بررسی آیات بودن موجودات هستی

آیاتی از قرآن مجید که آیات بودن موجودات عالم هستی را بیان می کنند، گروه های مختلفی را تشکیل می دهند:
گروه یکم: آیاتی هستند که به طور مستقیم، واقعیات عالم هستی را عامل ایمان، توحید، تقوا، نهی از کفر ورزیدن، اعتقاد به معاد و موجب خشیت از مقام ربوبی معرفی می فرماید.
نمونه ای از آیات گروه یکم:
«یا ایها الناس اعبدوا ربکم الذی خلقکم و الذین من قبلکم لعلکم تتقون الذی جعل لکم الارض فراشا و السماء بناء و انزل من السماء ماء فاخرج به من الثمرات رزقا لکم فلا تجعلوا الله اندادا و انتم تعلمون؛ ای مردم بپرستید پروردگارتان را که شما را و کسانی را که پیش از شما بودند، آفریده است، باشد که شما تقوا بورزید. آن خداوندی که زمین را برای فرش، و آسمان را بنا قرار داده و از آسمان برای شما آب فرستاد و به وسیله ی آن آب برای روزی شما میوه ها به وجود آورد. پس برای خدا شرکایی قرار ندهید با این که می دانید [که او شریک ندارد]» (بقره/ 21-22)
در آیات مذکور خداوند مردم را به عبادت خداوندی و تقوا و پرهیز از شرک دستور می دهد و برای لزوم عمل به این دستور مهم آنان را به آیا جاری در عرصه ی هستی (خلقت انسان ها و قرار گرفتن زمین، مانند فرشی که برای زندگی آدمیان گسترده و آسمان ها با آن عظمت ساختمانی که دارند و باریدن باران ها از فضا برای رویانیدن مواد غذایی) ارجاع می نماید.
«کیف تکفرون بالله و کنتم امواتا فاحیاکم ثم یمیتکم ثم یحییکم ثم الیه ترجعون؛ چگونه شما به خدا کفر می ورزید؟ در حالی که شما مردگانی بودید که خدا شما را احیا کرد، سپس شما را می میراند و سپس شما را زنده می کند و سپس به سوی او بر میگردید.» (بقره/ 28)
در این آیه ی شریفه نیز خداوند متعال از کفر ورزیدن نهی می فرماید و سؤال توبیخی می کند که شما چگونه کفر می ورزید، با این که جریان زندگی و مرگ را (جریان این دو پدیده را در عرصه ی هستی) مشاهده میکنید؟! هدف از این آیه ی شریفه این است که شما با مشاهده ی پدیده ای از جریان واقعیات «آن چنان که هستند» بایستی به پرهیز از کفر و پذیرش ایمان روی بیاورد.
«قل من یرزقکم من السماء و الارض ام من یملک السمع و الابصار و من یخرج الحی من المیت و یخرج المیت من الحی و من یدبر الامر فسیقولون الله فقل افلا تتقون؛ بگو به آنان کیست که شما را از آسمان و زمین روزی می دهد و کیست که شنوایی و چشمان را در اختیار دارد و کیست که زنده را از مرده و مرده را از زنده بیرون می آورد و کیست که امر (هستی) را تدبیر می کند؟ آنان خواهند گفت: خدا به آنان بگو با این حال آیا تقوا نمی ورزید؟» (یونس/ 31)
این آیه ی شریفه نیز از نظاره بر جریان هستی و درک آن، لزوم تقوا را که عبارت است از: صیانت تکاملی ذات به وسیله ی عمل به «باید»ها و «شاید»ها اثبات می فرماید.
آیه ی 30 از سوره ی انبیاء، درک و شناخت توسعه ی کیهان بزرگ را از یک ماده ی بسته و بیان این که منشأ همه ی جانداران آب است، به لزوم ایمان تذکر می دهد. از آیه ی 45 تا آیه ی 50 از سوره ی فرقان، مقداری از نظم و آیات الهی را در عرصه ی هستی بیان نموده، سپس می فرماید: «تبهکاران که اکثریت مردم را تشکیل می دهند، با این که می بایست با مشاهده ی این نظم و آیات شکرگزار باشند، کفران ورزیدند.»
در آیات 7 و 8 از سوره ی شعراء، نظم و آیه بودن آن چه را که در روی زمین می رویاند، متذکر می شود که می بایست مردم با توجه به آن ایمان بیاورند، ولی با نظر به هوی پرستی ها و استکباری که دارند، خود را از ایمان آوردن محروم می کنند.
در سوره ی نمل آیه ی 25، توبیخ می فرماید کسانی را که آفتاب را سجده می کنند، [زیرا در آفتاب نور و عظمتی می بینند]؛ و می فرماید: چرا این مردم آن خدا را سجده نمی کنند که همه ی حقایق را در مجرای حرکت، از عدم به وجود می آورد که یکی از آن ها آفتاب است.
بدیهی است که اگر به جریان انداختن واقعیات در مجرای حرکت، توانایی اثبات عظمت و خالقیت خداوندی را نداشت، خداوند متعال استدلال به آن نمی فرمود.
در سوره ی نمل از آیه ی 60 تا 63، نظم و آیات جهان هستی را بیان می فرماید و هشدار میدهد که تبهکاران با دیدن این آیات می بایست اعتقاد به تاریخ داشته باشند ولی به خدا شرک می ورزند.
در سوره ی فاطر آیات 27 و 28، به وجود آمدن خشیت و تعظیم مقام ربوبی را در نتیجه ی شناخت و تحصیل علم به آیات خداوندی تذکر می دهد.
در چند مورد از آیات قرآنی، نتیجه ی نظر در جریان نظمی که عدم نماها را وارد وجود می نماید، لزوم اعتقاد به معاد معرفی می فرماید، از آن جمله:
«و الذی نزل من السماء ماء بقدر فانشر به بلده میتا کذلک تخرجون؛ و کسی که از آسمان به مقدار معینی آب فرستاد و توسط آن، سرزمین مرده را حیات بخشیدیم، همین گونه شما را [از قبرها] خارج می کنند.» (زخرف/ 11)

گروه دوم- آیاتی هستند که دستور و تحریک به نظاره و بررسی و دقت نظر دقیق به آیات متجلی در جهان هستی را برای لزوم تعقل بیان می کند. در بعضی از آن آیات می فرماید: «کسانی از این آیات و نظم و شکوه هستی برخوردار می شوند که دارای عقول سلیم (اولوالالباب) می باشند. این آیات در قرآن مجید به طور فراوان آمده است. نمونه ای از آیات گروه دوم:
«ان فی خلق السماوات و الارضو اختلاف الیل و النهار و الفلک التی تجری فی البحر بما ینفع الناس و ما انزل الله من السماء من ماء فاحیا به الارض بعد موتها و بث فیها من  کل دابة و تصریف الریاح و السحاب المسخر بین السماء و الارض لآیات لقوم یعقلون؛ قطعا در آفرینش آسمان ها و زمین و تعاقب شب و روز و کشتی که در دریا به سود مردم در جریان است و در آن آبی که خداوند از آسمان می فرستد و زمین را بعد از مرگش احیاء می کند و از هر جنبنده ای که خداوند در روی زمین منتشر نموده است و گردانیدن بادها و ابری که میان آسمان و زمین مسخر امر خداوندی است، آیاتی است برای مردمی که تعقل می کنند.» (بقره/ 164)
«ان فی خلق السماوات و الارض و اختلاف اللیل و النهار الآیات لاولی الالباب الذین یذکرون الله قیاما و قعودا و علی جنوبهم و یتفکرون فی خلق السماوات و الارض ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانک فقنا عذاب النار؛ در آفرینش آسمان ها و زمین و تعاقب شب و روز، آیاتی است برای کسانی که دارای عقول هستند. [آنان] کسانی هستند که خدا را در حال ایستادن و نشستن و هنگامی که بر پهلو قرار گرفته اند، ذکر می گویند و در آفرینش آسمان ها و زمین می اندیشند [و می گویند:] خداوندا این جهان با عظمت را باطل نیافریده ای. پاک پروردگارا، ما را از عذاب آتش مصون بدار.» (آل عمران/ 190-191)
از این گروه آیات، به خوبی استفاده می شود که نظر دقیق و واقع جویانه در این کیهان بزرگ، انسان را به اندیشه و تعقل و ذکر وادار می کند، و این یک حقیقت مسلم است که اندیشه و تعقل مجرد را نمی توان به عنوان نتیجه ی نظر دقیق و واقع جویانه از آیات الهی در این جهان بزرگ منظور نمود، بلکه باید نتیجه ای بسیار با اهمیت از نظر و اندیشه و تعقل به دست آورد که عبارت است از: درک بیهوده نبودن این جهان و انجام تکالیفی که ضرورت آن از مشاهده ی حکمت در وجود انسان و جهان اثبات می شود که آدمی را از عذاب آتشی که نتیجه ی غفلت و بی اعتنایی به آیات خداوندی و احساس عمیق حکمت جاریه در آن است، نجات بدهد.

گروه سوم- آیاتی هستند که با کمال صراحت در مواردی فراوان، بر حق بودن خلقت آسمان ها و زمین را گوشزد می کند و این مطلبی روشن است که گرچه کلمه ی «حق» دارای مفاهیم متعددی است، ولی با توجه به مضمون و اهدافی که آیات قرآنی از این کلمه در مورد خلقت آسمان ها و زمین دارا می باشد، به معنای واقعی، شایسته ی تحقق و وجود است. به این معنا که کلمه ی «حق» در این آیات، اثبات می کند که دستگاه با عظمت خلقت، واقعیتی است که شایسته ی به وجود آمدن و تحقق در عرصه ی هستی می باشد. همان گونه که در آیات مربوطه خواهیم دید، خداوند متعال  اصرار می فرماید که حق بودن دستگاه خلقت را برای بندگان خود قابل فهم بسازد و مسلما اگر از درک و فهم و بر حق بودن آسمان ها و زمین تکلیفی برای انسان ها وجود نداشته باشد، علیت برای آن همه تأکید و اصرار دیده نمی شود. علاوه بر آن، در یکی از آیات تصریح شده است که از توجه به آیات بودن دستگاه آفرینش، حق بودن خداوند متعال اثبات می شود:
«سنریهم آیاتنا فی الافاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق؛ ما آیات خود را در جهان برونی و درونی به آنان ارائه خواهیم کرد تا برای آنان آشکار شود که اوست حق.» (فصلت/ 53)
لذا، می توان گفت این آیه ی شریفه، هدف نهایی اثبات بر حق بودن دستگاه خلقت و آشکار شدن و اثبات بر حق بودن خدا و سلطه او بر هستی است که خود، مقتضی تکلیف انسان هاست در برابر خداوند متعال.
آیات مربوط به حق بودن جهان هستی در موارد متعددی از قرآن مجید آمده است.
نمونه ای از آیات گروه سوم:
«و هو الذی خلق السماوات و الارض بالحق؛ و اوست خداوندی که آسمان ها و زمین را بر حق آفریده است.» (انعام/ 73)
«خلق السماوات والارض بالحق؛ خداوند آسمان ها و زمین را بر حق آفریده است» (نحل/ 3)

گروه چهارم- آیاتی هستند که شناخت آیات الهی را انگیزه شکرگزاری و برگشت به سوی خداوند بیان می کند. نمونه ای از آیات این چنین است:
«تبارک الذی جعل فی السماء بروجا و جعل فیها سراجا و قمرا منیرا و هو الذی جعل الیل و النهار خلقه لمن اراد ان یذکر او اراد شکورا؛ مبارک است مشیت آن خداوندی که در آسمان ها، برج ها و آفتاب و ماه نورانی قرار داد. و اوست خداوندی که شب و روز را پشت سر هم قرار داد، برای کسی که بخواهد به یاد خدا باشد و بخواهد شکر خداوندی را به جای بیاورد.» (فرقان/ 61-62)
«هو الذی یریکم آیاته و ینزل لکم من السماء رزقا و ما یتذکر الا من ینیب؛ اوست خداوندی که آیات خود را به شما نشان می دهد و برای شما از آسمان روزی می فرستد و این آیات متذکر نمی شود، مگر کسی که به سوی خدا بازگشت کند.» (غافر/ 13)
یعنی کسی که بخواهد در این دنیا راه حق و حقیقت را پیش بگیرد، آیات مذکور بهترین عامل و ارائه دهنده ی آن راه است.

گروه پنجم- آیاتی هستند که مشاهده ی معجزات را بیان کننده ی «هست» های ماورای همین «هست» های معمولی است، انگیزه ی اعتقاد به اصول اولیه و ایمان و عمل به «باید و شاید»های سازنده ی انسانی معرفی می کند. این حقیقت، در بیان انگیزه های بروز معجزه ها به دست حضرت موسی (ع) و نتایجی که از مشاهده ی آن ها به وجود آمده است، به خوبی دیده می شود.

ما دو مورد از داستان معجزه ی حضرت موسی (ع) را از قرآن مجید می آوریم تا به خوبی روشن شود که از دیدن «هست»های ماورای همین «هست»ها که ما با آنها در ارتباط مستقیم می باشیم، سرچشمه ی همه ی «باید»ها و «شاید»ها (ایمان) و هم چنین لزوم عبادت و سجده به بارگاه خداوندی به وجود می آید:
مورد یکم- «و جاء السحرة فرعون قالوا ان لنا لاجرا ان کنا نحن الغالبین قال نعم و انکم لمن المقربین قالوا یا موسی اما ان تلقی و اما ان نکون نحن الملقین قال القوا فلما القوا سحروا اعین الناس و استرهبوهم و جاءوا بسحر عظیم و اوحینا الی موسی ان الق عصاک فاذا هی تلقف ما یافکون فوقع الحق و بطل ما کانوا یعملون فغلبوا هناک و انقلبوا صاغرین و القی السحره ساجدین قالوا آمنا برب العالمین رب موسی و هارون؛ ساحران فرعونی آمدند و به فرعون گفتند: [آیا] اگر ما غلبه کنیم برای ما پاداشی خواهی داد؟ گفت آری، و شما از مقربان دستگاه من خواهید بود. ساحران فرعونی گفتند: ای موسی، یا تو [عصایت را] بینداز، یا ما وسایل سحر خود را بیندازیم. [موسی] گفت شما بیندازید. هنگامی که ساحران وسایل سحر خود را انداختند، چشم های مردم را سحر کردند و آنان را ترساندند و آنان سحر بزرگی آوردند. و ما به موسی وحی کردیم عصای خود را بینداز. [موسی عصای خود را انداخت و] عصای موسی همه ی (ساخته شده های) آن ها را بلعید؛ پس حق بر جای خود مستقر شد و آن چه ساحران [تلاش] کرده بودند، باطل شد. همه ی آنان مغلوب شده و در حال حقارت برگشتند. ساحران برای سجده بر زمین افتادند. گفتند ما به پروردگار عالمیان ایمان آوردیم؛ خدای موسی و هارون.» (اعراف/ 113-122)
مورد دوم- «قالوا یا موسی اما ان تلقی و اما ان نکون اول من القی قال بل القوا فاذا حبالهم و عصیهم یخیل الیه من سحرهم انها تسعی فاوجس فی نفسه خیفة موسی قلنا لاتخف انک انت الاعلی و الق ما فی یمینک تلقف ما صنعوا انما صنعوا کید ساحر و لابفلح الساحر حیث اتی فالقی السحرة سجدا قالوا امنا برب هارون و موسی قال آمنتم له قبل ان اذن لکم انه لکبیرکم الذی علمکم السحر فلاقطعن ایدیکم و ارجلکم من خلاف و لاصلبنکم فی جذوع النخل و لتعلمن اینا اشد عذابا و ابقی قالوا لن نؤثرک علی ما جاءنا من البینات و الذی فطرنا فاقض ما انت قاض انما تقضی هذه الحیاة الدنیا انا آمنا بربنا لیغفرلنا خطایانا و اما اکرهتنا علیه من السحر و الله خیر و ابقی؛ ساحران فرعون گفتند: ای موسی، یا تو عصای خود را بینداز یا ما نخست وسایل سحر خود را بیندازیم. (موسی) گفت: شما بیندازید. (آنان) وقتی اقدام به سحربازی نمودند، در این هنگام طناب ها و عصاهای آنان برای موسی این تخیل را به وجود آورد که در حرکت و جنبش هستند. موسی در درون خود احساس ترس کرد. ما به او گفتیم بیمناک مباش. قطعا تو بالاتر قرار خواهی گرفت و آنچه را در دست داری بینداز؛ همه آن موادها و نمودهای سحری را خواهد بلعید. جز این نیست آنچه را که ساحران کرده اند، حیله گری ساحرانه ای است و ساحر از هر دری هم که وارد شود، رستگار نخواهد شد. ساحران فرعونی برای سجده بر زمین افتادند و گفتند ما به خدای هارون و موسی ایمان آوردیم. (فرعون) گفت (آیا) پیش از آنکه من به شما اجازه دهم، به او ایمان آوردید؟ قطعا او (موسی) بزرگ شماست که برای شما سحر تعلیم نموده است. من دست ها و پاهای شما را به طور خلاف (دست راست با پای چپ و دست چپ با پای راست) خواهم برید و شما را از شاخه های درخت خرما به دار خواهم کشید، و خواهید فهمید که کدام یک از ما از جهت عذاب دادن شدیدتر و پایدارتر هستیم. ساحران گفتند: تو را و خواست تو را بر آن براهین روشن که (به وسیله معجزه موسی) برای ما آمده است و بر آن خداوندی که ما را آفریده است، مقدم نخواهیم داشت. (حال) هر حکمی که درباره ما می خواهی صادر کن، جز این نیست که تو فقط در این زندگی دنیوی حکم خواهی کرد، ما به پروردگار خود ایمان آوردیم، تا خطاها و عمل سحری که با اکراه از طرف تو مرتکب شدیم، ببخشد و خداوند بهتر و ابدی تر است.» (طه/ 65-73)
در این آیات، مشاهده معجزات، هم موجب ایمان و هم موجب سجده معرفی شده است. به اضافه این دو بعد عقیدتی و عملی آماده شدن ساحران برای کشته شدن با فجیع ترین وجه و به دار آویخته شدن است که آنان با کمال صراحت و آرامش روانی حاصل از حد اعلای یقین پذیرفتند. در این جا، به یک نکته اشاره می کنیم که برای تکمیل این مبحث بسیار اهمیت دارد: آن آگاهی و پذیرش ایمان و لزوم عمل به تکالیف الهی که برای انسان ها از مشاهده معجزات - که سطح فوق طبیعی همین «هست» هاست - رخ می دهد، برای انسانها آگاه تر و حساس تر و عاقل تر، از دیدن همین «هست» ها که آیات الهی را متجلی می سازد، بوجود می آید.


منابع :

  1. محمدتقی جعفری- قرآن نماد حیات معقول- صفحه 133-142

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/400328