بررسی مسئله قضاوت زن در اسلام

اگر اسلام، در حاکم و قاضی مرد بودن را شرط می کند، نه از این نظر است که می خواهد از مقام زن بکاهد و یا او را تحقیر نماید، بلکه این کار به خاطر رعایت شرایط طبیعی و خصائص آفرینش زن است، اصل «تقسیم کار» ایجاب می کند که هرکاری به اهل و شایسته آن، سپرده شود. از آنجا که زن، یک موجود عاطفی است لذا کارهایی که به صلابت و خشونت نیاز دارد، به مرد واگذار شده است، و ولایت و زعامت یکی از این کارها است. از نظر قرآن، زن یک انسان ظریف است که در زر و زیور پرورش می یابد و  در مقام مجادله و گفتگو، منطق قوی و نیرومند ندارد چنانکه می فرماید: «او من ینشأ فی الحلیه و هو فی الخصام غیر مبین.» ( سوره زخرف/ آیه 18«آیا کسی را که در زر و زیور پرورش می یابد و در خصومت از حفظ حقوق خود عاجز است، از آن خدا قرار می دهند.» آیه منطق مشرکان را تخطئه می کند که آنان دختران را از آن خدا قرار داده بودند و پسران را برای خود اختیار کرده بودند...

مرحوم علامه طباطبائی در تفسیر المیزان، در ذیل این آیه می نویسد: «مشارکت دختران را که در زر و زیور پرورش می یابند و در مجادله منطق روشنی ندارند، و قادر به طرح دعواء نیستند، از آن خدا قرار داده بودند. چرا قرآن در این جا این دو صفت (علاقه به زر و زیور – ناتوانی در استدلال ) را ذکر کرده است؟زیرا زن طبعا از لحاظ عاطفه و مهربانی از مرد قوی تر و برعکس از لحاظ تعقل نسبت به مرد، ضعیف تر می باشد و روشن ترین دلیل آن، علاقه شدید به زر و زیور و ناتوانی او در بیان دلایل و حجتی که مبتنی بر قوه تعقل می باشد است. ادله اسلامی مانند سنت، سیره و اجماع حاکی است که زن نباید متصدی مقام قضاء و داوری باشد. این برای آن است که زن در مقابل صحنه های تاثرآور که معمولا قضات با آنها سروکار دارند، نمی تواند استقامت و ثبات خود را حفظ کند و تا جانب حق را که چه بسا از تاثیرات عاطفی به دور است، بگیرد و لذا پیامبر به علی علیه السلام فرمود: «برای زن صحیح نیست که قضاوت و داوری را بر عهده بگیرد». امیرمومنان علی علیه السلام در وصیت خود به امام حسن علیه السلام که در حقیقت سفارشی به همه فرزندان اسلام نوشته است فرمود: «آنان را برای انجام کاری که توانایی  و قدرت ندارند، ناچار مکن زیرا زن همچون شاخه گل است نه قهرمان خشن.»

معلوم است، قضاوت یکی از کارهایی است که زن به خاطر عاطفی بودن، توانایی و قدرت انجام آن را ندارد. در تاریخ زندگی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم دیده نشده است به زنی منصب قضاوت بدهد و از میان زنان، زنی را به عنوان قاضی برای فصل خصومات برگزیند. باوجود اینکه زنان با فضیلت و با معلومات نیز در میان مسلمانان بودند، حتی در دوران زمامداری بنی امیه و بنی عباس که مجموعا بیش از  پانصد سال بر مسلمین حکومت کردند، هیچ دیده نشد به عنوان نمونه به یک زنی مقام قضاوت داده شود با اینکه از دادن مقام ولایت و منصب قضاوت، حتی به غلامان خود، نیز مضایقه نمی کردند و نظریه علمای اسلام روشن تر از آن است که بر کسی پوشیده بماند. همه علمای شیعه اتفاق نظر دارند بر اینکه زن نمی تواند قاضی بشود هرچند از لحاظ شرایط دیگر کامل باشد و از فقهای اهل تسنن نیز گروهی ازجمله  شافعی در این مسائل با شیعه هم عقیده هستند.

«ابن قدامه» در مغنی می نویسد: «بر زن جایز نیست امام و رهبر امت مسلمان، و حتی حاکم یکی از شهرها باشد. و لذا نه پیامبر گرامی و نه یکی از خلفاء و زمامداران بعدی، نه به زن منصب قضاوت دادند و نه حاکم شهری کردند، و مسلما  اگر چنین چیزی جایز بود در طول تاریخ ترک نمی شد.»
شیخ طوسی در خلاف می گوید: «بر زن جایز نیست فصل خصومت کند.»
شافعی هم به این قول قائل است. ابوحنیفه می گوید: «هرکجا که شهادت زن جایز باشد قضاوت او نیز جایز است، و شهادت او در تمام احکام، جز حدود و قصاص صحیح می باشد.»
ابن جریر می گوید: در این باره فرقی میان زن و مرد نیست، در هر چیزی که قضاوت بر مرد جایز است، بر زن نیز جایز است.
آنگاه شیخ طوسی بر مدعای خود استدلال کرده می گوید: «جواز قضاوت برای زن نیاز به دلیل دارد، زیرا قضاوت حکم شرعی است، بر کسی جایز است که دلیل شرعی داشته باشد.
از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم روایت شده که فرمود: رستگار نمی شود قومی که زن بر آنها حکومت کند».

هرگاه تصدی مقام قضاوت بر زن، ممنوع باشد، در صورتی که قضاوت شعبه کوچکی، از زعامت و رهبری است، به طریق اولی ریاست عالیه زن بر جامعه اسلامی جایز نمی باشد. در این باره احادیث فراوانی وارد شده است: «اگر زمامداران شما بدترین شما، ثروتمندان شما بخیلان شما، و اداره امور جامعه شما به دست زن های شما باشد، در این صورت، مرگ بر شما از زندگی در روی زمین بهتر است.»
امام باقر علیه السلام زن را از هر دو مقام فضاوت و حکومت در یک روایتی نهی کرده و فرموده است: «صحیح نیست که زن قضاوت و داوری و زعامت و رهبری را بر عهده بگیرد.»

در این باره، علاوه بر سیره مسلمانان، روایات و احادیث فراوانی وارد شده است و همچنین روح شریعت اسلامی که در حفظ شرافت و شخصیت زن مجسم می شود و پیوسته سعی می کند، با ایجاد محیط تقوا، اخلاق اجتماعی را در جامعه سالم نگاه دارد، گواه بر این است که زن باید از ظهور در صحنه نمایش های سیاسی در سطح بالاتر، حفظ شود زیرا مداخله زنان در امور سیاسی، خطراتی دارد که بر همگان روشن است.


منابع :

  1. آیت الله جعفر سبحانی- مبانی حکومت اسلامی- از صفحه 239 تا 243

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/401455