مشروط بودن تکلیف و وظیفه به توانایی انسان

کاری مورد وظیفه و تکلیف انسان قرار می گیرد که انسان توانایی انجام آن را داشته باشد، اما کاری که انسان قادر به انجام آن نیست هرگز مورد تعلق تکلیف واقع نمی شود. شک نیست که توانایی انسان محدود است، نامحدود نیست. چون توانایی محدود است، تکالیف باید در محدوده تواناییها صورت گیرد. مثلا انسان توانایی تحصیل علم و دانش را دارد اما در محدوده معین از نظر زمان و از نظر اندازه معلومات. یک فرد انسان هر اندازه نابغه باشد بالاخره باید تدریجا و در طول زمان مدارج علم و دانش را طی کند. حالا اگر یک فرد را مجبور کنند که یک شبه تحصیلات چند ساله را انجام دهد، به اصطلاح تکلیف «بما لایطاق» یعنی تکلیف به کاری که فوق طاقت و قدرت است کرده اند.
لذا اگر انسانی را مجبور کنند که همه علوم جهان را فرا گیرد، باز هم تکلیف به غیر مقدور است و صحیح نیست و هرگز از طرف یک مقام حکیم عادل چنین حکمی صادر نمی شود. خداوند در قرآن کریم می فرماید: «لا یکلف الله نفسا إلا وسعها؛ خداوند هیچ کس را جز به اندازه توانایی اش مکلف نمی سازد» (بقره/ 286). اگر شخصی در حال غرق شدن است و ما قدرت داریم که او را نجات دهیم بر ما واجب است که او را نجات دهیم، ولی اگر مثلا هواپیمایی در حال سقوط است و ما به هیچ وجه قادر نیستیم جلوی سقوط آن را بگیریم تکلیف از ما ساقط است، یعنی خداوند ما را به خاطر کمک نکردن به جلوگیری از سقوط هواپیما مؤاخذه نمی کند.

یک نکته مهم
اینجا یک نکته هست و آن اینکه مشروط بودن تکلیف به اطلاع و آگاهی مستلزم این نیست که ما موظف و مکلف به تحصیل اطلاع و آگاهی نباشیم. مشروط بودن تکلیف به قدرت و توانایی نیز مستلزم این نیست که ما مکلف به کسب و تحصیل قدرت نباشیم. در مواردی کنار گذاشتن قدرت حرام است و تحصیل آن واجب. فرض کنیم در مقابل دشمنی سرسخت و قوی و مقتدر قرار گرفته ایم که قصد تهاجم به حقوق ما و یا قصد تهاجم به حوزه اسلام دارد و ما در حال حاضر قدرت مقابله با آن را نداریم و هر گونه مقابله ای، از دست دادن نیروهاست، بدون آنکه نتیجه ای در حال حاضر یا در آینده از این کار خود بگیرم. بدیهی است که در این صورت ما مکلف به مقابله و جلوگیری نیستیم، ولی همواره مکلف بوده و هستیم که تحصیل قدرت و توانایی کنیم تا در چنین شرایطی دست روی دست نگذاریم.
قرآن کریم می فرماید: «و اعدوا لهم ما استطعتم من قوة و من رباط الخیل ترهبون به عدو الله و عدوکم؛ تا آنجا که ممکن است نیرو و اسبان آماده تهیه کنید تا بدین وسیله دشمنان شما و دشمنان خدا از شما حساب ببرند و قصد تجاوز به شما را از دماغ خود بیرون کنند» (انفال/ 60) همان طوری که یک فرد و یا یک جامعه ناآگاه که در تحصیل آگاهی کوتاهی کرده است، مورد مؤاخذه الهی قرار می گیرد و ناآگاهی برای او عذری محسوب نمی شود، همچنین یک فرد و یا یک جامعه ناتوان نیز که در تحصیل قدرت و توانایی کوتاهی کرده است، مورد مؤاخذه الهی قرار می گیرد که چرا کسب قدرت و توانایی نکرده است. لذا ناتوانی او عذری موجه برای او محسوب نمی شود.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- انسان در قرآن- صفحه 46-44

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/2980