تقوا، یکی از زمینه های ایجاد معرفت در قرآن

همانگونه که بذرها در زمینهای آماده می روید، و در شوره زار گلی نمی شکفد، هرچند بهترین بذرها در آن افشانده شود و آب باران حیاتبخش پی درپی بر آن ببارد، همچنین بذر معرفت فقط در قلبهای آماده نمو می کند، و گلهای شناخت در ارواح پاک می روید، به همین دلیل آگاهی بر صفات و روحیات و اعمالی که زمینه ساز معرفت است از مهترین مباحث مربوط به «شناخت» محسوب می شود، و قرآن مجید در این زمینه تعبیرات بسیار پرمعنی و اشارات بسیار لطیف و زیبائی دارد. زمینه سازهای معرفت بسیار است و یکی از اصول مهمی که در آیات مختلف قرآن مجید به آن اشاره شده تقوی و پرهیزگاری است.

1- «الم ذلک الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین» (سوره بقره/ آیات1-2)

2- «یا ایها الذین آمنوا ان تتقوا الله یجعل لکم  فرقانا» (سوره انفال/ آیه 29)

3- «و اتقوا الله و یعلمکم الله بکل شیی علیم» ( سوره بقره/ آیه282)

4- «یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و آمنوا برسوله یوتکم کفلین من رحمته و یجعل لکم نورا تمشون به یغفرلکم و الله غفور رحیم» (سوره حدید/ ایه 28)

ترجمه:

1- «الم- این کتاب با عظمتی است که شک در آن راه ندارد، و مایه هدایت پرهیزگاران است».

2- «ای کسانی که ایمان آورده اید. اگر از(مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید برای شما «فرقان» (وسیله جدائی حق از باطل ) قرار می دهد.»

3- «و از خدا بپرهیزید و خداوند به شما تعلیم می دهد و خداوند به همه چیز دانا است».

4- «ای کسانی که ایمان آورده اید! از خدا بپرهیزید و به رسولش ایمان بیاورید تا دو سهم از رحمتش به شما ببخشد، و برای شما نوری قرار دهد که با آن راه خود را پیدا کنید و گناهان شما را می بخشد و خداوند غفور و رحیم است».

شرح مفردات

«تقوی» در اصل «وقایه» (بر وزن درایه) چنانکه راغب در مفردات می گوید به معنی حفظ کردن چیزی در برابر آفات است. سپس می افزاید: تقوی به معنی محفوظ داشتن روح و نفس است از آنچه بیم می رود به آنان زیان رساند، سپس به خوف و ترس (و پرهیز) نیز تقوی گفته شده است، و در لسان شرع آن را به خویشتن داری در برابر گناه و محرمات اطلاق می کنند، و کمال آن به ترک بعضی از مباحات مشکوک است. سایر ارباب لغت نیز تعبیراتی نزدیک به آنچه در بالا آمد دارند، بعضی آن را به معنی صیانت و بعضی «اتقاء» را به معنی «امتناع از زشتیها و هوی و هوسها» تفسیر کرده اند. جمعی از مفسران از بعضی از صحابه نقل کرده اند که او در مقابل سوال از حقیقت تقوی گفت: «آیا هرگز از راه پر خاری گذشته اید؟ وقتی پاسخ مثبت شنید گفت: در آن حال چه می کردید؟ آیا دامان خود را جمع نموده و کوشش برای نجات از خارها  نداشتند؟ این همان تقوی است». آری در مسیر زندگی و ره سپردن به سوی خداوند خارهای شهوات و امیال و هوسها و امیدهای کاذب و دروغین و لغزشها فراوان است، اینجاست که انسان باید دائما مراقب باشد مبادا دامن روحش به این خارها بچسبد و پاره شود، مبادا نوک خار در پای جانش فرو نشیند و مجرومش سازد، مبادا او را از پیمودن این مسیر باز دارد و به خود مشغول نماید. و این نمی شود جز با بیداری و آگاهی و مراقبت دائم و مستمر. به تعبیر ساده تر: تقوی همان پرهیز از آفات تکامل روح، و خویشتن داری در برابر گناهان و شبهات است، به طوری که به صورت ملکه در آید. بعضی از مفسران برای تقوی معانی متعددی ذکر کرده، و از آیات قرآن برای این معانی شاهد آورده اند که در حقیقت هریک از آنها مصداقی از مصادیق تقوی است، مانند توبه، طاعت، اخلاص، ایمان (پرستش و توحید)، بعضی نیز گفته اند حقیقت تقوی این است که انسان چیزی را در مقابل آفتی مانع قرار دهد، و همانگونه که انسان به وسیله سپر ضربات دشمن را از وجود خویش دفع می کند، افراد پرهیزگار نیز در زیر سپر اطاعت فرمان خدا، خویش را از عذاب الهی مصون می دارند. گاه تقوی را به سه مرحله تقسیم کرده اند: تقوی در برابر کفر، تقوی در برابر گناه، و تقوی در قابل آنچه انسان را از یاد خدا غافل می کند. ولی روشن است که همه اینها به همان ریشه ای که در آغاز گفته شد باز می گردد.

تفسیر و جمع بندی

در نخستین آیه قرآن با صراحت می گوید: «این کتاب آسمانی مایه هدایت صاحبان تقوی و پرهیزگاران است»، این تعبیر به خوبی تاثیر تقوی را به عنوان زمینه ساز هدایت ثابت می کند. حقیقت همین است که تا یک مرحله از تقوی در وجود انسان نباشد، ممکن نیست بتواند از کتب آسمانی و سرچشمه های هدایت بهره گیرد، حداقل تقوی آن است که انسان در مقابل حق تسلیم باشد، و دشمنی و عناد و لجاجت به خرج ندهد، کسانی که فاقد این مرحله از تقوی هستند مسلما به جائی نمی رسند و هیچ هدایتی را پذیرا نمی شوند. طبیی است که هرقدر روح تقوی و تسلیم در مقابل حق و پذیرش واقعیتها در انسان قویتر گردد، استفاده او از منابع هدایت نیز به همان نسبت بیشتر می شود. منابع هدایت و در رأس همه آنها قرآن مجید  همچون باران حیاتبخش است که تنها در زمینهای آماده و شیرین، انواع گلهای معرفت را می رویاد، زیرا شوره زار ثمری جز خس ندارد. تعبیر به «هدی» ( هدایت ) به صورت مصدر تأکیدی بر این واقعیت است که  اگر روح تقوی در انسان زنده شود قرآن برای او یک پارچه هدایت خواهد بود (دقت کنید). بعضی از مفسران بزرگ گفته اند که از این تعبیر چنین برمی آید که پرهیزگاران در میان دو هدایت قرار گرفته اند، همانگونه که منافقان و کفار در میان دو ضلالتند، هدایت نخست از ناحیه سلامت فطرت تامین می شود، و در این حال انسان احساس می کند که نیازمند به حقیقتی در بیرون وجود خویش است، در این هنگام ایمان به وجود یک مبدأ پنهان از حس، پیدا می کند، چرا که این نیاز را در سایر موجودات نیز می بیند، و نیز به این حقیقت می رسد که همان طور که هیچ یک از نیازمندیهای او در امر خلقت نادیده گرفته نشده، مسأله «هدایت به آنچه موجب نجات از مهلکات اعمال و اخلاق» است نیز درباره او انجام می گردد و این در حقیقت همان ایمان به توحید و نبوت و معاد که اصول اصلی دین است، می باشد. بعضی نیز گفته اند منحصر ساختن هدایت قرآن به پرهیزگاران به خاطر آن است که فقط آنها از هدایت قرآن بهره می گیرند، و منتفع می شوند و چون دیگران انتفاعی نمی برند هدایت قرآن برای آنها منتفی است. فخر رازی در یکی از تعبیرات خود چنین نتیجه گیری می کند که اگر برای متقین فضیلتی جز آنچه در این آیه است نباشد، کافی است،  و از سوی دیگر در آیه 185 سوره بقره آمده است که قرآن هدی للناس (مایه هدایت همه مردم) شمرده شده، از ضمیمه کردن آن با آیه مورد بحث استفاده می شود آنها که از هدایت قرآن بهره نمی گیرند در حقیقت در زمره انسانها نیستند. گرچه در میان این تفسیرها منافاتی نیست ولی تفسیری که در آغاز ذکر کردیم روشنتر به نظر می رسد، و از اینجا معلوم می شود اینکه بعضی خواسته اند کلمه «متقین» را حمل بر مجاز کنند و بگویند مراد کسانی است که دوست دارند در مسیر تقوی گام بردارند، تا اشکال تحصیل حاصل به وجود نیاید، مطلب درستی به نظر نمی رسد، چرا که طبق تفسیری که در بالا گفتیم تقوی مراتبی دارد، یک مرحله آن زمینه ساز هدایت قرآن است، و مراحل بالاتر آن محصول هدایت قرآن می باشد. در اینجا این سوال پیش می آید که قرآن در آیات بعد از آیه فوق (هدی للمتقین) پرهیزگاران را به عنوان کسانی که ایمان به مبدأ و معاد دارند و نماز را برپا می دارند و زکات را ادا می کنند معرفی کرده، آیا هدایت قرآن نسبت به آنها تحصیل حاصل نمی شود؟! ولی با توجه به این نکته پاسخ این سوال نیز روشن می شود و آن اینکه: رسیدن به این مرحله از ایمان و عمل، پایان راه نیست، و هنوز تا رسیدن به مرحله تکامل شایسته انسان، مراحل دیگری در میان است که باید پیموده شود و پرهیزگاران با داشتن این مرحله از تقوی می توانند با استفاده از هدایت قرآن به مراحل بالاتر و والاتر هدایت شوند. در قرآن مجید تعبیرات دیگری نظیر آنچه در بالا آمده نیز دیده می شود، مانند آیه 48 سوره حاقه "و انه لتذکره للمتقین"، «مسلما قرآن مایه تذکر پرهیزگاران است». آیه دوم در سوره بقره، قرآن را مایه «هدایت» پرهیزگاران می شمرد، و در اینجا مایه «تذکر»، و می دانیم «تذکر» از مقدمات «هدایت» است و لذا جمعی از مفسران، هنگامی  که به این آیه رسیده اند گفته اند سخن در این آیه همان است که در آغاز سوره بقره آمده است. به هرحال این آیات شاهد گویائی است بر تاثیر تقوی به عنوان زمینه ساز معرفت و هدایت.

دومین آیه مورد بحث رابطه تقوی و معرفت را با وضوح بیشتری بیان می کند روی سخن را به مومنان کرده می گوید: ای مومنان اگر تقوی پیشه کنید خداوند برای شما فرقان قرار می دهد. «فرقان» به گفته بعضی از ارباب لغت «اسم مصدر» است، و به گفته بعضی «مصدر» ولی به تصریح غالب مفسران در اینگونه موارد معنی فاعلی دارد توأم با تأکید ( شبیه مفهوم صیغه مبالغه) و به معنی چیزی است که حق را از باطل جدا می سازد، و مفهوم بسیار گسترده ای دارد که شامل قرآن مجید، معجزات انبیاء، دلائل روشن عقلی، شرح صدر، توفیق و نورانیت باطنی و معنوی، و غیر آن می شود. به این ترتیب قرآن می گوید «تقوی» زمینه ساز معرفت است که در بعضی از مراحل کاملا قابل استدلال است و در مراحل دیگری به امدادهای معنوی الهی باز می گردد. قرآن مجید روز جنگ بدر را «یوم الفرقان» نامیده است از این جهت که نشانه های بارزی از تأییدات الهیه نسبت به لشگر ایمان در مقابل لشگر شرک ظاهر گشت، دشمنان اسلام با داشتن عده فراوان و لشگری در حدود سه برابر مسلمانان چنان شکست سختی از سپاه اسلام خوردند که هیچکس انتظار آن را نداشت. بعلاوه چون جنگ بدر نخستین برخورد مسلحانه مسلمین و مشرکان بود صفوف اهل حق از اهل باطل جدا گشت و لذا «یوم الفرقان» نامیده شد. قابل توجه اینکه «فرقانا» در آیه مورد بحث به صورت نکره و مطلق ذکر شده که هم دلالت بر عظمت این نور الهی دارد و هم گستردگی آن، و شامل مسائل اعتقادی و مسائل عملی و هرگونه اظهار نظر در امور مهمه زندگی می شود، و به این ترتیب میوه درخت تقوی راه یافتن به شناخت هرخیر و برکت و دور ماندن از هرگونه  شر و فساد است. فخر رازی در شرح این آیه می گوید: چون لفظ آن مطلق است باید آن را حمل بر جمیع فرقها و جدائیهائی که میان کفار و مومنان می شود نمود، این فرقان یا در احوال دنیا است یا آخرت، و احوال دنیا یا مربوط به قلب و باطن است یا ظاهر، در مورد قلب و باطن، خداوند به مومنان هدایت و معرفت می دهد و شرح صدر عنایت می کند، کینه ها و حسدها و دشمنی ها را از دلهای آنها برمی کند در حالی که قلب منافق و کافر مملو از این اخلاق سوء است، زیرا هنگامی که قلب با اطاعت الهی نورانی شد تمام این ظلمان از آن زائل می شود، و درجنبه های ظاهر نیز خداوند مسلمانان را برتری و فتح و پیروزی و نصر و ظفر می بخشد.

سومین آیه مورد بحث که بخش کوچکی از طولانی ترین آیه قرآن (آیه 282 بقره ) است بعد از یک سلسله دستورات گوناگون می فرماید: «تقوای الهی پیشه کنید و خداوند به شما تعلیم می دهد». «قرطبی» در تفسیر خود می گوید: این یک وعده الهی است که هرکس تقوی پیشه کند خدا به او تعلیم می دهد، یعنی در قلبش نوری قرار می دهد که آنچه به او القاء می شود درک می نماید. هرگز معنی این سخن آن نیست که ما به سراغ تحصیل علم و دانش نرویم و بگوئیم تقوی و تهذیب نفس کافی است، همانگونه که بعضی از صوفیه یا افراد منحرف دیگری مانند آنها گفته اند، بلکه هدف آن است که تقوی زمینه را برای کسب علم و دانش راستین آماده می کند، درست مانند سرزمین شیرین و آماده ای برای پاشیدن هرگونه بذر. درست است که در این آیه، جمله «و اتقوا الله» و جمله «یعلمکم الله» به صورت شرط و جزا ذکر نشده است و همین سبب گردیده که بعضی استفاده رابطه علم و تقوی را از این آیه انکار کننده، ولی قرار گرفتن این دو در کنار یکدیگر بدون شک بی حساب نیست، و اشاره ای به رابطه ای این دو با یکدیگر دارد زیرا درغیر این صورت انسجام جمله های آیه زیر سوال خواهد رفت.

در چهارمین و آخرین آیه بار دیگر رابطه تقوی و معرفت به وضوح نشان داده شده است، زیرا برای کسانی که تقوای الهی پیشه کنند و ایمان به رسول الله بیاورند سه پاداش بیان فرمود: نخست اینکه خداوند دو سهم و نصیب از رحمتش به چنین افراد می بخشد، سهمی به خاطر ایمان، و سهمی به خاطر تقوی، و یا سهمی به خاطر ایمان به انبیاء پیشین و سهمی به خاطر ایمان به پیغمبر اسلام(ص) زیرا با اینکه مخاطب در آیه مومنانند به آنها دستور می دهد به رسول خدا (ص) ایمان بیاورید و شأن نزول آیه نشان می دهد که درباره گروهی از اهل کتاب و مسیحیان حبشه است که قرآن را شنیدند و به پیامبر اسلام(ص) ایمان آوردند. دیگر اینکه خداوند این ایمان و تقوی را نوری برای آنها قرار می دهد که راه خود را به وسیله آن باز کنند (و یجعل لکم نورا تمشون به) گرچه بعضی خواسته اند مفهوم آیه را مقید کرده و اشاره به نوری بدانند که در صحنه قیامت در پیشاپیش مومنان و طرف راست آنها حرکت می کند همان گونه که در آیه12 سوره حدید آمده است (یوم تری المومنین و المومنات یسعی نورهم بین ایدیهم و بایمانهم) ولی هیچ گونه دلیلی بر این تقیید در آیه مورد بحث نیست، بلکه مفهوم آن همانگونه که در تفسیر المیزان نیز آمده است مفهوم گسترده ای از دنیا و آخرت را شامل می شود، و به این ترتیب نشان می دهد که در میان «تقوی» و «روشن بینی» رابطه نیرومندی است، دیگر اینکه گناهان آنها را در پرتو ایمان و تقوی می بخشد و مشمول رحمت خاصش می سازد ( و یغفرلکم و الله غفور رحیم).


منابع :

  1. آیت الله مکارم شیرازی- پیام قرآن جلد اول- از صفحه 426 تا 434

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/401564