پاسخ به دو شبهه در خصوص مجازات مجرمان در قیامت

در برخی از ذهن ها مخصوصا نو خاسته هایی که آشنایی کامل با معارف دینی و منطق بلند قرآن ندارند، دو شبهه  پدید می آید.

الف: فایده ی مجازات در عالم آخرت
اولین شبهه اینکه: اصلا مجازات در عالم آخرت چه فایده ای دارد که گنهکار را کیفر بدهند؟ چون دیده اند در دنیا مجازات مجرم، دارای چند فایده است و آن اینکه: اولا خود مجرم متنبه  می شود  و آن جرم و گناه را تکرار نمی کند و ثانیا دیگران نیز عبرت می گیرند، در نتیجه جلوی گسترش جرم و جنایت در جامعه گرفته می شود. فایده ای سوم اینکه تشفی قلب و دل خنکی حاصل می شود برای کسی که مورد ستم قرار گرفته است، زیرا وقتی می بیند آن ستمگر را کیفر می دهند، طبعا خوشحال می شود و آرامش خاطر می یابد. اما هیچ یک از این فایده ها در آخرت وجود ندارد، زیرا در آخرت دیگر اجتماعی به این کیفیت دنیوی وجود ندارد تا مجرم با مجازات تنبه پیدا کرده و آن جرم را تکرار نکند و دیگران هم عبرت بگیرند. پس آنجا نه فایده ی تنبه هست و نه فایده ی عبرت. تشفی قلب هم آنجا معنا ندارد که بگوییم خدا (العیاذ بالله)، در دنیا نتوانسته جلوی مجرم و گنهکار را بگیرد؛ حال آنجا که مالک امر شده و قدرت یافته است انتقام از او می گیرد! این سخن نیز سخن نامعقولی است؛ زیرا خداوند در همه جا قادر است و می تواند نفس هر گنهکار را در همان حین ارتکاب گناه قطع کند.

گر جمله ای کانئات کافر گردند                                 بر دامن کبریاش ننشيند گرد

هیچ ضرری از گناه بندگان به خدا نمی رسد که بخواهد در آخرت با مجازات آنها تشفی قلب پیدا کند. بنابراین شبهه، مجازات گنهکاران در عالم آخرت، هیچ فایده ای ندارد، نه نتیجه ی فردی و نه اجتماعی.

ب: عدم تناسب بین جرم و جریمه
و اما شبهه ی دوم، مسأله ی عدم تناسب بین مجازات اخروی و گناه دنیوی  است. در دنیا می دانیم که تناسب بین جرم و جریمه رعایت می شود، مثلا مجرم قاتل را اعدام می کنند و دست سارق را می برند؛ ولی آدمی را که یک سیلی به صورت بی گناهی زده است، اعدام نمی کنند و دستش را قطع نمی کنند. رعایت تناسب بین جرم و جریمه محفوظ است. اما در مجازات های آخرت این تناسب رعایت نشده است، مثلا آدم درغگو، صدها سال باید در آخرت شکنجه ببیند و عقوبت های طویل المدت را تحمل کند؛ در صورتی که فرضا عمر گناهش پنجاه – شصت سال بوده است.

درجه ی اعلان گناه انسان، کفر و شرک است که کیفرش در عالم آخرت، خلود در جهنم است؛ به فرموده ی قرآن مجید: "اولئک اصحاب النار هم هیها خالدون" (بقره/39). حالا آدمی  که فرضا در دنیا 50 و 60 و 100 سال عمر کرده و کافر و مشرک بوده است، در آخرت برای همیشه باید در جهنم باشد.

حال، آیا کیفر نامحدود برای گناه محدود، تناسب دارد؟ در جواب عرض می شود: منشأ تمام این شبهات، یک انحراف فکری و یک اشتباه در درک و فهم است و آن اشتباه و انحراف فکری، مقیاس قرار دادن نظامات این جهان برای درک نظامات آن جهان است؛ در صورتی که عالم آخرت، نظامات خاصی دارد که با مقیاس های دنیوی نمی شود آنها را به دست آورد. آنجا آسمانی دیگر دارد و زمینی دیگر  که قرآن  کریم می فرماید روزی است که زمین و آسمان مبدل به زمین و آسمان دیگری می شوند. تمام نظامات دنیوی در آن به هم خورده و عالم دیگری به وجود می آید و قانون مخصوصی دارد. مجازات در آن عالم نیز جریانی غیر از جریان مجازات در این دنیا دارد. در این دنیا جنایت و مجازات  دو چیزند، دو عملند و دو عامل جدا از هم دارند. مثلا "زید" دزدی می کند، عمرو که مأمور اجرای قانون است، او را شلاق می زند.

بدیهی است که سرقت یک کار و شلاق زدن، کار دیگری است. عامل سرقت زید و عامل شلاق زدن عمرو است. اینجا می توان بحث فایده ی مجازات و تناسب آن را به میان آورد که می پرسیم: شلاق زدن سارق چه فایده ای دارد؟ می گویند: فایده اش تنبه فرد و عبرت گرفتن دیگران و تشفی قلب شخص متضرر است. تناسب آن دو با یکدیگر معلوم است. اما در عالم آخرت، جنایت، عین مجازات است و دو چیز نیست. عامل مجازات نیز همان عامل جنایت است که عقوبت و کیفر گناه از درون خود انسان گنهکار می جوشد، نه این که او را کیفر دهد. همان کسی که در دنیا گناهی مرتکب شده است گناهش در وجود خودش تکامل پیدا می کند، تحول یافته و صورت عذاب به خودش می گیرد. در واقع "یک عمل" و "یک عامل" است.

مثالی برای تفهیم مطلب
از باب تشبیه و تقریب به ذهن می گوییم: شما در دنیا مثلا گندم می افشانید و پس از چندی، خوشه ی گندم می چینید. این خوشه ی گندم عین همان بذر گندم است که تکامل و تحول یافته و خوشه ی گندم شده است. همین هسته خرماست که تبدیل به درخت خرما و خوشه های خرما شده است. این دو چیز نیست، بلکه تخمی است که ما افشانده ایم و آن را به صورت خوشه ی گندم و درخت خرما به دست آورده ایم. این محصول کار ما و نتیجه ی عمل ماست. حال آیا جا دارد که بگوییم این خوشه ی گندم و درخت خرما شدن چه فایده ای دارد یا بگوییم، مبدل شدن یک حبه گندم به خوشه ی گندم و مبدل شدن یک هسته خرما به درخت تنومند خرما چه تناسبی دارد؟! این یک جریان طبیعی و علی و معلولی است که باید دانه ی گندم مبدل به خوشه ی گندم و هسته ی خرما مبدل به درخت خرما بشود.

در مجازات اخروی نسبت به اعمال دنیوی نیز، همین سیر تکاملی تحقق دارد که عمل انسان در دنیا بذر است و بهشت و جهنم، صورت تبدل یافته ی همان عمل است که در مزرعه ی جان انسان، به مسیر تکامل افتاده است؛ خدا می فرماید:

"هذا ما کنزتم لا نفسکم فذوقوا ما کنتم تکنزون"( توبه /35)

این] عذاب های جهنم[  همان است که خودتان برای خودتان ذخیره کرده و روی هم انباشته اید. اینک بچشید آنچه را که برای خود ذخیره کرده اید.

"و ما ظلمهم الله ولکن کانوا انفسهم یظلمون"(نحل /33)

خدا به آنها ظلمی نکرده بلکه خودشان بر خودشان ستم کرده اند که بذر بد افشانده و محصول بد چیده اند.

پس بذر، همان میوه ی آینده و میوه، همان بذر گذشته است که تکامل یافته و آن شده است.

ضرورت انطباق با قانون عالم هستی
مسأله ی مهم این است که انسان، قانون عالم را خوب بشناسد و خودش را با قانون عالم منطبق کند. مثلا شما وارد کشور ی می شوید که قانون و قاعده و برنامه ی خاصی دارد که باید اجرا کنید. نمی توانید آن طور که خودتان می خواهید، عمل کنید، بلکه باید خودتان را با قانون آن کشور، منطبق کنید. این عالم هستی هم قانون دارد. هر که وارد این عالم شد باید خودش را  با قانون عالم منطبق کند و صاحب این عالم هم قانون را بیان کرده و فرموده است: قانون این است؛ این جهان دستگاه ضبط و پرورش دارد، اعمال شما را می گیرد و ضبط می کند و پرورش می دهد و پس ازمرگ، به خودتان برمی گرداند. شما خودتان مگر در ابتدا نطفه ای نبودید؟ این نطفه در دامن این عالم افتاده و عالم آن را گرفته و ضبط کرده و پرورش داده و به این صورت که الان هستید، در آورده است. همه ما همان قطره ی آب منی بودیم که در دامن این عالم افتاده و پرورش یافته ایم و این گونه که الان هستیم، شده ایم.  همین دستگاه ضبط و پرورش است که افکار و اخلاق و اعمال ما را می گیرد و می پروراند و در عالم پس از مرگ، به صورت مار و عقرب و افعی یا نعمت های بهشتی به خودمان برمی گرداند و می گوید:

"انما هی اعمالکم ترد الیکم"

اینها همان اعمال شماست که  به خود شما برگردانده می شود.

همان محصول را درو می کنیم که خود کشته ایم
قرآن کریم چه تعبیر جالبی دارد که می فرماید: "من کان یرید حرث الاخره نزدله فی حرثه و من کان یرید حرث الدنیا  نوته منها..." (شوری/20)

حرث یعنی کشت، آیه شریفه  می فرماید: شما در عالم  می کارید و محصول می چینید. آیا کسی که کشت می کند و حصول برمی دارد جا دارد که بگوید چه تناسبی بین یک حبه ی گندم با هفتصد دانه ی آن است؟ باید به او گفت این قانون عالم است که یک دانه می گیرد و هفتصد دانه تحویل می دهد؛ همین قانون است که یک لفظ از زبان شما به نام  غیبت می گیرد و پس از مرگ، آن را به افعی و اژدهای عجیب مبدل می سازد. این قانون را هم خداوند علیم قدیر حکیم مقرر فرموده و به دست پاک ترین بندگانش به نام قرآن فرستاده و فرموده است: ای بندگان که شما را من خلق کرده ام! بدانید این عالم قانون دارد و شما باید از این قانون تبعیت کنید، اگر نکردید و فردا گرفتار شدید، از کسی گله نکنید، کسی به شما ظلم نمی کند؛ آنچه هست، اعمال خودتان است و نتیجه ی اعمال خودتان:

"فالیوم لا تظلم نفس شیئا ولا تجزون إلا ما کنتم تعلمون"

امروز کسی مورد ستم واقع نمی شود؛ زیرا به شما داده نمی شود؛ مگر همان اعمالی که انجام می داده اید.

گر به خاری خسته ای خود کشته ای 
وزحریر قز دری خود رشته ای
ز آنچه می بافی همه روزه بپوش  
و آنچه می کاری همه روزه بنوش
از تو رسته است ار نکوی است، ار بد است 
ناخوش و خوش هم ضمیرت از خود است

ما هر روز و هر ساعت داریم بذر افشانی می کنیم. همین جا که نشسته ایم، با نگاهمان، با گفتارمان بذر می افشانیم و پس از مرگ، محصول همان را برمی داریم.

چون عمل کردی، شجر بنشانده ای
اندر آخر، واو حرف اول خوانده ای

همین که عملی انجام دادی، درختی کاشتی. خدا می داند چه درخت هایی در زمین جانمان کاشته ایم و فردا به ثمر خواهد نشست. به همان کیفیتی که هسته ی خرما باز می شود و درخت خرما از آن بیرون می آید، ما هم فردا باز می شویم و درخت طوبی یا درخت زقوم از ما بیرون می آید.

حرقی را که اول زده ای، در آخر، همان را خواهی خواند و به تو خواهند گفت:

"اقرا کتابک کفی بنفسک الیوم علیک حسیبا»"(اسراء /14)

بخوان نامه ی خود را که کافی است تو خودت حسابرسی خود باشی

آن نامه را هم از درون جانمان بیرون می کشند و نشانمان می دهند

"وکل أنسان الزمناه طائره فی عنقه و نخرج له یوم القیامه کتابا یلقاه  منشورا"(اسراء/13)

و نامه ی عمل هر انسانی را به گردن او آویخته اند و روز قیامت برای او بیرون می آورند کتابی گشوده و به گردن او آمیخته.

هم اکنون نامه ی اعمال ما را به گردنمان آویخته اند و فردا آن را از درون ما بیرون می کشند و می گویند: بخوان!

گرچه شاخ و برگ و بیدش اول است                  آن همه از بهر میوه مرسل است

هر درختی اینگونه است. اول شاخ و برگی دارد؛ اما غایت و مقصود اصلی از اینها، میوه است. الان درخت می کاریم و فردا میوه اش را می چینیم.


منابع :

  1. سیدمحمد ضیاء آبادی- تفسیر سوره یس - از صفحه 218 تا 223

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/400776