت انسانی به آن هدایت می نماید.

رابطه آگاهی، منفعت و عمل انسانی

نوع انسان مانند انواع دیگری که در جهان آفرینش وجود دارند، مناسب ساختمان وجودی خود، هدفی دارد و طبق هدف مخصوص خود، با قوا و ادواتی تجهیز شده است. با وسایل و تجهیزاتی که دارد، پیوسته از راه ابقای وجود و رسیدن به هدف کمالی خود، با به کار انداختن همان وسایل و تجهیزات کوشا بوده، فعالیت می کند. تلاش و فعالیت انسان در راه رسیدن به مقاصد زندگی، فعالیتی است ارادی و از فکری که ویژه انسان است سرچشمه می گیرد. انسان، اوضاع جهان و آفرینش و همچنین حوادثی را که در دسترس وی قرار دارد و نیز ماده ای را که روی آن کار می کند، تشخیص می دهد و اعمال و کوشش هایی را که در آنها به امکاناتی امیدوار است، از جهت خیر و شر و نفع و ضرر و باید و نیابد می سنجد و پس از اینکه کاری مناسب مقاصد حیاتی خود یافت و مارک این کار را باید کرد به رویش زد، اقدام به عمل کرده، کار را انجام می دهد. آنچه ما با نهاد خدادادی خود درک می کنیم، این است که انسان تا علل و عوامل یا لوازم و آثار چیزی را درک نکند، به ثبوت و واقعیت آن چیز قضاوت نخواهد کرد و همچنین تا عوامل و موجبات، یا آثار و فواید کاری را از نظر نگذراند، به انجام دادن آن کار اقدام نخواهد نمود.

انسان موجودی استدلالی

ما در خودمان عینا مشاهده می کنیم که هر پدیده ای از پدیده های هستی و هر حادثه ای از  حوادث جهان به یکی از حواس ما جلوه می کند. حتی کوچک ترین صدایی که می شنویم، برگشته و از علل پیدایش آن جست و جو می نماییم و هر کاری را که می خواهیم انجام دهیم تفصیلا یا اجمالا علت اقدام خود را و اگر از آن هم غفلت داشته باشم، لااقل فواید و منافع کار را از نظر می گذرانیم و بالاخره در مورد تشخیص فکری نامبرده، یک فعالیت فکری از علل و فواید به عمل می آوریم، این فعالیت و جستجوی فکری همان است که به اصطلاح علمی استدلال نامیده می شود. پس انسان با فطرت خدادادی و موجودیت تکوینی خود یک موجود استدلالی است و طبعا، هم در نظریات علمی و هم در قضایای عملی خود راه استدلال را می پیماید. چیزی که هست، معلومات نظری و همچنین احتیاجات علمی انسان بی شمار و به اندازه ای زیاد و بیرون از حد و حساب است که هرگز یک فرد انسان عادی به شمردن آنها قادر نیست، تا چه رسد به اینکه در هر یک از جزئیات آنها تفصیلا به استدلال پرداخته، با نیروی فکری خود در تشخیص حق و باطل و خیر و شر آنها استقلال به خرج دهد. البته همین است که طبعا افراد انسان را به سوی اجتماع مدنیت کشانیده، فعالیت های مربوط به زندگی را در میانشان توزیع و تقسیم می نماید.

عقلانی بودن رجوع به متخصص

درک این حقیقت، انسان را (اضطرارا) وادار می نماید که در جهاتی از زندگی خود که تا اندازه ای در شناسایی آنها تخصص و مهارت و خبرگی دارد، به سلوک راه استدلال پرداخته، با تشخیص علمی پیش رود، یعنی اجتهاد نماید و در جهات دیگری که تخصص و خبرگی ندارد، به کسی که ایمان به تخصص و درستکاری وی دارد گرویده، بواسطه همین اتصال، تشخیص علمی او را برای خود تشخیص علمی فرض نموده پیش رود. یعنی عمل خود را به نظر وی تطبیق نموده، از وی تقلید نماید. ما هر کاری را که بخواهیم انجام دهیم و راه رسمش را ندانسته باشیم، به خبره همان کار مراجعه می کنیم، و به هر شغلی که خواسته باشیم وارد شویم، راه و چاره آن را از متخصص همان شغل می پرسیم؛ و هر فن و صنعتی را که می خواهیم یاد بگیریم، به شاگردی استادی می شتابیم که در آن فن و صنعت بصیر بوده و کارکرده است. درمان درد را از پزشک، نقشه بنا را از معمار می خواهیم و اصولا سازمان تعلیم و تربیت عمومی در محیط اجتماعی انسان روی همین اصل استوار است.

از بیان گذشته نتیجه گرفته می شود که

اولا: مسئله اجتهاد و تقلید یکی از اساسی ترین و عمومی ترین مسایل حیاتی انسان می باشد و هر انسانی که قدم به دایره جامعه می گذارد، از لحاظ رویه اجتهاد و تقلید، ناگزیر است.

ثانیا: هر انسانی در بخش بسیار کوچکی از جهات زندگی خود، به اجتهاد می پردازد و بخش های دیگری را (که بزرگ ترین قسمت زندگی است) با تقلید می گذراند، راستی کسی که می پندارد در زندگی خود زیر بار تقلید نرفته و نخواهد رفت، با پندار دروغی و حنده داری خود را فریب می دهد.

ثالثا: در قضاوت عمومی و فطرت، لزوم تقلید در جایی است که انسان جاهل بوده و توانایی اعمال نظر و بررسی فکری مسئله را نداشته باشد و مرجع تقلید و پیشوای صلاحیت دار، یعنی صاحب نظر و قابل اعتماد و وثوق بوده باشد، در غیر این صورت تقلید قابل نکوهش است.

دعوت فطری دین به اجتهاد و تقلید

در ذیل نتیجه اولی (فطری بودن اجتهاد و تقلید) می گوییم: دین اسلام چنانکه از بیانات مکرر و روشن کتاب و سنت به دست می آید، دین فطرت است و انسانیت را به سوی یک سلسله مسایل حیاتی دعوت می کند که خصوصیت آفرینش انسانی و فطرت خدادادی او به سوی آنها هدایت و رهبری می نماید. خدای متعال در کتاب آسمانی خود می فرماید: «فاقم وجهک للدین حنیفا فطرت الله التی فطر الناس علیها لاتبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم» (سوره روم آیه 30): « پس در حالت اعتدال و با کمال استواری دین را استقبال نموده، بپذیر، دینی که به آفرینش مخصوص انسانی منطبق شود، زیرا آفرینش ثابت است (و می تواند دینی را که به آن منطبق است تثبیت کند) و آن دین می باشد که می تواند مردم را اداره نموده، به سعادت برساند». (روم/ 30) و البته نظر به این که (اجتهاد و تقلید) یکی از مسایل اساسی فطری است، دین مقدس اسلام که به فطرت اصلی دعوت می نماید، به سوی آن نیز دعوت خواهد نمود.

مبارزه با تقلید کورکورانه

در خاتمه باید متذکر بود: تقلیدی که مورد بحث ما است، غیر از تقلیدی است که به معنی تبعیت کورکورانه و پیروی بی خردانه می باشد، که اسلام با تمام قوا با آن مبارزه می کند و قرآن کریم مانند آیه شریفه: «قالوا بل نتبع ما الفینا علیه آیاتنا اولو کان آباوهم لا یعقلون شیئا ولا یهتدون و مثل الذین کفروا کمثل الذی ینعق بمالا یسمع الا دعاء و نداء صم بکم عمی فهم لا یعقلون». «و نظیر قسمت اول این آیه در سوره مائده آیه 104 نیز آمده، می گویند: به آنچه بر ما نازل نموده تابع نمی شویم، بلکه تابع آن طریقه ای می شویم که پدران خود را همان طریقه یافته ایم. آیا در صورتی که پدرانشان نادان بوده و راه را پیدا نکنند، باز تبعیت آنها را می کنند؟ و کسی که این کفار را دعوت می کند، مانند کسی است که حیواناتی را صدا می نماید که از دعوت وی چیزی جز صدا درک نمی کنند. اینان گوش شنوا و زبان گویا و چشم بینای خود را از دست داده و در نتیجه چیزی نمی فهمند و تعقل نمی کنند» (بقره/17) آن را یکی از رذیل ترین و مذموم ترین صفات انسانی شمرده، آنها را که از نیاکان و بزرگانشان و یا از مردمان هواپرست و هوسباز بی چون و چرا و بدون منطقی صحیح تقلید و تبعیت می کنند و دنبال هر صدایی می افتند، جزء حیوانات می شمارد، زیرا آنها مغز متفکر خود را از دست داده، خاصیت انسانی شان که فطرت استدلال و کنجکاوی باشد، به تاراج رفته است.


منابع :

  1. علامه طباطبائی- معنویت تشیع- صفحه 225-222

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/28998