وجوب تحصیل علم برای مسلمانان

طبق تعالیم دین اسلام تحصیل علم بر هر مسلمانی واجب است. حتی مرحوم مجلسی در بحار نقل می کند و در نهج البلاغه نیز هست که پیغمبر فرمود: «خذوا الحکمة و لو من مشرک؛ (حکمت یعنی سخن علمی صحیح ) سخن علمی صحیح را فرا گیرید ولو از مشرک». این جمله معروف: «الحکمة ضالة المؤمن یاخذها اینما وجدها» مضمونش همین است. (در بعضی تعبیرها هست: «و لو من یدک مشرک») یعنی حکمت -که قرآن در سوره بقره آیه 269 می گوید: «یوتی الحکمة من یشاء و من یؤت الحکمة فقد اوتی خیرا کثیرا؛ حکمت را به هر کس که بخواهد می بخشد و هر که را حکمت داده شود یقینا خیر بسیاری داده شده است» و به معنی سخن علمی محکم، پا بر جا، صحیح، معتبر، و حرف درست است- گم شده مؤمن است.
خیلی تعبیر عالی یی است: گم شده. اگر انسان چیزی داشته باشد که مال خودش باشد و آن را گم کرده باشد چگونه هر جا می رود دنبالش می گردد؟! اگر شما یک انگشتر قیمتی داشته باشید که مورد علاقه تان باشد و گم شده باشد، هر جا که احتمال می دهید می روید و تمام حواستان به این است که گوشه و کنار را نگاه کنید ببینید آیا می توانید گم شده تان را پیدا کنید. از بهترین و افتخار آمیزترین تعبیرات اسلامی یکی همین است: حکمت گمشده مؤمن است، هر جا که پیدایش کند می گیرد ولو از دست یک مشرک، یعنی تو اگر مالت را، گمشده را در دست یک مشرک ببینی آیا می گوئی من کاری به آن ندارم، یا می گویی این مال من است؟
امیرالمؤمنین می فرماید: مؤمن علم را در دست مشرک عاریتی می بیند و خودش را مالک اصلی و می گوید او شایسته آن نیست، آن که شایسته آن است من هستم. سید رضی شاگرد علی بن ابیطالب که نهج البلاغه را جمع کرده از همه مردم به دستور جدش پیغمبر و علی بن ابیطالب آشناتر است که می گوید حکمت و علم در هر جا که باشد محترم است.
به هر حال طبق روایات اسلامی از قبیل «طلب العلم فریضه علی کل مسلم؛ جستجو و طلب علم بر هر مسلمان واجب است»، هیچ استثنائی ندارد، حتی از لحاظ زن و مرد هم استثنائی ندارد، چون مسلم یعنی مسلمان، خواه مرد باشد و خواه زن، به علاوه اینکه در بعضی از نقلهای کتب شیعه که در بحار الانوار نقل می کند، کلمه «و مسلمه» هم تصریح و اضافه شده. بعدا در اطراف این مطلب توضیح بیشتر خواهم داد. این حدیث می فرماید فریضه علم یک فریضه عمومی است، اختصاص به طبقه ای یا صنفی یا جنسی ندارد. ممکن است یک چیز مثلا بر جوانان فرض باشد نه بر پیران، بر حاکم فرض باشد و نه بر رعیت، یا بر رعیت فرض باشد نه بر حاکم، وظیفه مرد باشد نه وظیفه زن، مانند جهاد و نماز جمعه که فقط بر مردان فرض است، بر زنان فرض نیست، اما این فریضه که نامش فریضه علم است بر هر مسلمانی فرض است و هیچگونه اختصاصی ندارد.
حدیث دیگر اینکه: «اطلبوا العلم من المهد الی اللحد؛ در همه عمر، از گهواره تا گور، در جستجو و طلب علم باشید»، یعنی علم، فصل و زمان معین ندارد، در هر زمانی باید از این فرصت استفاده کرد. فردوسی اشاره به همین حدیث می کند و می گوید:
به گفتار پیغمبر راستگوی * * * زگهواره تا گور دانش بجوی
همان طوری که حدیث اول از لحاظ افراد و از لحاظ جنس و صنف و طبقه اختصاص و محدودیت را برداشت و این فریضه را از آن نظر تعمیم داد، این حدیث از لحاظ وقت و زمان توسعه و تعمیم می دهد. ممکن است فریضه و تکلیفی از لحاظ زمان محدودیت داشته باشد و نشود در هر زمانی به او پرداخت. مثلا روزه های واجب وقت و زمانش معین است و آن ماه مبارک رمضان است، و حتی نماز از لحاظ ساعت شبانه روز وقت معینی دارد و فقط در ساعات معین باید انجام گیرد. حج واجب است اما در همه وقت نمی شود آن را بجا آورد، موسم معین دارد و آن ماه ذی الحجه است، ولی فریضه علم محدود به هیچ وقت، هیچ زمان و هیچ سن و سال نیست و اگر وقت روزه، ماه رمضان و وقت حج، ماه ذی الحجه و وقت نماز ظهر مثلا از ظهر تا نزدیک غروب است، وقت تحصیل علم از گهواره تا گور است.
درحدیث دیگر می فرماید: «اطلبوا العلم و لو بالصین؛ علم را جستجو و تحصیل کنید و به دست آوردید ولو در چین»، ولو اینکه مستلزم این باشد که به دورترین نقاط جهان مانند چین سفر کنید (بحار الانوار، ج 1، ص 180). ظاهرا علت اینکه نام چین برده شده این است که در آن روز از چین به عنوان دورترین نقاط جهان که مردم آنروز می توانستند به آنجاها بروند نام برده می شده و یا علت اینست که در آنزمان چین به عنوان یک مهد علمی و صنعتی معروف بوده است. این حدیث می گوید تحصیل علم، جا و مکان معین ندارد، همان طوری که وقت و زمان معین هم ندارد. ممکن است یک تکلیف و فریضه از لحاظ جا و مکان محدودیت داشته باشد، نشود آن را در همه جا انجام داد، مثلا اعمال حج از لحاظ محل و مکان هم مقید و محدود است. مسلمانان حتما باید اعمال حج را در مکه، در همان سرزمینی که توحید و اسلام از آنجا طلوع کرد و به سایر جهانیان رسید، در اطراف خانه ای که به دست ابراهیم و فرزند پاک نهادش اسماعیل بنا شد انجام یابد. مسلمانان نمی توانند با هم توافق کنند و نقطه دیگری را برای اعمال حج انتخاب کنند. پس این تکلیف از این نظر محدودیت دارد، اما در انجام فریضه علم هیچ نقطه معین در نظر گرفته نشده، هر جا که علم هست آنجا جای تحصیل و به دست آوردن است، می خواهد مکه باشد یا مدینه، مصر باشد یا شام یا عراق، یا دورترین نقاط جهان، می خواهد در مشرق باشد یا مغرب.
یک سلسله احادیث هم داریم در باب فضل مهاجرت و مسافرت برای علم به نقاط دوردست، و حتی آیه کریمه «و من یخرج من بیته مهاجرا الی الله و رسوله ثم یدرکه الموت فقد وقع اجره علی الله؛ و هر کس از خانه خود به سوی خدا و پیامبرش برای هجرت خارج شود و در راه بمیرد اجرش با خداست»، (نساء/ 100) به مهاجرت و مسافرت در طلب علم تفسیر شده است.
در یکی از احادیث معتبر ما وارد شده: «لو علمتم ما فی طلب العلم لطلبتموه و لو بسفک المهج و خوض اللجج؛ اگر می دانستید در نتیجه طلب و تحصیل علم به چه سعادتهائی می رسید، به دنبال آن می رفتید ولو به اینکه خون شما در این راه ریخته شود و یا مستلزم این باشد که به دریاها وارد شوید و اقیانوسها بپیمائید» (بحار، ج 2، ص 177).
علی (ع) می فرماید: «الحکمة ضالة المؤمن فاطلبوها و لو عند المشرک تکونوا احق بها و اهله؛ حکمت گمشده مؤمن است پس او را بجوئید و بیابید هر چند در نزدیک نفر مشرک باشد». شما که مؤمن هستید، به آن علم و حکمت سزاوارترید و شایسته آن می باشید. و هم آن حضرت فرموده: «الحکمة ضالة المؤمن فخذ الحکمة و لو من اهل النفاق؛ حمکمت گمشده مومن است پس حکمت را فرا گیر اگر چه از منافقان باشد» (نهج البلاغه، حکمت 80). باز هم از این تعبیرات زیاد داریم.
خلاصه همه اینها اینست که در فرا گرفتن علم، یگانه شرط اینست که آن علم درست و صحیح و مطابق با واقع و حقیقت باشد، شما به آن کسی که علم و حکمت را از او فرا می گیرید کار نداشته باشید. بلی یک وقت هست که آدمی در درست بودن و صحیح بودن مطلب تردید دارد. در اینگونه موارد کسانی که اهل تشخیص نیستند نباید به سخن هرکس گوش کنند، باید دقت کنند که تحت تأثیر و تلقین چه کسی هستند. اگر در این جهت دقت نکنند بسا هست که از آن راه گمراه شوند. ولی یک وقت هست که معلوم است که حرف طرف درست است، مثلا واقعا یک کشف علمی در طب، یا در طبیعی، یا غیر اینها، مسلم است که درست است، می فرماید در این صورت بروید یاد بگیرید.
در احادیث ما از زبان حضرت مسیح عیسی بن مریم (ع) نقل شده که فرمود: «خذوا الحق من اهل الباطل و لا تأخذوا الباطل من اهل الحق، کونوا نقاد الکلام؛ حق را بگیرید و بپذیرید ولو از اهل باطل، اما باطل را هرگز نگیرید و نپذیرید ولو از اهل حق. خودتان صراف سخن و سخن شناس باشید» (بحار الانوار، ج 2، ص 96). به هر حال این سلسله احادیث، قید و محدودیت را در باب علم از لحاظ صرف ارتباط، یعنی از لحاظ کسانی که یک نفر مسلمان علم خود را از آنها فرا می گیرد برداشته است زیرا ممکن است یک وظیفه ای از این نظر محدود باشد. مثلا نماز جماعت را باید به یک نفر اقتداء کرد، اما شرط دارد، شرطش این است که مسلمان باشد، مؤمن باشد، عادل باشد. اما در تعلیم و تعلم هیچ یک از این شرطها منظور نشده است.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- سیری در سیره ائمه اطهار- صفحه 143-141

  2. مرتضی مطهری- ده گفتار- صفحه 162-158

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/29107