امر و اولوالامر در اسلام

برای درک و فهم معنای «امر» و «اولوالأمر» و اینکه این دو واژه «مصطلح شرعی» هستند یا خیر، موارد کاربرد آنها را در لغت عرب، عرف مسلمانان و نصوص کتاب و سنت مورد بررسی قرار می دهیم:

الف- در لغت عرب

در سیره ابن هشام، تاریخ طبری و دیگر کتب آمده است که «رسول خدا (ص) در موسم حج به نزد قبایل عرب می رفت و آنها را به اسلام دعوت می نمود و به آنان خبر می داد که او پیامبر و فرستاده خداوند است و از آنها می خواست که تصدیقش نمایند و حمایتش کنند تا پیام الهی را که بدان مبعوث شده بیان دارد.»

راوی گوید: «آن حضرت یکبار نزد قبیله «بنی عامر بن صعصعه» رفت و خود را به آنان معرفی نمود و آنان را به سوی خدای عزو جل فرا خواند. مردی از آنها به نام «بیهره بن فراس» گفت: «به خدا سوگند اگر این جوان را از قریش بستانم، همه عرب را با او میخورم!» سپس به پیامبر گفت: «بگو بدانم اگر در این کار پیرویت کنیم و خداوند ترا بر مخالفانت پیروز گرداند، آیا این «امر» از تو از آن ما خواهد شد؟ پیامبر (ص) فرمود: این «امر» از آن خداست و آنجا  که خود بخواهد قرارش می دهد»، و او در پاسخ گفت: «ما گلوگاههای خود را به حمایت از تو آماج ] تیر و تیغ[ عرب قرار دهیم که اگر خداوند پیروزت نمود، این «امر» از آن غیر ما باشد؟ ما را به «امر» و کار تو هرگز نیاز نیست!»

این مرد عرب می فهمید که «امر رسول الله (ص)» و کار او سیادت و حکومت بر عرب است، و لذا بر آن بود که با پیامبر (ص) پیمانی منعقد نماید که حکومت و رهبری پس از رسول خدا (ص) از آن قبیله اش باشد. ولی پیامبر (ص) با همه نیازی که در آن روز به چنین  یاورانی داشت، از پذیرش این پیشنهاد امتناع  فرمود، زیرا «امر» به او واگذار نشده  بود و تنها در اختیار خدا بود و هر کجا که خدا می خواست قرارش می داد.

همچنین است حال «هوذه بن علی حنفی» که او نیز هنگامی که ر سول خدا (ص) به اسلامش فراخواند، از پیامبر (ص) چنین درخواستی داشت. فشرده داستان او در طبقات ابن سعد چنین است: «رسول خدا (ص) به «هوذه بن علی» نامه ای نوشتن و به اسلامش فرا خواند. او در پاسخ پیامبر(ص) نوشت: «آنچه بدان فرا می خوانی بسی جمیل و نیکوست و من شاعر و سخنگوی قوم خود هستم و عرب جایگاه مرا پاس می دارد. بخشی از این «امر» را برای من قرار بده تا پیرویت نمایم»، و پیامبر (ص) فرمود: «اگر ]فرماندهی بر[ پاره زمین متروکه ای را ] هم[ از من خواسته بود نمی پذیرفتم.» درخواست و پیشنهاد هوذه آن است که پیامبر (ص) بخشی از این «امر» یعنی حکومت را به او بدهد: فرمانداری  اندکی از یک سرزمین یا یک قبیله و امثال آن را، و پیامبر (ص) پاسخ می دهد که: «او را بر پاره زمین متروکه ای هم فرماندهی نخواهد داد»، و این سخن رسول خدا (ص) همانند سخن طنزآلود مردم کوفه و بصره است که چون فرماندار شهری که هر یک از آنها را موظف کرده بود تا مقداری سنگریزه برای فرش کردن مسجد جامع بیاورند و یکی از خودشان را امیرشان قرار داده بود او در پذیرش سنگریزه ها از آنها سختگیری می نمود، به او گفتند: «یا جنده الاماره- و لو علی الحجاره» یعنی: «به به ز فرماندهی – اگر چه بر سنگ ها!». خواسته هوذه از رسول خدا(ص) نیز اینچنین بود. او از پیامبر(ص) «امامت» و پیشوائی می خواست، اگر چه بر سنگریزه ها باشد، و پیامبر(ص) پاسخش داد که: «نه، اگر چه بر سنگریزه ها!».

ب- در عرف مسلمانان:

بیشترین کاربرد واژه «امر» در عرف مسلمانان، در روز «سقیفه» و پس از آن بود که «سعد بن عباده» به انصار گفت: «زمام این «امر» را بدون دخالت دیگر مردم بدست خود بگیرید!» و انصار در پاسخش گفتند: «ما تو را به این «امر» می گماریم» و سپس به بررسی موضوع پرداختند و گفتند: «اگر مهاجران قریشی نپذیرفتند و گفتند:... ما خویشاوندان و نزدیکان او هستیم و شما بر چه اساسی پس از او ]= پیامبر[ در این «امر» با ما ستیز می کنید؟...و ابوبکر در استدلال آن روز خود به آنها گفت: «این «امر» جز برای تیره ای از قریش هرگز به رسمیت شناخته نمی شود....» و نیز گفت: «آنها پس از او = پیامبر[ سزاوارترین مردم به این «امر» هستند و هیچکس جز ظالم درباره آن با آنها ستیز نمی کند.»، و عمر نیز، در همان روز گفت: «چه کسی درباره حکومت محمد با ما که اهل و عشیره اش هستیم، ستیز می کند؟» و «حباب بن منذر» در پاسخش گفت: «به سخن او و همراهانش گوش مدهید که بهره شما از این «امر» را می برند... که به خدا سوگند شما به این «امر» سزاوارترید...»، و «بشر بن سعد» در چنین هنگامه ای به یاری قریش برخاست و گفت: «خدا هرگز نبیندم که در این «امر» با آنها (= قریش) به ستیز برخیزم».

ج- در نصوص اسلامی:

در کتاب خدای متعال آمده است:

 «یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله الرسول و اولی الأمر منکم....» ( سوره نساء/ آیه 59«ای مومنان! اطاعت کنید خدا را، و اطاعت کنید پیامبر خدا را و «او لی الامر» خودتان را..»

در همه این موارد یعنی، در لغت عرب، در عرف مسلمانان و در نصوص اسلامی، کتاب، سنت، مراد و مقصود از کلمه «امر» تنها امامت و حکومت بر مسلمانان است. بنابراین، واژه «امر» در شریعت اسلام به همان معنایی است که در زبان عرب و عرف مسلمانان به کار رفته است. و اکنون اگر «اولی الامر» را مصطلح شرعی و نامگذاری اسلامی بدانیم و مراد از آن را «امام» پس از پیامبر(ص) بدانیم، بلامانع است و اختلافی در آن نیست، ولی «مصداق اولی الامر» بین دو مکتب مورد اختلاف است زیرا مکتب اهل البیت (ع) می گوید: «چون مقصود از «اولی الامر» امامان هستند بناچار باید منصوب خدا بوده و از گناهانی –که شرح آن در باب خود بیاید- معصوم باشند.» و مکتب خلفا می گوید: «هرکس که مسلمانان با او به حکومت بیعت کنند، او «اولی الامر» است. و بنابر آن، اطاعت هرکس را که با او بیعت نمایند واجب می دانند و بر همین اساس خلیفه «یزید بن معاویه» را اطاعت کردند و اهل بیت رسول الله (ص) را در کربلا کشتند و اسیر کردند و مدینه پیامبر (ص) را سه روز بر سپاه خلافت مباح نمودند و کعبه را با منجنیق گلوله باران ساختند.


منابع :

  1. علامه سیدمرتضی عسکری- بازشناسی دو مکتب (جلد اول) – از صفحه 238 تا 243

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/402155