ادله رسالت و نبوت حضرت هود علیه السلام (محتوا)

جوهره دعوت هود (ع)

خداوند در آیه 123 و 124 سوره شعراء می‎فرماید: «قوم عاد، رسولان خدا را تکذیب کردند، هنگامی که برادرشان هود (ع) آنها را به تقوا و دوری از گناه فرا خواند.»
آن گاه شیوه دعوت هود (ع) را چنین بیان می‎کند: «آیا تقوا را پیشه خود نمی‎کنید؟ به سوی خدا بیایید، من برای شما فرستاده امینی هستم، از نافرمانی خدا بپرهیزید و از من اطاعت کنید، من هیچ اجر و پاداشی در برابر این دعوت ازشما نمی‎طلبم، اجر و پاداش من تنها بر پروردگار عالمیان است. آیا شما بر هر مکان بلندی، نشانه‎ای از هوی و هوس می‎سازید؟ تا خود نمایی و تفاخر کنید، شما قصرها و قلعه‎های زیبا بنا می‎کنید، و آن چنان به این بناها دل بسته‎اید که گویی جاودانه در دنیا خواهید ماند، هنگامی که کسی را مجازات می‎کنید، هم چون جباران کیفر می‎دهید. پرهیزکار شوید، از مخالفان فرمان خدا بپرهیزید، خداوندی که با نعمتهایش شما را یاری نموده و شما را به چهارپایان و نیز پسران نیرومند امداد فرموده، و باغها و چشمه‎ها را در اختیار شما نهاده است، اگر کفران نعمت کنید، من بر شما از عذاب روز بزرگ نگرانم که شما را فرا گیرد.» (شعراء/ 123- 135)

محتوا و عناوین دعوت هود (ع)

1- توحید و نفى شرک: خداوند می فرماید: «فارسلنا فیهم رسولا منهم ان اعبدوالله مالکم من اله غیره افلاتتقون؛ و در میان آنان رسولى از خودشان فرستادیم که خدا را بپرستید، جز او معبودى براى شما نیست، آیا (با این همه از شرک و بت پرستى) پرهیز نمى کنید؟» (مؤمنون/ 32؛ هود/ 50)
و آیه «قال یا قول اعبدواالله مالکم من اله غیره افلاتتقون؛ (هود (ع)) گفت اى قوم من (تنها) خدا را پرستش کنید، که جز او معبودى براى شما نیست. آیا پرهیزگارى پیشه نمى کنید؟» (اعراف/ 65)
از آیات مذکور به خوبى به دست مى آید که کلام اول آن جناب با قومش (مانند هر پیامبر دیگرى) دعوت به توحید و نفى شرک بوده است و آنها را بر حذر مى داشتند از این که به غیر از خداى یکتا را بپرستند. و در همین راستا به معرفى خداى یکتا نیز مى پرداختند که مى توان از این نوع کلمات به عنوان دعوت به خداشناسى نام برد:
«ما من دابة الا هو، اخذ بناصیتها؛ هیچ جنبنده اى نیست مگر این که او بر آن تسلط دارد (اما سلطه اى با عدالت).» (هود/ 56)
«ان ربى على صراط مستقیم؛ پروردگار من به راه راست است.» (هود/ 56)
«ولا تضرونه شیئا؛ شما کمترین ضررى به او نمى رسانید.» (هود/ 57)
«ان ربى على کل شى حفیظ؛ پروردگارم حافظ و نگاهبان هرچیز است.» (هود/ 57)
در دو آیه مذکور نکاتى از خداشناسى مطرح شده است که عبارتند از:
الف) آن جناب به قومش این گونه خداوند را معرفى مى کند که: نه تنها شما بلکه هیچ جنبنده اى در جهان از قبضه قدرت و فرمان و اراده او خارج نیست و تا او نخواهد هیچ کارى از هیچ کس ساخته نیست.
ب) خداى من خودکامه نیست و قدرتش سبب هوسبازى و خروج از عدالت نمى شود، خداى من برصراط مستقیم است و کارى بر خلاف عدالت و حکمت انجام نمى دهد.
ج) خداوند قهار است اگر دعوت مرا نپذیرفتید شمارا نابود مى کند و قوم دیگرى را به جاى شما مى آفریند و شما هیچ ضررى به خدا نمى توانید بزنید و در مقابلش کارى از شما ساخته نیست.
د) خداوند حافظ و نگاهبان هرچیزى است بنابراین پروردگارم مرا حفظ مى کند.
2- نبوت و رسالت: خداوند می فرماید: «اذقال لهم اخوهم هود الاتتقون* انى لکم رسول امین* فاتقواالله و اطیعون؛ هنگامى که برادرشان هود گفت، آیا تقوا پیشه نمى کنید؟ مسلما من براى شما پیامبرى امین هستم. پس تقواى الهى پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید.» (شعراء/ 124- 126 و 131)
«قال یا قول لیس بى سفاهة و لکنى رسول من رب العالمین؛ (هود (ع)) گفت اى قوم من، هیچ گونه سفاهتى در من نیست، لکن من فرستاده پروردگار جهانیانم.» (اعراف/ 67)
در آیات مذکور به روشنى دیده مى شود که آن جناب، ضمن معرفى خود به عنوان فرستاده خدا، از قومش مى خواهد که این مطلب را بپذیرند و بر حذر مى دارد آنها را از خدا، در صورتى که نبوت فرستاده اش را قبول نکنند و به ابلاغ پیام هاى الهى گوش فراندهند. بنابراین آنها را به شنیدن حرف هاى خود و اطاعت و پیروى از خود به عنوان فرستاده و رسول خدا دعوت مى نماید. از این رو پس از دعوت به توحید و یکتاپرستى مهم ترین اصل دعوت آن حضرت، دعوت به پذیرفتن نبوت فرستاده خداوند و اطاعت و پیروى از او است.

معاد

3- معاد یا روز رستاخیز: «واذکر اخاعاد اذ انذر قومه بالاحقاف و قد خلت النذر من بین یدیه و من خلفه الا تعبدوا الا الله انى اخاف علیکم عذاب یوم عظیم؛ (سرگذشت هود) برادر قوم عاد را یاد کن، آن زمان که قومش را در سرزمین «احقاف» بیم داد، در حالى که پیامبران زیادى قبل از او در گذشته هاى دور و نزدیک آمده بودند که جز خداى یگانه را نپرستید. (و گفت) من بر شما از عذاب روزى بزرگ مى ترسم.» (احقاف/ 21)
سومین اصل دعوت حضرت هود (ع) توجه دادن قومش را به معاد است تا آنها با ایمانى که به این اصل پیدا مى کنند سریع تر به سوى حق هدایت گردند. در آیه شریفه مذکور ضمن دعوت به توحید، آنها را از عذاب روز رستاخیز و معاد به خاطر نپرستیدن خداى یکتا و شرک ورزیدن به او، اندرز مى کند.
علاوه بر آیه فوق آیه دیگرى نیز بر این مطلب دلالت دارد که آن را ذکر مى کنیم:
«انى اخاف علیکم عذاب یوم عظیم؛ (اگر کفران کنید) من بر شما از عذاب روزى بزرگ مى ترسم.» (شعراء/ 135)
در آیات قبل از آیه مذکور حضرت هود (ع) ضمن شمارش بعضى از نعمت هاى خدا بر قومش آنها را هشدار مى دهد که اگر کفران نعمت هاى الهى را نماید من بر شما از عذاب روز بزرگى، که روز جزاء است مى ترسم که عذاب سختى داشته باشید. ما از دو آیه مذکور مى توانیم متوجه شویم که حضرت هود (ع) با اندرز به مسئله روز رستاخیز و معاد مى خواهد به تربیت قومش به سمت و جهت صحیح بپردازد و مى خواهد آنها را موحد و خداپرست بار آورد و مى خواهد آنها را سپاس گزار نعمت هاى الهى گرداند تا بدین وسیله از شرک و کفران نعمت هاى الهى نجات یابند.
4- تقوى و پرهیزگارى: خداوند می فرماید: «واذقال لهم اخوهم هود الا تتقون؛ هنگامى که برادرشان هود گفت: آیا تقوا پیشه نمى کنید؟» (شعراء/ 124) «فاتقوا الله و اطیعون؛ پس تقواى الهى پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید.» (شعراء/ 126 و 131)
و نیز مى فرماید: «قال یاقوم اعبدوا الله مالکم من اله غیره افلا تتقون؛ (هود (ع)) گفت: اى قوم من، تنها خدا را پرستش کنید که جز او معبودى براى شما نیست. آیا پرهیزگارى پیشه نمى کنید.» (اعراف/ 65)
و نیز مى فرماید: «فارسلنا فیهم رسولا منهم ان اعبدوا الله مالکم من اله غیره افلا تتقون؛ و در میان آنان رسولى از خودشان فرستادیم که: خدا را بپرستید، جز او معبودى براى شما نیست آیا (با این همه از شرک و بت پرستى) پرهیز نمى کنید.» (مومنون/ 32)
یکى دیگر از اصول دعوت آن حضرت دعوت به خدا پرواى و تقوى است. این اصل به دنبال طرح سه مسئله مطرح شده است:
الف- در ارتباط با پرسش خداى یکتا و رها کردن شرک و بت پرستى. که در دو سوره «اعراف و مؤمنون» پس از امر به خداپرستى و رها کردن شرک، به طور استفهامى و سؤال مى فرماید آیا پرهیزکار نمى شوید؟ (اعراف/ 65 و مؤمنون/ 32)
ب- در ارتباط با اعلان نبوت خود و اصل پیروى از پیامبر و فرستاده خدا.
آن جناب با توجه به شناختى که از قومش داشت و مى دانست که از پذیرفتن حق سرباز مى زنند، قبل از آن که خود را به عنوان پیامبر خدا معرفى کند آنها را دعوت به تقوى و خدا پرواى مى کند و سپس بعد از اعلان نیز دعوت به تقوى مى نماید و پیروى آنها را از خود تقاضا مى نماید. (شعراء/ 124 و 126)
ج- در ارتباط با دنیا گرایى نیز دعوت به تقوى و همچنین دعوت به پیروى از پیامبر خدا مى نماید. (شعراء/ 131)
5 - توبه و استغفار: خداوند می فرماید: «و یا قوم استغفروا ربکم ثم توبوا الیه یرسل السماء علیکم مدرارا و یزدکم قوة الى قوتکم ولا تتولوا مجرمین؛ و اى قوم من، از پروردگارتان طلب آمرزش کنید، سپس به سوى او باز گردید، تا (باران) آسمان را پى در پى بر شما بفرستد و نیرویى بر نیرویتان بیفزاید و گنهکارانه، روى (از حق) برنتابید.» (هود/ 52) از جمله اصول دعوت حضرت هود(ع) دعوت به طلب مغفرت و بازگشت به سوى خدا است. که در این ایه شریفه صراحتا بیان مى فرماید.
از این آیه شریفه دو نکته استفاده مى شود:
الف) این آیه اشعار و یا حتى دلالت مى کند بر این که قوم هود گرفتار خشکسارى بوده اند و آسمان از باریدن بر آنان دریغ مى ورزیده و در نتیجه گرانى و قحطى در بین آنان پدید آمده بود.
ب) از آیه استفاده مى شود که بین اعمال انسان ها با حوادث عالم ارتباطى کامل برقرار است، حوادثى که با زندگى انسان ها تماس دارد. به عبارت دیگر، اعمال صالح باعث مى شود که خیرات عالم زیاد شود و برکات نازل گردد و اعمال زشت باعث مى شود بلاها و محنت ها پشت سر هم بر انسان فرود آید. چنان که در آیات دیگرى نیز به این مطلب تصریح یا اشاره شده است.
بنابراین در آیه شریفه تصریح مى کند که طلب مغفرت [از گناهانى نظیر شرک و بت پرستى و دورى از خدا] و بازگشت به سوى خدا [یعنى یکتاپرست شدن] دو نتیجه به دنبال خود دارد: 1- نجات از خشکسالى و بارش مداوم و مفید باران. 2- زیاد شدن قدرت و قوت.

مقصود از «یزدکم قوة الى قوتکم»

در معناى این عبارت اختلاف شده است، بعضى مى گوید: مراد از زیاد کردن قوت، زیادتى در نیروى ایمان علاوه برنیروى بدنى آنها بوده که دارا بودند. یعنى نیروى ایمانشان برنیروى بدنیشان افزوده مى گردد. و بعضى گفته اند مراد همان اضافه شدن نیروى بدنیشان است علاوه بر نیرویى که داشتند.
6 - تعقل و خردورزى: خداوند می فرماید: «یا قوم لا اسئلکم علیه اجرا ان اجرى الا على الذى فطرنى افلا تعقلون؛ اى قوم من، من از شما براى این (رسالت) پاداشى نمى طلبم، پاداش من تنها بر کسى است که مرا آفریده است، (آیا عقل را به کار نمى اندازید) آیا نمى فهمید؟» (هود/ 51)
حضرت هود (ع) با مطرح کردن این مطلب که من از شما مزدى نمى خواهم به واقع خواسته آن قوم را متوجه هدف متعالى خود نماید تا آنها را بدین وسیله به تعقل و خردورزى بکشاند و از وهم و خیال باطل نجاتشان دهد تا نگویند، تو با این حرف ها و برنامه هایت مى خواهى بر ما سلطه پیدا کنى و به دنبال منافع خودت هستى. به عبارت دیگر آن جناب با بیان این مطلب دو مسئله را روشن نموده است:
الف) دفع توهم و خیالات واهى که آن جناب را متهم مى کردند، که وى با این حرف ها به دنبال کسب امتیازات و برترى جویى بر دیگران و رسیدن به منافع شخصى خود است.
ب) هدف متعالى و الهى خود را بیان نمودند، که کار من براى خدا وامر و فرمان اوست و من مأمور و فرستاده او هستم و تنها مزدم را از او مطالبه مى کنم، نه از شما.
قطعا به این شکل مطرح شدن مسائل، هر انسان خردمندى را به فکر وامى دارد که این مدعى کیست؟ و چه مى گوید؟ و چه مى خواهد؟
7 - راه رستگارى: خداوند می فرماید: «و اذکروا اذجعلکم خلفاء من بعد قوم نوح و زادکم فى الخلق بصطة فاذکروا ءالاءالله لعلکم تفلحون؛ و به یاد آورید هنگامى که شما را جانشینان قوم نوح قرار داد و شما را از جهت خلقت (جسمانى) گسترش (و قدرت) داد پس نعمت هاى خدا را به یاد آورید شاید رستگار شوید.» (اعراف/ 69؛ شعراء/ 132)
در این آیه شریفه آن حضرت ضمن ذکر نعمت هاى که خداوند به آن قوم داده است (از قبیل خلافت خدا بعد از قوم نوح و قدرت جسمانى) راه فلاح و رستگارى را در یادآورى و شکر نعمت هاى الهى معرفى مى کند. بنابراین یکى دیگر از اصول دعوت آن جناب دعوت به شکر و یادآورى نعمت هاى الهى است و علت این که این مسئله به عنوان یکى از اصول دعوت آن جناب قرار گرفته، شاید این باشد که؛ هنگامى که کسى به یاد نعمت هاى الهى بود و شکر آنها را به جا آورد اثرات تربیتى مهمى برایش خواهد داشت، زیرا این شخص دیگر دچار غرور و کبر نمى شود و آنچه را که دارد از خود نمى داند بلکه براى خود و داشته هاى خود ولى نعمتى قایل است که دائما به یاد او و سپاسگزار نعم اوست پس اگر کسى در این حالت زندگى کند در پیشاروى خود جز فلاح و رستگارى چیز دیگرى نخواهد دید.
8 - نهى از پیروى هوا و هوس، دنیاگرایى و ستمگرى و زورگویى: در سوره شعراء آمده «اتبنون به کل ریع ایة تبعثون* و تتخذون مصانع لعلکم تخلدون* و اذا بطشتم بطشتم جبارین؛ آیا شما بر هر مکان مرتفعى نشانه اى از روى هوا و هوس مى سازید؟ و قصرها و قلعه هاى زیبا و محکم بنا مى کنید که شاید در دنیا جاودانه بمانید. و هنگامى که کسى را مجازات مى کنید همچون جباران کیفر مى دهید.» (شعراء/ 128- 130)
گویا قوم هود (ع) در بالاى کوهها و نقاط بلند، ساختمان هایى مى ساختند آن هم به بلندى کوه، تا براى گردش و تفریح به آنجا روند، بدون این که غرض دیگرى داشته باشند، بلکه صرفا به منظور فخر نمودن به دیگران و پیروى از هوى و هوس. از این رو آن جناب از جمله اصول دعوتشان نهى از پیروى هوى و هوس بوده است آن قوم آن چنان به ساختن قصرها و قلعه هاى محکم دل بسته شده بودند که گویا تصور مى کردند براى همیشه در دنیا خواهند ماند، حضرت هود (ع) این تصور واهى آنها را نیز توبیخ مى کند و از این روحیه آنها را نهى مى نماید.
نیز روحیه جبارى و ستمگرى آنها را سرزنش مى کند و آنها را از آن باز مى دارد. جبار به معناى این است که کسى بر دیگران علو و عظمت و سلطنت داشته باشد و این براى بشر سزاوار نیست بنابراین «جبار» صفت خداوند است و سزاوار خداوند سبحان و در مورد خدا صفتى ممدوح است اما در مورد غیر او جبار بودن مذموم شمرده شده است زیرا انسان اگر چنین ویژگى براى خود یافت به ظلم و ستم مى پردازد و معمولا جبار بودن انسان توأم با ستمگر بودن اوست زیرا انسان ظرفیت این صفت را ندارد، اما خداوند در عین جبار بودن عادل و حکیم است. از این رو حضرت هود (ع) به آنها مى فرماید شما وقتى مى خواهید کسى را مجازات کنید شدت عملى مبالغه آمیز دارید چنان که جباران چنین مى کنند و احتمالا آن حضرت آنها را از ظلم و ستم نسبت به دیگران و خودشان نهى مى کند.


منابع :

  1. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 8 ص 222 -224، جلد 20 ص 470، جلد 15 ص 2-421

  2. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏2 ص 351، جلد 5 ص 489

  3. عین الله ارشادی- سیمای الگویی پیامبران در قرآن کریم

  4. سایت اندیشه قم- مقاله مشخصات هود (ع) و قوم او

  5. سید هاشم رسولى محلاتى- تاریخ انبیاء- صفحه 243- 245

  6. حسین فعال عراقی- داستانهای قرآن و تاریخ انبیا در المیزان

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/401125