بررسی اختصاص حق قضا، برای خداوند

از آنجا که «قضا» ملازم با تصرف درمان و جان و ناموس مردم است، قهرا نیاز به ولایت حقیقی دارد و چون ولایت حقیقی از آن خدا است، قهرا قضاوت و داوری نیز یکی از حقوقی است که مختص به خداوند می باشد زیرا هیچکس بر هیچکس بالذات ولایتی  ندارد و لذا خداوند سبحان می فرماید: «ان الحکم الا لله یقص الحق و هو خیر الفاصلین» ( سوره انعام / آیه 57«حکم و فرمان تنها از آن خدا است، حق و باطل را جدا می کند و او بهترین جدا کنند ( حق ازباطل ) است.» و فرمود: «ان الحکم الا الله امر الا تعبد الا ایاه» (سوره یوسف/ آیه 40«برای کسی جز خدا حاکمیتی نیست، فرمان داده است که فقط او را بپرستیم».

این آیات و آیات دیگر حکومت را ( اعم از قضا و غیر..) منحصرا از آن خداوند می داند زیرا ولایت حقیقی مختص خدا است. البته اختصاص چنین حق به خدا، ملازم با سرپرستی مستقیم او نیست بلکه به خاطر اصالت در حاکمیت می تواند افرادی را از جانب خود به این سمت تعیین کند، از این جهت به پیامبران و جانشینان آنان دستور داده است که از طرف او در میان مردم حکومت کنند و آنان را در این کار، جانشین خود اتخاذ کرده است. افرادی که مستقیما از جانب پیامبر و ائمه اطهار (ع) به این سمت منصوب شده اند قضاتی هستند که شخصا به این منصب منصوب گشته اند، ولی آنان که مسئولیت قضاوت را در زمان غیبت (در زمانی که دسترسی به امام معصوم نیست) به عهده می گیرند، قضاتی هستند که به جهت یک رشته شرایط و اوصاف از طرف ائمه اطهار، به صورت کلی به این سمت منصوب شده اند.

امام صادق علیه السلام در حدیثی می فرماید: «هرکس در مورد احقاق حق به قاضیان جور مراجعه کند در حقیقت به «طاغوت» یعنی قدرت حاکمه ناروا مراجعه کرده است و هرچه را که به حکم آنها بگیرد، در حقیقت به طور حرام گرفته است، اگر چه حق ثابت او باشد، زیرا که به حکم و رأی «طاغوت» و آن قدرتی گرفته که خدا دستور داده به آن کفر ورزد. خدا می فرماید: «یریدون ان یتحاکموا الی الطاغوت وقد امروا ان یکفروا به» ( سوره نساء / آیه 60). راوی می گوید: پرسیدم مردم باید چه کنند؟ فرمود: «باید کسی را که حدیث ما را روایت کرده و حلال و حرام ما را بررسی نموده و احکام و قوانین ما را شناخته است، به عنوان  قاضی و داور بپذیرد و من او را  حاکم بر شما قرار داده ام، هرگاه او طبق احکام و قوانین  اسلام حکم کرد و حکمش پذیرفته نشد، نتیجه آن سبک شمردن حکم خدا و رد بر ماست و کسی که ما را رد کند، خدا را رد کرده است، و رد حکم خدا هم در حد شرک است.

«ابو خدیجه» ( یکی از اصحاب مورد اعتماد امام صادق (ع) می گوید: امام صادق به من مأموریت داد که از طرف او این پیام را به شیعیان برسانم «وقتی بین آنان خصومت و نزاعی رخ داد، یا در مورد دریافت و پرداخت اختلافی پیش آمد، مبادا برای محاکمه و رسیدگی به یکی از این جماعت زشتکار مراجعه کنند، بلکه مردی را که حلال و حرام ما را می شناسد، میان خود حاکم و داور سازند، و من او را بر شما ها قاضی قرار داده ام و مبادا برخی از شما علیه بعضی دیگر به قدرت های جائر، شکایت ببرد.»

البته طبیعی است که این قضات عادل در مقام داوری، طبق آیین دادرسی اسلام و احکام و تعالیم آن حکم می کنند و اختلاف را حل و فصل می نمایند نه از روی هوای نفس و نه طبق دلخواه متخاصمین. و به همین خاطر خداوند شرایع و کتابهایی بر پیامبران نازل فرموده و بر آنان امر کرده است که میان مردم به حق و عدالت داوری نمایند، چنان که می فرماید: «ما پیامبران خود را با معجزه هایی فرستادیم و برایشان کتاب و میزان عدل  نازل کردیم تا مردم به دادگری برخیزند..» ( سوره حدید/ آیه 25)، باز فرمود: «ما تورات را فرستادیم، در آن هدایت و نوری است و پیامبران بنی اسرائیل با آن، برای آنان که یهودی  هستند، حکم می کنند.» ( سوره مائده/ آیه44). « ای داود، ما تو را در زمین جانشین خود قرار دادیم، میان مردم به حق داوری کن و از هوس پیروی مکن که تو را از خدا گمراه می سازد، بی تردید آنان که از راه خدا گمراه می شوند برای آنان عذابی سخت می باشد، به خاطر آنکه روز حساب را  فراموش کردند.» ( سوره ص/ آیه 26). و خداوند به پیروان مسیح امر می کند که از روی انجیل داوری نمایند آنجا که می فرماید: «و باید اهل انجیل به آنچه خداوند در آن فرستاده حکم کنند و هرکس به آنچه خداوند فرستاده حکم نکند تباه کار است.» ( سوره مائده / آیه 47). خداوند به رسول گرامی صلی الله علیه وآله وسلم امر می کند که از روی عدالت داوری  نماید، آنجا که می فرماید: «اگر میان آنان داوری کنی، از روی عدل داوری کن بی گمان خداوند دادگران را دوست می دارد» ( سوره مائده/ آیه 42). باز می فرماید: «این کتاب را به حق بر تو نازل کردیم، در حالی که کتاب های پیشین را تصدیق  می کند، و حافظ و نگهبان آنهاست بنابراین بر طبق احکامی که خدا نازل کرده در میان آنها حکم کن و از هوی و هوس های آنها پیروی مکن و از احکام الهی رو مگردان، ما برای هر کدام از شما آیین و طریقه روشنی قرار دادیم.» ( سوره مائده / آیه 48). خداوند سبحان به این هم اکتفاء نکرده به امت اسلامی امر کرده است که از روی حق و عدل داوری کنند، می فرماید: «خداوند به شما فرمان می دهد که امانتها را به صاحبان آن برسانید، هنگامی که میان مردم داوری می کنید از روی عدالت داوری کنید، خداوند پند و اندرزهای خوبی به شما می دهد، خداوند شنوا و بیناست.» ( سوره نساء / آیه 58). خداوند دستور می دهد، مبادا دشمنی قومی سبب گرددد که از عدل و انصاف دور شوید، و از اجرای عدالت خودداری کنید چنان که می فرماید: « ای کسانی که ایمان آورده اید! برای خدا قیام کنید و از روی عدالت گواهی دهید، دشمنی با جمعیتی شما را به گناه و ترک عدالت نکشاند، عدالت کنید که به پرهیزگاری نزدیکتر است و از مخالفت خدا بپرهیزید و او از آنچه انجام می دهید آگاه است.» ( سوره مائده / آیه 8). مسلمانان نه تنها عدالت را در قضاوت، بلکه باید آن را در تمام حالات زندگی، حق در سخن گفتن را نیز مراعات نمایند، چنان که می فرماید: «آنگاه که سخن می گویید از روی عدالت بگویید هر چند درباره خویشاوند باشد.» ( سوره انعام/ آیه 152).

آیاتی که گذشت، به روشنی و بدون ابهام ثابت می کنند که «قضاوت» حق خاص خداوند سبحان است، خداوند این حق را به پیامبران و اوصیای آنها و نیز کسانی که از طرف آنان منصوب می شوند، داده است و کتاب ها و سخنان خود را راهنمای آنان قرار داده تا از روی آنها حکم نمایند و میان نزاع کنندگان طبق تعالیم و احکام الهی داوری نمایند.


منابع :

  1. آیت الله جعفر سبحانی- مبانی حکومت اسلامی- از صفحه 334 تا 339

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/401466