بررسی عامل وارثت در تربیت کودک

منشاء اصلی پیدایش ما از دو سلول اسپرم و اوول است که اولی از پدر و دومی از مادر می باشند. از ترکیب این دوف سلول واحدی بنام جنین بو جود می آید که در اثر رشد و طی مراحل متعدد تبدیل به یک انسان کامل می شود. مسأله مهم این است که کودکان حامل بسیاری از صفات و خصایصی هستند که از والدین به آنها ارث رسیده و این عوامل  بیولوژیکی در زندگی شان دارای نقش و اهمیت بسیار است.

ناقلان صفات ارثی

به عقیده روانشناسان ژنتیک، ناقلان صفات ارثی ژن ها هستند که در زیر میکرسکپ های فوق العاده قوی هم چون دانه های تسبیح به هم چسبیده و در سلول جنسی زن و مرد دیده می شوند. هر ژن  حامل یک یا چند صفت از والدین و اجداد است که در اثر ترکیب آنها کودکی با خصایص نو و متفاوت از دیگران بوجود می آید. اینکه ژن از چه بوجود می آید و چگونه می تواند با چنان برنامه ریزی حامل خصایل و صفات گذشتگان باشد امری است که در باره آنها اطلاعات صحیحی در دست نیست. آنچه فعلا مورد بحث است این است که آن ها مواد شیمیائی پیچیده و درهمند و عامل انتقال آن و یژگی ها می باشند.

اهمیت جنبه های وراثتی در کودک

انسان ها با هم متفاوتند، یکی از آن باب که صفات شخصیتی هر فرد متعدد است و ترکیب و اختلاطی از آنها از نسل های پیشین به طفل جدید منتقل می شود و کودکی نو با صفات و شرایط  تازه بوجود می آورد. ریشه بسیاری از خصایص وراثتی از چندین نسل قبل و در برخی موارد از حدود 7 نسل قبل است. بخش اعظم بیماری ها، اخلاق، رفتارهای اجداد گذشته از طریق ژن به کودک منتقل می شود. به علاوه بیماری های والدین، ترکیبات شیمیائی غذا و وضع محیطی خون والدین از دیگر عواملی است که در کودک اثر می گذارد و او را سوای دیگران بار می آورد. میزان قند خون مادر، وضع سیتو پلاسم،  کمی یا ز یادی ترشح هورمون ها، محیط روانی مادر در دوران حمل، محیط غذائی و هوائی و دوائی و بیماری های دوران حمل، در ساختن طفل موثر است. بعد فرهنگی والدین، طرز فکر، اندیشه ها، جهان بینی ها، اعتیادات، همه و همه از عواملی هستند که موجب ایجاد تفاوت می شوند.

نقش وراثتی پدر و مادر

شک نیست که پس از انتقال نطفه، کار پدر در جنبه وراثت تمام است ولی اثر وراثتی مادر نه تنها تا پایان دوران حمل بلکه تا زمان فطام نیز ادامه دارد. طفل از راه شیر با مادر رابطه خونی و وراثتی دارد. طرز فکر مادر، نحوه رفتارش و حتی شرکت او در یک مجلس مناسب یا نامناسب، غذاها، غم ها، اضطراب ها و... در طول این مدت در طفل اثر وراثتی دارد.

ثبات اثر وراثتی

از طریق وراثت، کودک خصایص بسیاری را به همراه می آورد که بعضی از آن ها به هیچ صورتی قابل تغییر نیست چون وضع قیافه، رنگ پوست و مو، میزان هوش ( جز بندرت) قد، زشتی و ز یبائی، نارسائی های مغزی و عضوی و.....همواره  ثابت می ماند و به ندرت می توان در آن مداخله کرد و کمبود ها را جبران نمود. فی المثل کودکی که با کمبود هوشی به دنیا می آید و از نظر دسته بندی میزان هوشی ابله است کمتر امکان دارد که پرهوش شود، و حتی محال است که او تیز هوش و نابغه شود. این امر لااقل در زمان ما امکان پذیر نیست، ممکن  است بعدها  کشفیات علمی راه را برای وصول به این هدف هموار سازد ولی کودک کم هوش را در اثر تربیت می توان چند درجه ترقی هوشی داد و او را از حدی که در آن هست بالاتر برد. تحقیقات نشان می دهد که عامل هوشی از عامل مهم وراثتی است که طی چندین نسل ثابت می ماند و شرایط غذائی و هوائی به میزان بسیار کمی در آن موثر است. از دیگر مسائلی که در زمینه وراثت مطرح است نقایص جسمی است مثل کوری اعضای خانواده یا چسبیدگی انگشت ها یا نداشتن دست یا پاست که کمتر قابل معالجه است.

غرائز از عوامل مهم ارثی است

از دیگر مسائل وراثتی مسأله غریزه است که طفل به همراه  تولد آن را داراست. اینکه غریزه چیست؟ گفته اند نیروی مرموزی است که در زندگی حیوانات و از جمله انسان دخالت دارد. مثل غریزه میل به بقاء، غریزه مرگ و غریزه جنسی و.... در سایه غرایز افراد  رفتاری خاص پیدا می کنندکه اگر تربیت به کمکش نرسد و در آن تغییر ایجاد نکند فرد به سوی هدفی مناسب که در همه افراد تقریبا یک نواخت است جهت پیدا نخواهد کرد. فراموش نخواهیم کرد در سایه تر بیت ها غرائز نابود نمی شوند بلکه همچون آتشی در زیر خاکستر باقی می مانند بدانگونه که هرگاه این خاکستر و آن فشار (تر بیت) از میان برداشته شود شعله غریزه خود را نشان می دهد و از نو تجلی و بروز می کند.

وراثت یا تر بیت

نتیجه کلی این است که وراثت عامل مهمی در زندگی انسان است ولی قدرت تربیت بسیار است و تا حدود بسیار زیادی آن را تحت تأثیر قرار می دهد. اگر عامل تربیت را از میان برداریم انسان حیوانی خطرناک و بی بند و بار خواهد بود. به هر میزان که عامل تربیتی قوی تر باشد خصایص و صفات ارثی را بیشتر تحت تأثیر قرار خواهد گرفت. امروزه در سایه تربیت، آدمی قادر به ابزارسازی، ایجاد تنوع در کیفیت غذا، آشپزی، خانه سازی، آرایش و.. می شود. بر اثر تربیت، آدمی قادر می شود رفتار را با عمد و وقوف با فرهنگ جامعه سازگار کند و زندگی را آسان نماید. نقایص وراثتی را از میان بردارد و یا لااقل از اثر و میزان آن بکاهد. چه بسیار افرادی که کور و کر و لال به دنیا آمده اند ولی عامل تربیتی آنقدر قوی بود که توانست از آنها افرادی دانشمند و مطلع و یا لااقل فردی  که متکی بخود و قائم به فعالیت فردی باشد بسازد. فردی که با دست هائی فلج بدنیا آمده توانائی پیدا می کند با کمک انگشتان پا نوشتن بیاموزد و نقص و نارسائی دست را جبران کند.

تربیت و کودکان نارسا

امروزه این نومیدی را نمی توان پذیرفت که چون فلان کودک ناقص، نارسا، از خانواده نامناسب و از والدین نامتعادل بدنیا آمده تا آخر عمر مجبور به سوخت و ساز و محکوم به قدرت عامل وراثتی آنان باشد. دانشمندان امروزه به قدرت تربیت قائلند بدانگونه که برخی حتی عقیده دارند در ساختمان جسمی، ذهنی و فکری افراد می توانند نفوذ و فرد را به صورتی تقریبا دلخواه بار آورند این دعوی اگر چه تا حدودی اغراق آمیز است ولی اهمیت عامل تربیت را می تواند نشان دهد. شک نیست که عامل ارثی در ساختمان تن، ترشح غده ها، رنگ پوست و حتی جنبه های فکری و مغزی اثر دارد. ولی بر اثر تربیت به مفهوم عام کلمه می توان این جرنات را تحت کنترل در آورد و در موجود (ارگانیسم) مداخله کرد. چه بسیار کودکانی که از پدر و مادر فاسد و بدکار بدنیا آمده و در تحت تأثیر محیط و تربیتی قوی افرادی شریف شده اند به عبارت دیگر آنها مجبور نبودند به بهانه فساد پدر یا مادر فاسد باشند. این امر مخصوصا در اسلام مورد تأیید است از آن بابت که اسلام جرم والدین را زمینه ای برای مجرمیت کودکان به حساب نمی آورد و یا محکومیت آن ها را سببی برای محکومیت فرزند نمی شمارد.

وراثت، تربیت، تکلیف

کودک از نظر وراثت و تربیت تا سنین معینی تحت تأثیر والدین است ولی بالاخره او به سنی می رسد که استقلال فکر و نظر پیدا میکند و از راه خودسازی ( اگر مایل باشد) راه و رسم دیگری را در پیش میگیرد و طریق دیگری را برای ادامه حیات برمیگزیند. البته نقایص وراثتی جسمانی یا ذهنی او ممکن است همچنان موجود باشد ولی از طریق تربیت باز هم تعدیل شده و تحت کنترل است. شک نیست که مسائل تکلیفی هرکس که از راه تربیت باید به او القاء شود و میزان وظایفی که در این زمینه بر عهده دارد در حدود امکانات جسمی و روانی است. به عبارت دیگر از افراد متفاوت تکالیف یکسان خواسته نمی شود.


منابع :

  1. علی قائمی- خانواده و تربیت کودک– از صفحه 46 تا 50

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/401749