مفهوم ظاهر و باطن قرآن

«ظاهر و باطن» معنایش این نیست که لفظ قرآن وضع شده برای معنای باطنی و معنای ظاهری مجاز است، «بلکه» یعنی در آن واحد بطون متعدده دارد، یک ظاهر دارد و یک باطن، اهل ظاهر ظاهرش را می فهمند و اهل باطن باطنش را. بنابراین قرآن مجید ظاهر و باطن دارد خداى متعال در کلام خود می فرماید: «و اعبدوا الله و لا تشرکوا به شیئا؛ خدا را بپرستید و هیچ چیزى را (در عبادت) شریک او قرار مدهید.» (نساء/ 36) و ظاهر این کلام نهى از پرستش معمولى بتها است چنانکه می فرماید: «فاجتنبوا الرجس من الاوثان؛ دورى گزینید از پلیدیها که بتها باشند.» (حج/ 30) ولى با تامل و تحلیل معلوم می شود که پرستش بتها براى این ممنوع است که خضوع و فروتنى در برابر غیر خدا است و بت ‏بودن معبود نیز خصوصیتى ندارد چنانکه خداى متعال اطاعت‏ شیطان را عبادت او شمرده می فرماید: «الم اعهد الیکم یا بنى آدم ان لا تعبدوا الشیطان‏؛ آیا فرمان ندادم به شما اى بنى آدم که شیطان را مپرستید.» (یس/ 60)
با تحلیلى دیگر معلوم می شود که در طاعت و گردن گذارى انسان میان خود و غیر فرقى نیست و چنانکه از غیر نباید اطاعت کرد از خواسته هاى نفس در برابر خداى متعال نباید اطاعت و پیروى نمود چنانکه خداى متعال اشاره می کند: «افرایت من اتخذ الهه هواه‏؛ آیا دیدى کسى را که هواى نفس خود را خداى خود قرار داده.» (جاثیه/ 23) و با تحلیل دقیق‏ترى معلوم می شود که اصلا به غیر خداى متعال نباید التفات داشت و از وى غفلت نمود زیرا توجه به غیر خدا همان استقلال دادن به او و خضوع و کوچکى نشان دادن در برابر اوست و این ایمان روح عبادت و پرستش می باشد خداى متعال می فرماید: «و لقد ذرانا لجهنم کثیرامن الجن و الانس اولئک هم الغافلون؛ سوگند می خورم ما بسیارى از جن و انس را براى جهنم آفریدیم آنان همان غفلت کنندگان از خدا هستند.» (اعراف/ 179) چنانکه ملاحظه می شود از آیه کریمه: «و لا تشرکوا به شیئا» ابتدائا فهمیده می شود اینکه نباید بتها را پرستش نمود و با نظرى وسیعتر اینکه انسان از دیگران به غیر اذن خدا پرستش نکند و با نظرى وسیعتر از آن اینکه انسان حتى از دلخواه خود نباید پیروى کند و با نظر وسیعتر از آن اینکه نباید از خدا غفلت کرد و به غیر او التفات داشت.
همین ترتیب یعنى ظهور یک معناى ساده ابتدائى از آیه و ظهور معناى وسیعترى به دنبال آن و همچنین ظهور و پیدایش معنائى در زیر معنائى در سر تا سر قرآن مجید جارى است و با تدبر در این معانى معناى حدیث معروف که از پیغمبر (ص) ماثور و در کتب حدیث و تفسیر نقل شده است: «ان للقرآن ظهرا و بطنا و لبطنه بطنا الى سبعة ابطن‏» روشن می شود. (تفسیر صافى مقدمه 8 و سفینه البحار ماده بطن) بنابر آنچه گذشت قرآن مجید ظاهر دارد و باطن (یا ظهر و بطن) که هر دو از کلام اراده شده ‏اند جز اینکه این دو معنى در طول هم مرادند نه در عرض همدیگر نه اراده ظاهر لفظ اراده باطن را نفى می کند و نه اراده باطن مزاحم اراده ظاهر می باشد.
حدیثی هست که شیعه و سنی روایت‏ کرده ‏اند که پیغمبر اکرم راجع به قرآن فرمود: «ظاهره انیق و باطنه‏ عمیق» ظاهرش زیباست، یک جنبه قرآن جنبه‏ زیبایی و هنری آن است و به تعبیر علمای اسلامی جنبه فصاحت و بلاغتش است‏. فصاحت و بلاغت اصطلاحاتی است که علمای اسلام بعد وضع کردند و بعد پیدا شده است و کار بدی هم نکردند، کار خوبی کردند. بعد علمی در این زمینه‏ وضع کردند. اهتمامی که علمای اسلام بعدها در علوم ادبی پیدا کردند در صرف و نحو و معانی و بیان و بدیع که مجموع اینها را فصاحت و بلاغت و محسنات می‏ گویند همه به تبع این زیبایی قرآن بود، چون در قرآن این‏ زیبایی را می ‏دیدند برای اینکه بهتر بتوانند زیباییهای قرآن را کشف کنند این علوم را ابتکار و کشف کردند.
«ظاهره انیق و باطنه عمیق.» "ظاهره انیق" زیبایی‏ش را می‏ گوید، "باطنه عمیق" جنبه علمی و فکریش را می ‏گوید: و باطن آن خیلی ژرف است، ژرف است، یعنی عمقش‏ خیلی زیاد است مثل یک دریایی که شما در آن شناوری می ‏کنید، یک مقدار می‏ روید ولی آن هنوز عمق دارد، یک مقدار دیگر می ‏روید باز هم هنوز عمق‏ دارد، باز هم می ‏روید هنوز هم عمق دارد «له تخوم و علی تخومه تخوم» اینجا طبقه به طبقه بودن قرآن را ذکر می‏ کند، می‏ گوید یک نهایتی دارد ولی بالای این نهایت، نهایت دیگر است، حدی دارد، بالای این حد، حد دیگری است، که در این زمینه هم باز ما زیاد داریم که قرآن «عبارات‏ و اشارات و لطائف و حقائق، العبارات للعوام و الاشارات للخواص و اللطائف للاولیاء و الحقائق للانبیاء» طبقه به طبقه است، یعنی درجه‏ به درجه است، سطح به سطح است، یک سطح قرآن برای یک سطح از افکار است، سطح دیگری دارد برای سطح فکر بالاتری «لا تفنی عجائبه و لا تنقضی‏ غرائبه؛ شگفتیهای قرآن تمام نمی‏ شود، عجائب قرآن پایان‏ نمی ‏پذیرد.» (نهج البلاغه/ خطبه 18)
معلوم است که پیغمبر اکرم از روز اول نظر داشته است به این‏ مطلب که آنچه که امروز بشر درباره قرآن کشف می‏ کند آخرین حد قرآن نیست‏، محتویات قرآن چیست؟ آن چیزهایی است که تدریجا در آینده باید کشف‏ کنند و بفهمند، و حقا وقتی که ما در حدود فهم و فکر خودمان نگاه می‏ کنیم‏ می ‏بینیم که آنچه که امروز بشر درباره اعجاز قرآن چه از جنبه زیبائی و چه‏ از جنبه علمی و مخصوصا از جنبه علمی کشف می‏ کند و واقعا می ‏فهمد و واقعا هم به دل انسان می‏ چسبد نه یک چیزی که بخواهند ببندند و پیش خود بسازند، خیلی بیش از آن چیزی است که مثلا در ده قرن قبل چه از نظر زیبایی و چه‏ از نظر علمی و فکری می‏فهمیده ‏اند.
در حدیثى از امام صادق (ع) نقل شده است که در تفسیر آیه «مرج البحرین یلتقیان؛ دو دريا را [به گونه ‏اى] روان كرد [كه] با هم برخورد كنند.» (الرحمن/ 19) فرمود: «على و فاطمه (ع) بحران عمیقان، لایبغى احدهما على صاحبه، یخرج منهما اللؤلؤ و المرجان، قال: الحسن و الحسین (ع)؛ على و فاطمه دو دریاى عمیقند که هیچ یک بر دیگرى تجاوز نمى کند، و از این دو دریا لؤلؤ و مرجان یعنى حسن و حسین خارج شده اند.» در تفسیر در المنثور همین معنى از بعضى از صحابه پیامبر (ص) نقل شده است. مرحوم طبرسى نیز در مجمع البیان آن را با مختصر تفاوتى نقل کرده است مى دانیم قرآن مجید داراى بطونى است و یک آیه ممکن است چندین معنى، و یا دهها معنى داشته باشد، و آنچه در این حدیث آمده است از بطون قرآن مى باشد که منافاتى با معنى ظاهر آن ندارد.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- عرفان حافظ- صفحه 42-44

  2. ناصر مکارم شیرازی- تفسير نمونه- جلد 23 صفحه 133

  3. سید محمدحسین طباطبايى- قرآن در اسلام- صفحه 27

  4. مرتضی مطهری- نبوت- صفحه 226-225

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/29030