نظرات گوناگون در مورد آسمانهاى هفتگانه‏ در قرآن

خداوند در سوره بقره آیات 28 تا 29 می فرماید: «کیف تکفرون بالله و کنتم أمواتا فأحیاکم ثم یمیتکم ثم یحییکم ثم إلیه ترجعون، هو الذی خلق لکم ما فی الأرض جمیعا ثم استوى إلى السماء فسواهن سبع سماوات و هو بکل شیء علیم»؛ «چگونه به خداوند کافر مى شوید در حالى که شما اجسام بى روحى بودید و او شما را زنده کرد، سپس شما را مى میراند، و بار دیگر شما را زنده مى کند، سپس به سوى او باز مى گردید (بنا براین نه حیات و زندگى شما، از شما است و نه مرگتان، آنچه دارید از خدا است). او خدایى است که همه آنچه (از نعمتها) در زمین وجود دارد، براى شما آفریده سپس به آسمان پرداخت، و آنها را به صورت هفت آسمان مرتب نمود و او به هر چیز آگاه است».(بقره/ 28).
در این آیات به دلائل توحید پرداخته و مى گوید: سپس خداوند به آسمان پرداخت و آنها را به صورت" هفت آسمان" مرتب نمود، و او به هر چیز آگاه است" (ثم استوى إلى السماء فسواهن سبع سماوات و هو بکل شیء علیم).
جمله "استوى" از ماده "استواء" گرفته شده که در لغت به معنى تسلط و احاطه کامل و قدرت بر خلقت و تدبیر است، ضمنا کلمه "ثم" در جمله "ثم استوى إلى السماء" الزاما به معنى تأخیر زمانى نیست بلکه مى تواند به معنى تأخیر در بیان و ذکر حقایقى پشت سر هم بوده باشد. کلمه "سماء" در لغت به معنى طرف بالا است، و این مفهوم جامعى است که مصداقهاى مختلفى دارد، به همین جهت مى بینیم در قرآن در موارد گوناگونى به کار رفته است:
1- گاهى به "جهت بالا" در قسمت مجاور زمین اطلاق شده، چنان که مى فرماید: «ألم تر کیف ضرب الله مثلا کلمة طیبة کشجرة طیبة أصلها ثابت و فرعها فی السماء»؛ «آیا ندیدى خداوند چگونه مثل زده است گفتار پاک را به درخت پاکیزه اى که ریشه اش ثابت و شاخه اش در آسمان است».(ابراهیم/ 24).

2- گاه به منطقه اى دورتر از سطح زمین (محل ابرها) اطلاق شده، چنان که مى خوانیم: «و نزلنا من السماء ماء مبارکا»؛ «ما از آسمان آب پر برکتى نازل کردیم». (ق/ 9).

3- گاه به "قشر متراکم هواى اطراف زمین" گفته شده: «و جعلنا السماء سقفا محفوظا»؛ «ما آسمان را سقف محکم و محفوظى قرار دادیم». (انبیاء/ 32) زیرا مى دانیم جو زمین که همچون سقفى بر بالاى سر ما قرار دارد، داراى آن چنان استحکامى است که کره زمین را در برابر سقوط سنگهاى آسمانى حفظ مى کند، این سنگها که شبانه روز، مرتبا در حوزه جاذبه زمین قرار گرفته و به سوى آن جذب مى شوند، اگر این قشر هواى متراکم نبود ما مرتبا در معرض سقوط این سنگهاى خطرناک بودیم، اما وجود این قشر، سبب مى شود که سنگها پس از برخورد با جو زمین مشتعل و سپس خاکستر شود.

4- و گاهى به معنى" کرات بالا" آمده است: «ثم استوى إلى السماء و هی دخان»؛ به آسمانها پرداخت در حالى که دود و بخار بودند. «و از گاز نخستین، کرات را آفرید» (فصلت/ 11).

مقصود از آسمان هاى هفتگانه چیست؟
نظر هیئت قدیم درباره مساله هفت آسمان و هفت زمین که در قرآن آمده چیست؟ هیئت قدیم شکل خاصی داشت که به طور قطع امروز منسوخ و باطل شده است و آن این است که قائل به نه آسمان بود (نه کرسی فلک نهد اندیشه زیر پای تا بوسه بر رکاب قزل ارسلان زند) که آنها را نه فلک می گفتند، و فلک اول یا آسمان اول عبارت بود از فلکی که به عقیده هیئت قدیمی که آن را "هیئت بطلمیوسی" می گویند ماه در آن فلک و آسمان اختصاصا قرار داشت و غیر از ماه هیچ چیز دیگری در آنجا قرار نداشت. آسمان دوم محیط به آسمان اول و چسبیده به آن بود (می گفتند مثل لایه های پیاز که به یکدیگر چسبیده است، و بین آسمانی و آسمانی خلئی وجود ندارد و محال است وجود داشته باشد) و در همه این آسمان فقط یک ستاره وجود دارد که عطارد است. آسمان سوم باز محیط بر آسمان دوم و چسبیده به آن است و در تمام آن هم فقط یک ستاره وجود دارد که آن زهره است. در آسمان چهارم همین طور یک ستاره وجود دارد که خود خورشید است. در آسمان پنجم یک ستاره که آن مریخ است، و در ششم مشتری، و در هفتم زحل، و در آسمان هشتم همه ستارگان ثوابت، و در آسمان نهم هیچ ستاره ای وجود ندارد. آنگاه وقتی می خواستند آیات قرآن را به این هیئت تطبیق کنند می گفتند: اولا چرا قرآن گفته است هفت آسمان، و حال آنکه هیئت می گوید نه آسمان، و ثانیا چرا قرآن می گوید ما نزدیکترین آسمانها را به ستارگان مزین کرده ایم و حال آنکه نزدیکترین آسمانها فقط ماه در آن هست و باقی آسمان ها هم هر کدام یک ستاره، و آن آسمانی که همه ستارگان ثوابت در آن هست آسمان هشتم است نه نزدیکترین آسمان ها. از آن مشکل تر مسأله هفت زمین بود که به هیچ شکلی قابل حل و توجیه نبود چون در آن هیئت، زمین ما یگانه زمین موجود بود، که آن یگانه زمین موجود هم در مرکز عالم قرار داشت و باقی «ستارگان» در دور آن بودند. آن وقت این مسأله خیلی مشکل می شد و پاسخی برای آن نداشت. مفسران و دانشمندان اسلامى نیز بیانات گوناگونى دارند و تفسیرهاى مختلفى کرده اند:
1- بعضى آسمانهاى هفتگانه را، همان "سیارات سبع" مى دانند (عطارد، زهره، مریخ، مشترى، زحل، و ماه و خورشید)، که به عقیده دانشمندان فلکى قدیم جزء سیارات بودند «بعضى نیز، کرات منظومه شمسى را که ده کره است (9 سیاره معروف به اضافه سیاره اى که در میان مریخ و مشترى بوده و سپس متلاشى شده و بقایاى آن هم چنان در همان مدار در گردش است) به دو گروه تقسیم کرده اند، گروهى که در زیر مدار زمین قرار دارند (عطارد و زهره) و گروهى که در بیرون مدار زمین و فوق آن هستند که هفت سیاره دیگر مى باشد و به این ترتیب شاید مى خواهند آسمان هاى هفتگانه را به کرات هفتگانه بیرونى تفسیر کنند».

2- بعضى دیگر معتقدند که منظور طبقات متراکم هواى اطراف زمین است و قشرهاى مختلفى که روى هم قرار گرفته است.

3- بعضى دیگر مى گویند: عدد هفت در اینجا به معنى عدد تعدادى (عدد مخصوص) نیست، بلکه عدد تکثیرى است که به معنى تعداد زیاد و فراوان مى باشد، و این در کلام عرب و حتى قرآن نظائر قابل ملاحظه اى دارد مثلا در آیه 27 سوره لقمان مى خوانیم: «و لو أنما فی الأرض من شجرة أقلام و البحر یمده من بعده سبعة أبحر ما نفدت کلمات الله»؛ «اگر درختان زمین قلم گردند، و دریا مرکب، و هفت دریا بر آن افزوده شود، کلمات خدا را نمى توان با آن نوشت».(لقمان/ 27).
به خوبى روشن است که منظور از لفظ "سبعه" در این آیه عدد مخصوص هفت نیست بلکه اگر هزاران هزار دریا نیز مرکب گردد، نمى توان علم بى پایان خداوند را با آن نگاشت. بنابراین سماوات سبع اشاره به آسمانهاى متعدد و کرات فراوان عالم بالا است بى آنکه عدد خاصى از آن منظور باشد.

4- آنچه صحیح تر به نظر مى رسد، این است که مقصود از "سماوات سبع" همان معنى واقعى آسمانهاى هفتگانه است، تکرار این عبارت در آیات مختلف قرآن، نشان مى دهد که عدد "سبع" در اینجا به معنى تکثیر نیست، بلکه اشاره به همان عدد مخصوص است. منتها از آیات قرآن چنین استفاده مى شود که تمام کرات و ثوابت و سیاراتى را که ما مى بینیم همه جزء آسمان اول است، و شش عالم دیگر وجود دارد که از دسترس دید ما و ابزارهاى علمى امروز ما بیرون است و مجموعا هفت عالم را به عنوان هفت آسمان تشکیل مى دهند. شاهد این سخن اینکه: قرآن مى گوید: «و زینا السماء الدنیا بمصابیح»؛ «ما آسمان پائین را با چراغهاى ستارگان زینت دادیم». (فصلت/ 12).
در جاى دیگر مى خوانیم: «إنا زینا السماء الدنیا بزینة الکواکب»؛ ما آسمان پائین را با کواکب و ستارگان زینت بخشیدیم. (صافات/ 6).
از این آیات بخوبى استفاده مى شود که همه آنچه را ما مى بینیم و جهان ستارگان را تشکیل مى دهد همه جزء آسمان اول است، و در ماوراى آن شش آسمان دیگر وجود دارد که ما در حال حاضر اطلاع دقیقى از جزئیات آن نداریم. و اما اینکه گفتیم شش آسمان دیگر براى ما مجهول است و ممکن است علوم از روى آن در آینده پرده بردارد، به این دلیل است که علوم ناقص بشر به هر نسبت که پیش مى رود از عجائب آفرینش تازه هایى را بدست مى آورد، مثلا علم هیئت هم اکنون بجایى رسیده است که بعد از آن، تلسکوپها قدرت دید را از دست مى دهند، آنچه رصدخانه هاى بزرگ کشف کرده اند، فاصله اى به اندازه هزار میلیون (یک میلیارد) سال نورى مى باشد، و خود معترفند که تازه این آغاز جهان است نه پایان آن، پس چه مانع دارد که در آینده با پیشرفت علم هیئت آسمانها و کهکشانها و عوالم دیگرى کشف گردد.
رصدخانه "پالومار" عظمت جهان بالا را چنین توصیف مى کند.... تا وقتى که دوربین رصدخانه پالومار را نساخته بودند، وسعت دنیایى که بنظر ما مى رسد بیش از پانصد سال نورى نبود، ولى، این دوربین وسعت دنیاى ما را به هزار میلیون سال نورى رساند، و در نتیجه میلیون ها کهکشان جدید کشف شد که بعضى از آنها هزار میلیون سال نورى با ما فاصله دارند، ولى، بعد از فاصله هزار میلیون سال نورى فضاى عظیم، مهیب و تاریکى به چشم مى خورد که هیچ چیز در آن دیده نمى شود، یعنى روشنایى از آنجا عبور نمى کند تا صفحه عکاسى دوربین رصدخانه را متأثر کند. ولى بدون تردید در آن فضاى مهیب و تاریک صدها میلیون کهکشان وجود دارد که دنیایى که در سمت ما است با جاذبه به آن کهکشانها نگهدارى مى شود. تمام این دنیاى عظیمى که به نظر مى رسد و داراى صدها هزار میلیون کهکشان است جز دره اى کوچک و بى مقدار از یک دنیاى عظیمتر نیست و هنوز اطمینان نداریم که در فراسوى آن دنیاى دوم دنیاى دیگرى نباشد" (مجله فضا شماره 56 فروردین 1351).
از این گفته به خوبى بر مى آید که علم هنوز با آن پیشرفت شگفت انگیز خود در قسمت آسمانها کشفیات خویش را سرآغاز جهان مى داند نه پایان آن، بلکه آن را ذره کوچکى در برابر جهان بس با عظمت، مى شمارد.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن 8- صفحه 68-67

  2. مکارم شیرازی- تفسير نمونه- ج‏لد1- ص 169-164

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/29092