تعبیرات کلی قرآن درباره رستاخیز

قرآن مجید در صدها آیه که از مسأله معاد بحث می کند تعبیرات کاملا متنوعی دارد که هر یک از آنها اشاره به یکی از ابعاد مفهوم  معاد است، و در مجموع بیانگر عمق این مسأله و اهداف زندگی پس از مرگ است. از آنجا که مطالعه تعبیرات متنوع قرآن درباره معاد افقهای تازه ای در برابر دیدگان ما در این مسأله مهم عقیدتی می گشاید، به شرح آن می پردازیم. عمده ترین و مهمترین تعبیرات قرآنی از این مسأله هشت تعبیر زیر است:
1- «قیام الساعه» (رستاخیز)

2-احیاء موتی» (زنده کردن مردگان)

3-«بعث» ( برانگیختن )

4- «حشر» (جمع کردن)

5-«نشر» (گستردن)

6-«معاد» ( بازگشت به سوی خدا)

7-« لقاء رب» ( دیدار پروردگار)

8-«رجوع » ( بازگشت به سوی او)

با این اشاره به قرآن باز می گردیم و به نمونه هائی از تعبیرات فوق گوش  جان می سپاریم.

1- و یوم تقوم الساعه یبلس المجرمون ( روم/ 12)

2-ذلک بان الله هو الحق و انه یحیی  الموتی و انه علی کل شیء قدیر (حج /6)

3- و ان الساعه اتیه لا ریب فیها و ان الله یبعث من فی القبور ( حج/17)

4- و ان ربک هو یحشر هم انه حکیم علیم ( حجر/ 25)

5- و الله الذی ارسل الریاح فتثیر سحابا فسقناه الی بلد میت فاحیینا به  الارض بعد موتها کذلک النشور ( فاطر/9)

6-کما بدأ کم تعودون ( اعراف/29)

7-قد خسر الذین کذبوا بلقاء الله و ما کانوا  مهتدین ( یونس/45)

8-کل نفس ذائقه  الموت ثم الینا ترجعون (عنکبوت/57)

ترجمه:

1- آن روز که قیامت برپا می شود مجرمان در نومیدی  و غم و اندوه فرو می روند.

2- این به خاطرآن است که بدانید خداوند حق است و مردگان را زنده می کند و بر هر چیز توانا است.

3- و اینکه رستاخیز  شکی در آن نیست و خداوند تمام کسانی را که در قبر آرمیده اند زنده می کند.

4- پروردگار تو قطعا همه را ( در قیامت)  جمع و محشور می کند چرا که حکیم و دانا است.

5- خداوند آن کسی است که بادها را فرستاد تا ابرهائی را به حرکت در آورد. ما این ابرها را به سوی سرزمین مرده ای می رانیم  و به وسیله آن زمینی را بعد از مردنش  زنده می کنیم، رستاخیز  نیز همین گونه است.

6- (و بدانید) همانگونه که در آغاز شما را آفرید ( بار دیگر در رستاخیز) باز می گردید.

7- آنها که لقای خداوند ( و رستاخیز)  را انکار کردند زیان کردند و هدایت نیافتند.

8- هر انسانی مرگ را می چشد، سپس  به سوی ما باز می گردد.

تفسیر و جمع بندی:
1- قیامت

معرومفترین تعبیر رستاخیز «قیامت» است که از ماده «قیام» گرفته شده است. قرآن مجید در 70 مورد از آن روز بزرگ به عنوان «یوم القیامه» تعبیر کرده، و در بعضی مانند نخستین آیه مورد بحث تعبیر به «روزی  که ساعت قیام می کند» آمده است، می فرماید: « آن روز که ساعت برپا می شود مجرمان نومید می گردند» (و یوم تقوم الساعه یبلس المجرمون). گنهکاران حق دارند که در آن روز مأیوس و غمگین و ساکت و خاموش گردند، چون نتائج اعمال خود را می بینند، در حالی که راهی برای جبران و تدارک مافات در برابر آن وجود ندارد. فخر رازی در تفسیر خود می گوید: یأس دو گونه است: گاهی موجب راحتی انسان است، و آن در جائی است که نسبت به اموری باشد که انسان در انتظار  آن به سر می برد در حالی که از ضروریات زندگی او نیست. در اینگونه موارد یأس مایه آرامش است. ولی گاه در برابر اموری است که انسان شدیدا به آن نیازمند است، بدیهی است یأس در اینگونه امور مایه حیرت و سرگردانی و غم و اندوه جانکاه می گردد، واژه «ابلاس» در مورد دوم به کار می رود (در حالی که واژه «یاس» چنین نیست). و گاه می فرماید: "یوم یقوم الحساب" «آن روز که حساب بر پا می شود» ( ابراهیم/ 41) و گاه می فرماید: "یوم یقوم الناس لرب العالمین" «آن روز که مردم در برابر رب العالمین قیام می کنند» (مطففین/ 6) و گاه می گوید: "یوم یقوم الروح و الملائکه" «آن روز که فرشته بزرگ خدا روح و فرشتگان دیگر قیام می کنند» (نبأ/38) و گاه می فرماید: "یوم یقوم الاشهاد" «در آن روز که گواهان قیام می کنند» ( غافر/51).

آری آن روز، روز قیام و بپاخاستن است، روز قیام ساعت، قیام حساب، قیام مردم، قیام فرشتگان، قیام گواهان، روز قیام و قیام هر چیز. جالب اینکه در میان این تعبیرات تعبیر قیام الساعه مفهوم خاصی دارد، زیرا ساعت همانگونه که گفتیم به معنی جزئی از زمان است، آیا زمان هم بپا می خیزد؟ بعضی معتقدند که این تعبیر دلیل بر این است که روز قیامت خود گوئی موجود زنده ای است که قیام و برپائی برای او تصور می شود ( دقت کنید).

2- احیاء موتی
زنده کردن مردگان عنوان دیگری است که در آیات مربوط به معاد به طور وسیع و گسترده به چشم می خورد، بسیاری از این دلائل روی همین عنوان تکیه می کند، و از طرق گوناگون امکان زنده شدن مردگان را بعد از مرگ نشان می دهد. از جمله در آیه مورد بحث بعد از آنکه قرآن مجید سه مسأله مهم را یادآوری می کند (مسأله آفرینش انسان از خاک، و تطورات و دگرگونیهای دوران جنین، و زنده شدن زمین بعد از نزول بارانهای حیاتبخش) می فرماید: «این به خاطر آن است که بدانید خداوند حق است، و مردگان را زنده می کند و برهمه چیز قادر است» (ذلک بان الله هو الحق و انه یحیی  الموتی و انه علی کل شیء قدیر).

«حق» به معنی واقعیت و ثبوت است، و تعبیر فوق به گفته «المیزان» نشان می دهد که خداوند عین واقعیت است، نه اینکه وجودی است دارای واقعیت، او عین ثبوت و عین حقیقت است، بلکه حقانیت و ثبوت هرچیز در عالم از برکت وجود او است.

نقطه مقابل حق باطل است که واقعیت و ثبوتی ندارد بلکه خیال و پندار و سرابی بیش نیست. جالب اینکه در این آیه پدیده های سه گانه فوق (پیدایش آدم از خاک، تطورات جنین، و زنده شدن زمینهای مرده) هم به عنوان دلیل بر مبدأ یعنی اصل وجود خدا ذکر شده، و هم دلیل بر معاد، و هم صفات خدا ( مانند قدرت ) و در حقیقت این تغییرات گسترده که در همه چیز جهان حکمفرما است دلیل بر وجود یک نقطه ثابت در عالم هستی است، و این نظام شگرف که بر پدیده های متغیر حکومت می کند نشانه علم و قدرت او است، و همه اینها دلیل بر این است که زندگانی  بعد از مرگ کاملا  امکان پذیر می باشد. همانگونه که در بالا اشاره شد تعبیر به «احیاء موتی» ( حیات بعد از مرگ) به طور وسیعی  در آیات معاد آمده، این تعبیر دلیل  روشنی بر معاد جسمانی است که نه تنها روح انسان، بلکه جسم او نیز در جهان باز می گردد ( البته در سطحی والاتر و بالاتر). اگر معاد منحصرا روحانی بود حیات بعد از مرگ مفهومی نداشت، بلکه روح بعد از جدائی از جسم همچنان به بقای خود ادامه می دهد.

واژه «رستاخیز» در فارسی همین معنی حیات بعد از مرگ را می رساند، چرا که «رست» از ریشه پهلوی «ریستک» به معنی «مرده» گرفته شده، و «رستاخیز» یا «رستخیز» به معنی برخاستن مردگان است که معادل عربی «قیامت» یا «احیاء موتی است.


3- «بعث» (برانگیختن)
تعبیر دیگری که در آیات قرآن از قیامت به چشم می خورد « بعث» است، چنانکه در آیات مورد بحث که به دنبال آیه گذشته در سوره حج آمده است، می فرماید: «این به خاطر آن است که بدانید قیامت خواهد آمد، و شکی در آن نیست، و خداوند تمام کسانی را که در قبرها آرمیده اند برمی انگیزد». (و ان الساعه اتیه لا ریب فیها و ان الله یبعث من فی القبور). این تعبیر به قدری در قرآن گسترده است که یکی از نامهای قیامت «یوم البعث» ( روز برانگیخته شدن)، ( روم/ 56) یا «یوم یبعثون» می باشد، این تعبیر در شش آیه از قرآن آمده است. حتی در سوالاتی که مشرکان از پیامبراکرم (ص) می کردند همین تعبیر به طور مکرر به چشم می خورد مانند: "ء اذا متنا و کنا ترابا و عظاما انا لمبعوثون" «آیا هنگامی که ما مردیم و خاک و استخوان شدیم برانگیخته می شویم» (صافات/16).

«بعث» در لغت، مفهوم وسیعی دارد، بعضی آن را به معنی «فرستادن» و بعضی «رسانیدن»، و بعضی به معنی «پراکندن» تفسیر کرده اند. ولی به طوری که از مواد مختلف استعمال آن به دست می آید مفهوم آن همان چیزی  است که در فارسی از آن به عنوان «برانگیختن» تعبیر می کنیم، منتها در هر موردی به تناسب آن مورد مفهوم خاصی دارد، مانند برانگیختن پیامبر(ص) برای تبلیغ، برانگیختن لشکر برای جهاد، یا انسان خواب برای اداء وظائف، یا مردگان برای حساب یا حیوان برای حرکت. انتخاب این تعبیر برای قیامت به خاطرحرکت است که خداوند مردگان را از قبر برمی انگیزد، سپس آنها را به سوی محاکم و دادگاههای قیامت برای حساب می فرستد، و از آنجا نیز به سوی بهشت یا دوزخ فرستاده می شوند، هر یک از این مراحل یکی از مصداقهای «بعث» است.

تعبیر دیگری در آیات قرآن نیز به چشم می خورد که با واژه «بعث» قریب الافق است، و آن ماده «بعثره » (بر وزن منقبه) می باشد. این تعبیر تنها در دو آیه از قرآن دیده می شود، "و اذا القبور بعثرت" «هنگامی که قبرها زیر ورو شود» (و مردگان برای حساب برانگیخته شوند) (انفطار/ 4)، و در جای دیگر می فرماید:
"افلا یعلم اذا بعثرما فی القبور" «آیا انسان نمی داند هنگامی که آنچه در قبرها است زیر و رو و برانگیخته می شود...» ( عادیات/ 9).

واژه «بعثره» را گرچه ارباب لغت به معنی زیر و رو کردن و پراکندن تفسیر کرده اند ولی به گفته راغب در مفردات  بعید نیست که این واژه مرکب از دو کلمه «بعث» و «اثیرت» بوده باشد که اولی به معنی  برانگیختن و دومی به معنی پراکندن است، و لذا هر دو معنی را در مفهوم خود جمع کرده است. «بیضاوی»  همین مطلب را به تعبیر دیگری نقل می کند که این واژه مرکب از «بعث» و «رأی» در «اثاره» است.


4- حشر
تعبیر دیگری که آن هم در آیات فراوانی از قرآن مجید درباره قیامت آمده است تعبیر «حشر» است، چنانکه در آیه مورد بحث می فرماید: «پروردگار تو همه آنها را محشور می کند، که او حکیم و دانا است» (و ان ربک هو یحشر هم انه حکیم علیم ). «حکمت» او ایجاب می کند که با مرگ انسان همه چیز پایان نگیرد، و گرنه زندگی دنیا و خواب و خور  و پوشیدن و نوشیدن بی ارزشتر از آن است که هدف آفرینش این انسان والا، و این جهان پهناور باشد. «علم» او نیز سبب می شود که در امر معاد و حشر و نشر و حساب و کتاب بندگان ( جمع کردن ذرات پراکنده وجود آنها، و همچنین جمع اعمال و اقوال آنان) مشکلی پیش نیاید، چرا که او همه چیز  را می داند و از همه چیز با خبر است. تعبیر«حشر» حدود سی بار در آیات قرآن مجید و  در سوره های  مختلف در مورد قیامت به کار رفته  است، و این گستردگی دلیل بر اهمیت آن از دیدگاه قرآن می باشد.

واژه «حشر» در لغت بنا به نقل «مقائیس» به معنی جمع کردن توأم با راندن است، و گاه به هرگونه جمع نیز گفته می شود، و به گفته «مفردات» به معنی بیرون بردن جمعی از قرارگاهشان به سوی میدان جنگ و مانند آن است، و لذا در روایت آمده است: "النساء لا یحشرون" یعنی زنان به سوی میدان جنگ برده نمی شوند. و در «التحقیق» آمده که ریشه اصلی آن فراگیر سه معنی است « بعث»، «سوق » و «جمع » (برانگیختن، حرکت دادن و جمع کردن).  "حشرات الارض" به معنی جنبده های کوچک است که به خاطر کثرت و حرکت و رانده شدن به این نام نامیده شده اند.

استفاده از این تعبیر برای معاد و روز قیامت به خاطر آن است است که همه انسانها که در طول تاریخ بشر بر صفحه زمین ظاهر شده اند، در آن روز یکجا جمع می شوند، و به سوی دادگاه عدل الهی برای حساب و کتاب، و سپس به سوی بهشت و دوزخ رانده می شوند. اضافه براین، در آن روز ذرات وجود هر انسانی که در مناطق مختلف کره زمین و حتی گاهی در دریاها و فضا پراکنده شده، به فرمان الهی در کنار هم جمع می شوند، و روح به آنها باز می گردد، نه تنها خود آنها که اعمالشان نیز گردآوری می شود، بنابراین روز قیامت روز جمع و حشر در ابعاد  مختلف است. بلکه از پاره ای از روایات  اسلامی استفاده می شود که در قیامت نه تنها اهل زمین که اهل آسمانها نیز با آنها اجتماع می کنند و به همین دلیل در تفسیر «یوم التلاق» ( روز تلاقی) که یکی از نامهای  قیامت است و در سوره غافر آیه 15 به آن اشاره شده از امام صادق ( ع) چنین می خوانیم که فرمود:
"یوم یلتقی اهل السماء  و اهل الارض" «روزی که اهل آسمانها با اهل  زمین ملاقات می کنند»!

5- نشر
«نشر» یا «نشور» تعبیر دیگری است که قرآن مجید در آیات متعددی برای روز رستاخیز برگزیده است که در واقع یکی دیگر از ابعاد حیات انسان را بعد از مرگ نشان می دهد، چنانکه در آیه پنجم مورد بحث می خوانیم: «خداوند همان کسی است که بادها را فرستاد تا ابرهائی را به حرکت در آورد، سپس ما این ابرها را به سوی سرزمین مرده ای می رانیم، پس با آن زمین را بعد از مردن زنده می کنیم، نشر (انسانها در قیامت) همین گونه است، (و الله الذی ارسل الریاح فتثیر سحابا فسقناه الی بلد میت فاحیینا به  الارض بعد موتها کذلک النشور). «نشر» و «نشور» به گفته راغب در مفردات در اصل به معنی گستردن و پهن کردن است، چنانکه درباره پارچه، صفحه کاغذ، ابر، نعمتها، و احادیث این تعبیر به کار می رود. و به گفته «مقائیس اللغه» در اصل به معنی گشودن همراه تشعب است. و به همین جهت به بوی خوش که در فضا پراکنده می شود «نشر» گفته می شود.

به کار رفتن این تعبیر در مورد معاد یا به خاطر انتشار انسانها در نقاط مختلف محشر است، چنانکه در آیه بالا به آن اشاره شد، و یا به خاطر  انتشار نامه های  اعمال است، چنانکه در سوره تکویر آیه 10 می خوانیم "و اذا الصحف نشرت" «زمانی که صحیفه های اعمال منتشر شود». جالب اینکه در بعضی از روایات آمده است که در قیامت  خداوند باران مخصوصی از زیر عرش فرو می فرستد که وقتی به زمین فرو می رود اجساد مردگان جان می گیرند! و همچون گیاهان می رویند! سپس ارواح در آنها دمیده می شود، بعد زمین می شکافد و آنها از درون خاک بیرون می آیند ( گوئی زمین، رحم برای آنها است).

در حدیث دیگری می خوانیم که شخصی از رسول خدا ( ص) پرسید: چگونه خداوند مردگان را زنده می کند؟ فرمود: آیا هرگز از سرزمین خشک بی آب و علفی عبور کرده ای، سپس مرتبه دیگر از آن می گذری در حالی که سبز است؟! سئوال کننده می گوید: آری، فرمود: «همین گونه خداوند مردگان را زنده می کند»، یا فرمود: «نشور همین گونه است».


6- معاد
در گروه  دیگری از آیات از قیامت تعبیر به «عود» و بارگشت انسانها شده  است که منظور از آن بازگشت به حیات مجدد  است، در ششمین آیه مورد بحث می خوانیم: «همان گونه که در آغاز شما را آفرید (بار دیگر در قیامت) باز می گردید» ( کما بدأ کم تعودون). این جمله، کوتاه ترین و در عین حال روشنترین دلیل بر امکان معاد را در خود داده، و از آفرینش نخستین استدلال بر امکان آفرینش مجدد می کند. قابل توجه اینکه تعبیر «عود» حتی در لسان مشرکان و منکران معاد نیز بوده است که می گفتند: «چه کسی می تواند ما را به زندگی مجدد باز گرداند»؟ ( فسیقولون من یعیدنا). و قرآن در پاسخ آنها می گوید: «بگو: همان کسی که شما را در آغاز آفرید»! ( قل الذی فطرکم اول مره ) (اسراء /51).

تعبیر به «معاد» نیز از همین جا گرفته شده. ضمنا این تعبیر دلیل روشنی بر مسأله معاد جسمانی است، چرا که روح در حقیقت بازگشتی ندارد، بلکه به بقای خود بعد از مرگ ادامه می دهد، این حیات جسمانی است که در قیامت بازگشت می کند، و روح به آن می پیوندد. نکته مهمی  که یادآوری آن در اینجا لازم به نظر می رسد این است که طبق تفسیری که برای آیه مورد بحث ذکر شده، تشبیه در اصل بازگشت به حیات است ( این تفسیر را مرحوم طبرسی در آغاز کلامش آورده، و در روح البیان نیز آن را به عنوان تفسیر آیه انتخاب کرده است). ولی گروهی از مفسران از جمله فخر رازی  در «تفسیر کبیر»، و علامه طباطبائی در «المیزان» و صاحب المنار در تفسیر «المنار» و بعضی دیگر گفته اند که تشبیه در این قسمت است که خداوند در آغاز مردمان را به صورت دو گروه آفرید: گوهی مومن و گروهی کافر (گروهی در پرتو هدایت انبیاء راه هدایت را برگزیدند، و گروهی بر اثر وسوسه های شیاطین راه ضلالت را). در قیامت نیز به صورت دو گروه محشور خواهند شد، مومن و کافر، سعادتمند و شقاوتمند و آیه بعد از این آیه "فریقا هدی و فریقا حق علیهم الضلاله" را شاهد این تفسیر دانسته اند. و عجیب تر اینکه فخر رازی  آن را دلیل بر مسأله جبر و سعادت و شقاوت ذاتی پنداشته است! در حالی که اگر به آیات دیگر قرآن که شبیه این آیه است نظر بیفکنیم خواهیم دانست که تشبیه در مسأله  هدایت بعد از مرگ است، نه هدایت و ضلالت در دنیا.

در سوره روم آیه 11 می خوانیم: "الله یبدا الخلق ثم یعبده الیه ترجعون" «خداوند آفرینش را آغاز می کند و باز هم آن را إعاده می کند، سپس به سوی او باز می گردید»، و در آیه 27 همین سوره می خوانیم: "و هو الذی یبدا الخلق ثم یعیده و هو اهون علیه" «او کسی است که آفرینش را آغاز کرد سپس  آن را باز می گرداند  و این بازگرداندن برای او آسانتر است». آیات متعددی دیگری نیز همین معنی را می رساند (یونس/ 4 و 34 ، نمل/ 64، عنکبوت/ 19). ممکن است در اینجا گفته شود که تفسیر آیه به مسأله سعادت و شقاوت همان چیزی  است که در تفسیر علی بن ابراهیم از ابو الجارود نقل شده است که امام باقر(ع) فرمود: همانگونه که در آغاز گروهی را مومن و گروهی را کافر، گروهی را سعادتمند و گروهی را شقاوتمند آفرید، همین طور در قیامت مردم به دو گروه تقسیم می شوند گروهی هدایت یافته و گروهی گمراه (خلقهم حین خلقهم مومنا و کافرا و سعیدا و شقیا و کذلک  یعودون یوم القیامه  مهتدیا و ضالا..). ولی بدون شک این حدیث از احادیث متشابه  است و راوی آن «ابو الجارود» که  نامش «زیاد بن منذر»  می باشد از کسانی است که در کتب رجال مذمت شدیدی از او شده، حتی بعضی نام «سرحوب» که یکی از نامهای شیطان است بر او گذارده اند. در بعضی از روایات کذاب و کافر شمرده شده، و او را موسس مذهب منحرف «جارودیه » ( فرقه ای از زیدیه) می دانند. بنابراین صحیح همان تفسیر اول است.

7- لقاء الله
تعبیر دیگری که در آیات متعددی از قرآن مجید اشاره به قیامت و رستاخیز می کند تعبیر به «لقاء الله» یا «لقا رب» است، از جمله در هفتمین آیه مورد بحث می خوانیم: «آنها که لقای خدا را تکذیب  کردند مسلما گرفتار زیانند، و هرگز هدایت نیافته اند» (قد خسر الذین کذبوا بلقاء الله و ما کانوا  مهتدین). تعبیر به «لقاء الله» یا «لقاء رب» که مکرر در آیات قرآن آمده، بسیار پر معنی و عمیق است، هرچند جمعی از مفسران بسیار ساده از کنایه آن گذاشته اند: گاه گفته اند منظور از «لقاء الله» ملاقات فرشتگان خدا در قیامت است. گاه گفته اند منظور ملاقات حساب و جزا و ثواب او است، و گاه
 گفته اند به معنی ملاقات حکم و فرمان او است، و به این ترتیب هرکدام کلمه ای را در تقدیر  گرفته اند، در حالی که می دانیم تقدیر برخلاف اصل است و تا دلیلی بر آن نباشد باید از آن پرهیز کرد. با توجه به این حقیقت به سراغ تفسیر اصلی آن می رویم.

بدون شک منظور ملاقات حسی پروردگار نیست، چرا که ملاقات حسی تنها در مورد اجسام است که دارای مکان و زمان و رنگ و کیفیات دیگرند، به طوری که می توان آنها را با چشم ظا هر دید. بلکه منظور یک شهود باطنی و دیدار و ملاقات روحانی و معنوی  با خدا است، زیرا در قیامت حجابها کنار می رود، و آثار خداوند چنان در عرصه محشر و تمام صحنه ها و مواقف قیامت ظاهر و آشکار می گردد که همه کس حتی کافران خدا را با چشم دل می بینند، و او را دیدار می کنند! ( هرچند این دیدار ها متفاوت است).

مرحوم علامه طباطبائی در تفسیر المیزان چنین می گوید: بندگان  خدا در شرائطی قرار می گیرند که حجابی  میان آنها و پروردگارشان نیست، زیرا طبیعت روز قیامت ظهور و بروز حقایق است، همانگونه که در آیه 25 سوره نور آمده: «و یعلمون ان الله هو الحق المبین» (در آن روز می دانند که خداوند حق آشکار است). جالب اینکه در حدیث مشروحی می خوانیم مردی خدمت امام امیر مومنان علی (ع)  آمد و عرض کرد من درباره قرآن مجید به شک افتاده ام! امام فرمود: چرا؟! عرض کرد: در آیات بسیاری می بینم که قرآن سخن از ملاقات پروردگار در قیامت می گوید، و از سوی دیگر می فرماید: "لا تدرکه الابصار و هو یدرک الابصار" «چشمها او را درک نمی کند، و او چشمها را درک می کند). این آیات چگونه با هم سازگار است؟ امام (ع)  فرمود: "اللقاء هنا لیس بالرویه و اللقاء هو البعث جمیع ما فی کتاب الله من لقائه فانه یعنی بذلک البعث" «لقاء به معنی مشاهده با چشم نیست، بلکه لقاء همان رستاخیز  و برانگیخته شدن مردگان است، پس معنی تمام آنچه در قرآن تعبیر به لقاء الله شده است درک کن که همه به معنی بعث است».

در حقیقت امیر مومنان علی (ع) مسأله لقاء الله را به چیزی تفسیر می کند که شهود پروردگار از لوازم آن است، آری روز رستاخیز روز برطرف شدن حجابها و کنار رفتن پرده ها، و ظهور آیات حق، و تجلی خداوند بر قلوب  است، و از این تعبیر امام(ع) هر کس به فراخور حال خود مطلب را در سطح مختلف درک می کنند، و همان گونه که گفتیم شهود باطنی اولیاء الله در قیامت با افراد عادی بسیار متفاوت ومختلف است.

8- رجوع الی الله
سرانجام تعبیر دیگری که به صورت گسترده (دهها بار) از قیامت در آیات قرآن مجید به کار رفته، تعبیر به «رجوع و بازگشت به سوی پروردگار» یا تعبیر به «ردالی الله» و مشتقات آنها است، از جمله در آخرین آیه  مورد بحث می گوید: «هر انسانی مرگ را می چشد سپس به سوی ما باز می ‌آئید» (کل نفس ذائقه  الموت ثم الینا ترجعون).

تعبیر به رجوع و بازگشت همان گونه که گفتیم در آیات مکرری دیده می شود. گاه می گویند: "الی الله مرجعکم جمیعا" «بازگشت همه شما به سوی خدا است»‌ (مائده/ 48) و گاه نفس مطمئنه و روح تکامل یافته را مخاطب قرار داده، می فرماید: "ارجعی الی ربک" «به سوی پروردگارت بازگرد» (فجر/ 28)، و گاه در مقام بیان قدرت خداوند می گوید: "انه علی رجعه لقادر" «او قادر است که انسان را باز گرداند» (طارق/ 8)، و گاه از زبان گروهی از مومنان نقل می کند: "انا لله و انا الیه راجعون" «ما از آن خدا هستیم و به سوی او بازمی گردیم» ( بقره/ 156)، و گاه می فرماید: "ان الی ربک الرجعی" «مسلما بازگشت همگان به سوی پروردگار  تو است» (علق/ 8).

این تعبیرات که نظائر فراوانی در قرآن مجید دارد نشان می دهد که رستاخیز و قیامت از دیدگاه  قرآن یک نوع بازگشت است، و می دانیم مفهوم این واژه آن است که چیزی از نقطه ای آمده باشد، باز به همان نقطه برگردد. در اینجا این سئوال پیش می‌آید که این معنی چگونه درباره قیامت تطبیق می کند، و چگونه ما از سوی خدا آمده ایم که به سوی او باز گردیم؟!

جمعی از مفسران در پاسخ این سوال کلمه ای در آیه در تقدیر گرفته اند و گفته اند مفهوم آن، آن است که "الی حکمه ترجعون" «به سوی حکم خدا باز می گردید» همان گونه که گاه گفته می شود: "رجع امر القوم الی الامیر" «کار مردم به امیر بازگشت داده شد»، ولی آیا صحیح است که در تمام این آیات چنین کلمه ای را محذوف بدانیم؟ اصلا چه نیازی به تقدیر و قائل شدن به حذف است؟ حتما این تعبیر قرآنی نکته خاصی داشته که باید با تلاش و جستجو آن را در یابیم. 

برای یافتن پاسخ این سوال بهتر است به آغاز خلقت انسان باز گردیم. قرآن می گوید خداوند به فرشتگان خطاب کرد و فرمود: "فاذا سویته و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین" «هنکامی که جسم آدم را نظام بخشیدم و از روح خود در او دمیدم و گفتم ( ای فرشتگان ) برای او سجده کنید»( حجر/29) مسلما منظور از روح خدا روحی نیست که از ذات پاک او جدا شده باشد، چرا که او واجب الوجود است و از هر نظر بسیط و خالی از اجزاء ترکیبی است، بلکه منظور این است که از یک روح بزرگ که از اشرف مخلوقات خدا می باشد. در او دمیده شد (و به اصطلاح این اضافه، «اضافه تشریفیه» است).

به این ترتیب روح والای انسان از آن علبم بالا به سوی جهان خاکی کشیده شده، و با این خاک تیره پیوند یافته، تا مدارجی از کمال را طی کند، سپس از آن جدا شود و به عالم بالا و جوار قرب حق باز گردد. درست است که طبق معاد جسمانی در قیامت جسم و روح هر دو باز می گردند، ولی باید توجه داشت که در آنجا روح به جسم باز نمی گرد بلکه جسم به سوی روح می رود، و تعالی و تکامل می یابد! و لذا نقائص جسم دنیوی را از دست می دهد، فرسودگی، پیری ، فناپذیری، در د و بیماری، و تعب و خستگی همه از آن رخت برمی بندد ( دقت کنید).

بعضی از دانشمندان در اینجا تشبیه زیبائی برای این مسأله یعنی نزول روح به بدن، و سپس بازگشت به عالم بالا آورده اند: روح انسان را به غواصی تشبیه می کنند که برای فرو رفتن در قعر دریا و بیرون آوردن جواهرات گرانبها، جسم سنگینی را به پای خویش می بندد، تا به کمک آن در دریا فرو رود، هنگامی که بر کف دریا نشست و گوهرهای گرانبها را جمع آوری نمود جسم سنگین را از پای خود باز می کند و به سطح دریا برمی گردد، و این است معنی «رجوع» (دقت کنید).

نتیجه:
در یک جمع بندی به اینجا می رسیم که روز بازپسین مراحل و مواقفی ذارد که از هر کدام از آنها در قرآن مجیبد تعبیری آورده شده است. نخست از «قیام ساعت» و آغاز رستاخیز  و دگرگونی جهات بحث می شود. سپس به مرحله «احیا موتی» و زنده  شدن مردگان می رسد. بعد خداوند آنها را برمی انگیزد یعنی مرحله «بعث» شروع می شود. سپس آنها را جمع می کند و این مرحله «حشر»  است، بعد آنها را می گستراند و این مرحله «نشر» است، سپس آنها بازگشت به سوی خدا می کنند و این مرحله معاد است، سپس به مرحله «لقاء پروردگار» می رسند و این مرحله لقاء الله است، و سرانجام به سوی آن وجود نامتناهی و کمال مطلق پیش می روند و این مرحله «رجوع» به پروردگار است.


منابع :

  1. ناصر مکارم شیرازی- پیام قرآن (معاد در قرآن مجید)- جلد 5- از صفحه 31 تا 48

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/400533