ریشه ها و عوامل پدید آورنده حساسیت و زود رنجی در کودکان

در طریق درمان و اصلاح حساسیت ها و نابسامانی های رفتاری ضروری است که نخست موجبات و عوامل پدید آورنده، آن را بشناسیم. در این زمینه از سری علل و عوامل بسیاری می توان یاد کرد که شرح و بررسی همه آنها در این بحث میسر نیست. آنچه با رعایت اختصار قابل ذکرند به این شرح است:

1- زیستی- جسمانی: این حالت در مواردی ناشی از اختلالات عصبی است. بیماری های عصبی زمینه ساز حساسیت هاست و آنها نمی توانند درد و رنج عصبی خود را تحمل کنند و در نتیجه اینان از زود رنجی و حساسیت سر در می آورند. بیماری های مداوم و درد کشی های دائم و همیشگی در دوران کودکی خود از دیگر عوامل است. کودکانی که همیشه بیمارند و اختلالات معدی، سر درد، میگرن و.....دارند ممکن است از حساسیت و زودرنجی سر درآورند. کودکانی که دچار نقص و نارسائی عضوی هستند و نسبت به آنها آگاه و هشیارند و یا مورد سرزنش و تمسخر دیگرانند، سر از حساسیت و زود رنجی و گاهی هم عقده و ناراحتی درمی آورند، و یا آنها که به علت نقص عضو موفقیت های لازم را ندارند و درعین حال مورد مقایسه اند چنین حال و وضعی را دارند.

2- علل روانی: گاهی حساسیت ها و زود رنجی ها ریشه روانی دارند. در این زمینه از مباحث و عواملی می توان نام برد که برخی از آنها بدین قرارند:

- ناپختگی و بی خبری که برای خود شأن و موقعیتی بیش از آنچه که دیگران قائلند قائل است و دیگران آن را به حساب نمی آورند و به اصطلاح شأن او را رعایت نمی کنند. 

- عدم اطمینان به کفایت و لیاقت خود و احساس اجبار و الزام در اینکه باید روزی آن را به نمایش بگذارید و در آن صورت شرمنده خواهند شد.

- محدودنگری که ناشی از زمینه های فرهنگی است و فرد نمی تواند دنیای آینده خود را حدس بزند.

- فقدان حمایت و امنیت در زندگی که زمینه را برای سرخوردگی، یاس و حساسیت ها فراهم می کند.

- احساس گناه و تقصیر که جبران نشده و او همچنان خود را گناهکار دانسته و به سیم آخر زده است. اصولا بنا به ضرب المثلی خاطرات علیه وجدان هرگز نمی میرند.

- اندیشه بسیار درباره خود و اهمیت خود که موجب احساس حق به جانبی است.

- خوددوستی شدید که بی اعتنائی دیگران را تحمل نمی کند و یا سبب آن می شود که در خود فرو رود.

- احساس تردید در ایمان و اعتقاد و باور داشتن که زمینه ساز همین حساسیت هاست.

- وجود عقده ها که گاهی آدمی را گیج و منگ می کنن و به دنبال بهانه جوئی می کشانند.

- نیاز درونی به تایید و تکذیب ها که خود زمینه ساز احساس رنج هاست.

3- علل عاطفی: گاهی حساسیت ها به علل عاطفی هستند. کودکی که در شرایط عاطفی گوناگون محرومیت و ناکامی چشیده و رنج و نابسامانی هائی تحمل کرده ممکن است سر از حساسیت درآورد و ما در این رابطه از مسائل و عواملی می توانیم نام ببریم که اهم آنها بدین قرارند:

-  ترس های بی مورد که نکند افراد مورد علاقه شان دچار مرگ و میر شوند و آنها حامی  خود را از دست بدهند.

- ترس از بیماری های منجر به مرگ مخصوصا در سنین 8 و بعد از آن به گونه ای او را نسبت به آن حساس می کند. این حالت برای کودکانی که همیشه بیمار بوده اند بسیار صادق بوده است.

- عدم ثبات عاطفی در خانه که زمینه را برای بسیاری از ناراحتی ها فراهم می کند.

- احساس  اینکه چنانکه لازم بود مورد تشویق و احترام قرار نگرفته و والدین نسبت به او محبت کافی و احترام نکرده اند و او از محبت و احترام اقناع نشده است.

- استقرار خشم در افراد که خود سطح توقع او را بالا برده و سبب احساس اهانت هاست.

- احساس ضعف که زمینه را برای بی قراری عاطفی فراهم می سازد.

- توقعات افراطی درباره خود و شان و موقعیت خود و زیبائی و هوش خود که در صورت برآورده نشدن او را حساس و زود رنج می سازد.

4- علل اجتماعی: حساسیت ها در مواردی ریشه اجتماعی و مخصوصا خانوادگی دارند. در این زمینه نیز از شرایط و عوامل بسیاری می توانیم نام ببریم که برخی از آنها بدین قرارند:

-  وجود اختلاف در خانواده که کار را به درگیری، نزاع، اختلاف و بگو مگو می کشاند.

- وجود متارکه، طلاق ها و جدائی که زمینه ساز پاس دادن کودک به این سو آن سوی است.

- احساس مورد تجاوز قرارگرفتن کودکان و اینکه حق او را ضایع کرده اند.

- احساس رنج از منت گذاری دیگران برای خدمتی که انجام داده اند و کودک را از خود آزرده ساحته اند.

-  عدم توان تطابق با محیط اجتماعی و نگرانی او از این وضع و شرایط،

- وجود دوستان و معاشران سلطه جو که زمینه ساز روحیه تحقیرند و کودک براساس آن خود را تحت استثمار می یابد.

- تصور بی انصافی ها و بی عدالتی ها در جامعه و در مدرسه که گمان دارد برخورد منصفانه نبوده است.

- وجود حادثه ای در زندگی که بر اثر آن کودک موقعیت خود را در خطر دیده و تعبیر و تفسیر از زندگی تغییر یافته است.

- وجود میل شدید به پذیرفته شدن در جمع و عدم  توان دستیابی به مقاصد خویش.

-وجود برخوردهای بی حاصل در زندگی روزمره که سبب زنده شدن غم های مرده او می  شوند.

5- علل تربیتی: از عواملی که در این زمینه قابل ذکرند موارد زیر را برمی شماریم:

- رسیدگی افراطی به کودک که زمینه را برای نازپروردگی و پرتوقعی او فراهم آورده است.

- عدم رسیدگی به کودک و عدم توجه به سر و وضع و شرایط حیات و راه و روش او.

- وجود تبعیض در محیط خانواده و احساس کودک از این امر که دیگران را بر او برتری  داده اند.

- بی توجهی به خواسته های جدی کودک و عدم رفع نیازهای اساسی آنان.

- تخلف والدین و مربیان از وعده هایی که به کودک داده اند. قول داده بودند فلان برنامه را درباره او پیاده کنند ولی آن را فراموش کرده و یا نادیده گرفته اند.

- امر ونهی های مکرر و هشدارها و بکن نکن ها که طبع او را ظریف و او را حساس کرده است.

- خاطرات ناملایمی که والدین برای ذهن او پدید آورده اند و برخورده های شدیدشان با کودک در این رابطه.

- البته عواملی چون ضربه های جدید عاطفی، هیجان های نو، نگرانی ها و تشویش های تازه در افزایش حساسیت ها و دامن زدن به آنها جدا موثرند و وضع کودک را بیش از پیش بدتر می کنند. هم چنین است عیب جوئی ها، برخورده های ناروا، مقایسه ها و سرزنش ها، به رخ کشیدن ها،  پرتوقعی ها، که هر کدام به نحوی در این امر موثرند.


منابع :

  1. دکتر علی قائمی- خانواده و مسائل عاطفی کودکان – از صفحه 75 تا 79

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/402246