شیخ ابومدین مغربی

شعیب بن حسین انصاری مشهور به ابومدین مغربی اندلسی از عرفای بزرگ و مشهور قرن 6 هجری اندلس! تاریخ تولد و زادگاه او به درستی معلوم نیست. ولی ظاهرا در قصبه کوچکی در "اشبیلیه" (اندلس اسپانیا) به دنیا آمد. نام پدر او در بعضی اقوال حسن هم گفته شده است! در اوایل جوانی به کار و کسب مشغول شد ولی از آنجا که به آموختن و تعلیم دین و شناخت و معرفت علاقه داشت، برای کسب علم به مغرب رفت و در آنجا در علوم ظاهری مسلط شد، سپس به سلوک معنوی پرداخت و چون با "ابومسعود اندلسی" عارف بزرگ آشنا شده بود و نزد او سلوک کرده بود، به کمالات باطنی پرداخت. او مدتی به "فاس" رفت و در مجالس درس فقها شرکت کرد و بعد به درس "علی بن حرزهم" پیوست و کتاب مشهور "الرعایة لحقوق الله" را نزد او یاد گرفت و ظاهرا آشنایی او با روش عرفانی و کتاب احیاء العلوم (ابوحامد غزالی) نیز به علت همین رابطه اش با "علی بن حرزهم" بود! ابومدین در همین زمان به محضر "ابوالحسن سلاوی" و بعد هم "ابوعبدالله دقاق" رفت و از او معارف صوفیه را آموخت و خرقه گرفت. تصوف او هم عالمانه و محققانه بود و هم اینکه در خور فهم و قبول عموم مردم!
علاقه کامل و تعلق او به تصوف و آرای خانقاهی بعد از ملاقاتش با "ابویغری یلنور" پیر مغربی، شد. ابویغری چون اشراف بر ضمیر افراد داشت، استعداد او را کشف کرد و او از شاگردان خاص او شد تا جایی که "ابومدین" از او اجازه ارشاد گرفت و در تمام عمر همیشه از او به بزرگی یاد می کرد و او را قرین "اویس قرنی" می دانست. او در حدیث و فقه مالکی صاحب نظر بود! ابومدین بعد از این دوران، به مکه سفر کرد و ظاهرا در عرفه با "شیخ عبدالقادر جیلانی" آشنا شد و از او حدیث شنید و از دست وی خرقه پوشید. ظاهرا در همین سفر با شیخ احمد رفاعی دوست شد! به هر حال، او که با تصوف در شرق جهان اسلام قبلا آشنا شده بود، الآن دیگر صیت علم ظاهری و کمال باطنیش باعث توجه بسیاری از علما و فقها و مشایخ آن زمان شد و بعد از سفر مکه، به "مغرب" رفت و ترویج طریقت کرد. مریدان بسیاری پیدا نمود که در بزرگداشت او مبالغه هم داشتند و خیال می کردند که خداوند، محبت او را بر همه اهل زمین مسلم کرده است.
به روایتی 1000 و به روایتی 12000 سالک تربیت نمود که هر کدام کراماتی داشتند و در بین آنها افراد از طبقات مختلف، فقیه و محدث و قاضی تا صوفی و ملامتی و حتی اشخاص معمولی بودند! از همین رو بسیاری از بزرگان صوفیه و خانقاهیان، تربیت خود را به او نسبت می دهند.
سرآمد همه آنها "شیخ ابوالفتوح اسعد" فقیه، محدث و واعظ صوفی شافعی المذهب ملقب به "منتخب الدین" است که جانشین او نیز شد و دیگر دو صوفی مشهور "ابن سبعین" و "ابن عربی، شیخ اکبر" را باید گفت. "ابن عربی" نه تنها او را شیخ و مراد خود می گوید، بلکه او را زبان تصوف و احیاکننده طریقت در بلاد مغرب می داند و لقب "شیخ الشیوخ" و در جای دیگر او را از "رجال الغیب" و "شیخ المشایخ" می خواند. ابومدین چون یکی از مشهورترین و مقبول ترین مشایخ مغرب شده بود، بعضی از رقیبان او از علمای ظاهر به خصوص آنها که به خلیفه "یعقوب المنصوربن یوسف موحدی" نزدیک بودند، احساس خطر کردند و مضطرب و مشوش شده و وجود او را برای حکومت خطرناک می دیدند و چون ابومدین از ولایت سخن می گفت و آراء تأویل آمیز خانقاهی داشت و اتجاع فراوانی افتاده بود و طبعا آراء و عقاید تأویلی و صوفیانه او را علمای ظاهر قبول نداشتند، ابومدین را به عنوان خطری برای موحدون وانمود کردند لذا خلیفه از والی مغرب خواست تا او را به مراکش بفرستد، این بود که شیخ مغربی اندلسی (ابومدین) در اواخر سال 590 یا بقولی 594 قمری، به طرف مراکش رفت. ظاهرا در همین سال او بیمار شد و در دهکده "عباد" درگذشت. مزارش در همین دهکده (العباد) در حومه شهر «تلمشان» واقع در الجزایر است که هم اکنون زیارتگاه اهالی آنجا و مردم می باشد. بعدا پسر خلیفه (محمدناصربن منصور) بر آنجا ضریحی گذاشت سپس مسجدی هم در جوار آنجا ساخته شد که به مسجد «سیدی ابومدین» مشهور است که صوفیان مغربی در آنجا اعتکاف می کنند!

عقاید و آراء شیخ مغربی:
او در تصوف جامع میان شریعت و طریقت بود و همان راهی را دنبال می کرد که "ابوحامد غزالی" در شرق جهان اسلام پیش گرفته بود، چون او آثار غزالی خصوصا "احیاء العلوم" او را به خوبی می شناخت! بیان ابن عربی درباره جواب های ابومدین به سئوالات غزالی طوری است که تعلق او به مکتب وحدت وجود را می رساند. البته چون در بررسی آراء عرفانی ابومدین، اینگونه اقوال منسوب به او، غالبا در واقعات و رؤیاها شنیده شده، خیلی آن را نباید اساس داوری قرار داد، ولی نمی توان انکار کرد که بعضی از حرف هایش رنگ و بوی آراء «توحید وجودی» دارد و بهرحال یکی از مشهورترین و معروفترین شاگردانش نیز (ابن عربی) برجسته ترین چهره عرفان وحدت وجودی است.

آثار:
اقوال زیادی از او در کتب تراجم و تصنیفات صوفیه نقل شده ولی آنچه به عنوان اثر او باقی است، تنها چند قصیده کوتاه عارفانه (چاپی و خطی) است که مریدانش، به آن استشهاد می کنند. علاوه بر این کلمات قصار اوست که بیشتر از همه در آثار ابن عربی نقل شده است.

آثار چاپی:
1- آداب الصحبته؛ قصیده ای در 21 بیت.
2- استغفاریه؛ قصیده یائیه (با عنوان استغاثه ابی مدین) است.
3- انس الوحید و نزهة المرید فی التوحید.
4- حرز الاقسام (منظومه ای کوتاه که بازنویسی شده).
5- العقیده (این اثر بنام "العقول الابین" شرح شده است).
6- وصیة (در 1300 ق در مصر چاپ شد).

آثار خطی:
1- استغفاریه قصیده میمیه غیر از قصیده استغفاریه یائیه.
2- بدایة المریدین (نسخه ای از آن در الجزایر و پاریس شناخته شده است).
3- حکم (مجموعه ای از سخنان ابومدین که به دست مریدانش تحریر شده است).
4- رساله فی السلوک (نسخه آن در "کتابخانه رامپور" نگهداری می شود).
5- غایه
6- قصیدة الجوهریه
7- قصیده الخمریه (نونیه ای در 50 بیت).
8- قصیده المضریه (نسخه ای از آن در کتابخانه بغداد است).
این قصاید و منظومه های دیگر او در کتابخانه های مختلف دنیا به صورت خطی نگهداری می شود.


منابع :

  1. دایرةالمعارف بزرگ اسلامی به نقل از 30 منبع

  2. دایرةالمعارف تشیع

  3. محمدعلی مدرس تبریزی- ریحانةالادب

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/29183